۴٫ERP ممکن است در حرکت یک سازمان از فرایندهای تجاری ناکارا به بهترین فرایندهای پذیرفته شده استفاده گردد.
۲-۱۵ارتباط بین ساختارهای تشکیل دهنده موفقیت پیاده سازی ERP
۲-۱۵-۱ ارتباط حمایت مدیریت ارشد ، مدیریت پروژه و شایستگی تیم پروژه
در مورد ارتباط عوامل موفقیت بحرانی با یکدیگر در پیاده سازی ERP نیز مطالعاتی صورت گرفته که از آن جمله می توان به مطالعه موردی هلدن و آگرست اشاره کرد که طی سالهای ۱۹۹۷ تا ۱۹۹۹ در یک شرکت هواپیمایی انجام شده است. در این تحقیق ۱۰ فاکتور از فاکتورهای موجود در لیست عوامل ۲۲ گانه سامرز و نلسون جهت بررسی ارتباط بین این عوامل مورد بررسی قرار گرفت و به این نتیجه دست یافتند که از آنجا که ارتباطات بین اعضای تیم پروژه بر اساس مباحث فنی و تنها متمرکز بر این مباحث بوده است ( عمدتاً در مورد انتخاب نرم افزار ) و مدیر پروژه بیشتر بر مباحث فنی امر تاکیید داشته است . این امر بر عقاید مدیریت ارشد نیز تاثیرگذار بوده است . بنابراین انتظارات موجود در مورد سایر عوامل غیر فنی به خوبی مدیریت نشده و اهداف و مقاصد اجرایی پروژه نیز به طور واضح و مشخص بیان نشده است بنابراین می توان نتیجه گرفت که همه این عوامل به طور مستقیم و غیرمستقیم بر یکدیگر موثر هستند. ارتباطات و همکاری بین اعضای تیم پروژه هسته پیاده سازی فرایند ERP است به نظر می رسد که این دو عامل همدیگر را تقویت می کنند . وقتی کیفیت همکاری بالا می رود دیگری نیز به عنوان نتیجه این فعالیت بالا می رود و ارتباطات بهتر منجر به همکاری بهتر می گردد به این عمل در واژه های پویایی سیستم حلقه تقویت می گویند .
۲-۱۵-۲ ارتباط بین مهندسی مجدد و فرهنگ سازی
همانطور که کاپوس در شکل ۲-۲۰ نشان می دهدبین فرهنگ سازمان و دستیابی به بهود عملکرد BPRرابطه وجود دارد . با توجه به اینکه فرهنگ سلسله مراتبی سازمان و فرهنگ گروهی ارتباط قابل ملاحظه ای با BPR دارند می توان نتیجه گرفت که فرهنگ از بعد درونی سازمان تاثیر بیشتری به نسبت فرهنگ از بعد خارجی بر BPR دارند.
Culture profile
۰٫۲۲۰
BPR
Performance
improvements
۰٫۰۳۶
۰٫۴۲۰
۰٫۰۱۰
شکل ۲-۲۰ ارتباط بین فرهنگ سازمانی و BPR
۲-۱۵-۳ ارتباط فرهنگ سازمانی و مدیریت تغییر
برای به کارگیری ERP لازم است فرآیندهای تجاری و وظایفی که پرسنل انجام می داده اند در جهت صحیح مورد تغییر قرار گیرد. فرهنگ موجود در سازمان و تغییر سازمانی باید به طور موثر مدیریت شود . فرهنگی با عقاید و ارزش های مشترک برای موفقیت پروژه بسیار ضروری است و تاکیید بر کیفیت ، توانایی بالا و تمایل قوی به پذیرش فناوری جدید باید در سازمان تقویت شود.
۲-۱۶ تاریخچه ای از شرکت هواپیمایی هما
در سال ۱۳۲۵ تاسیس شرکت هواپیمایی ایران با سرمایه بخش خصوصی ( حمل بیش از ۱۱ هزار مسافر در اولین پرواز
درسال ۱۳۳۳ تاسیس شرکت هواپیمایی پارس توسط بخش خصوصی
در سال ۱۳۴۰ تاسیس شرکت هواپیمایی ملی ایران هما با ادغام شرکتهای هواپیمایی ایران و پارس با بهره گیری از هواپیماهای DC-3, DC-6, Viscount ))
در سال ۱۳۴۱ نخستین گام عملیاتی هما ، حمل و نقل زائران خانه خدا
در سال ۱۳۴۳ عضویت در انجمن بینالمللی حمل و نقل هوایی « یاتاـ»
در سال ۱۳۴۴ نخستین پرواز جت هما با ۸۲ مسافر از فرودگاه مهرآباد تهران به بیروت، رم، ژنو و فرانکفورت و کنار گذاشتن هواپیماهای ملخ دار با موتورهای پیستونی
در سال ۱۳۴۹ ورود نخستین فروند از ۵ فروند هواپیمای بویینگ (B-707)
در سال ۱۳۵۵ تداوم گسترش شبکه پروازهای داخلی و بینالمللی هما با بهره گرفتن از ۲۳ فروند هواپیمای جت، همراه با دو فروند جت اجاره ای
در سال ۱۳۵۹ ورود نخستین فروند از ۶ فروند هواپیمای ایرباس (A-300-B2K)
در سال ۱۳۶۰ تغییر نام هواپیمایی ملی ایران ” هما ” به هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران هما ( حمل بیش از ۱/۲ میلیون مسافر در این سال
در سال ۱۳۶۹ ورود نخستین فروند از ۶ فروند هواپیمای فوکر(F-100)
در سال ۱۳۷۱ آغاز فعالیت ایران ایرتور بعنوان یک شرکت هواپیمایی وابسته به هما با بهره گرفتن از هواپیماهای اجاره ای
در سال ۱۳۷۳ اضافه شدن هواپیمای ایرباس(A-300-600)
در سال ۱۳۷۹ ورود یک فروند هواپیمای ایرباس (A-310-300) از امارات
در سال ۱۳۸۰ اضافه شدن ۶ فروند هواپیمای ایرباس (A-310-200) از ترکیه
در سال ۱۳۸۲ ورود یک فروند هواپیمای ایرباس (A-310-300)
در سال ۱۳۸۳ اضافه شدن ۳ فروند هواپیمای فوکر (F-100) و ۲ فروند هواپیمای ایرباس (A-300-600)
در سال ۱۳۸۴ اضافه شدن ۴ فروند هواپیمای فوکر
در سال ۱۳۸۵ اضافه شدن یک فروند هواپیمای فوکر یک فروند هواپیمای (B-747-200) 2 فروند هواپیمای (A-300-B4)
در سال ۱۳۸۶ ورود ۵ فروند هواپیمای F-100 موفقیت “هما” در کسب تاییدیه SAFA( کمیسیون ایمنی هوانوردی اروپا) مبنی بر ایمنی و استمرار پروازهای هما به اروپا
در سال ۱۳۸۷ اضافه شدن ۲ فروند هواپیمای (A-300-200) یک فروند هواپیمای A320 و ورود ۲ فروند هواپیمای باری (A-300-B4-F) و یک فروند هواپیمای باری (B-747-F) و موفقیت هما در اخذ گواهینامه IOSA (ارزیابی ایمنی عملیات و سیستمهای کنترلی شرکتهای هواپیمایی توسط یاتا در سال ۱۳۹۰ طبق تصمیم کمیسیون حمل و نقل اروپا تعدادی از هواپیماهای ایران ایر به دلیل غیر ایمن بودن در فهرست سیاه این سازمان قرار گرفت واجازه پرواز دراوپا به آنان داده نخواهد شد.تأسیس گروهی از بازرگانان ایرانی در سال ۱۹۴۲، نخستین شرکت هواپیمایی حامل پرچم ایران را با نام ایرانین ایرویز تأسیس نمودند. این شرکت به جابجایی مسافر و بار در مسیرهای داخلی و منطقهای میپرداخت و علاوه بر آن یک پرواز هفتگی باری نیز به اروپا انجام میداد. ناوگان آن از تعدادی هواپیمای داگلاس دی سی ۳ تشکیل شده بود. بعدها تعدادی هواپیمای دی سی ۴ و ویسکانت نیز به ناوگان ایرانین ایرویز اضافه شد.
در سال ۱۹۵۴، یک شرکت هواپیمایی خصوصی دیگر به نام پرشین ایرسرویسز (پاس) در تهران تشکیل شد. پاس فعالیتهای خود را در زمینه حمل بار آغاز کرد و بعدها به حمل مسافر در مسیرهای داخلی منتهی به تهران نیز پرداخت. این شرکت در سال ۱۹۶۰ پروازهای بینالمللی خود را در مسیرهای اروپایی آغاز نمود. این مسیرها شامل تهران-لندن، تهران-پاریس، تهران-ژنو و تهران-بروکسل میشد. این پروازها با بهره گرفتن از هواپیماهای دی سی ۷ اجاره شده از شرکت سابنا انجام میگرفت.
در روز ۲۴ فوریه سال ۱۹۶۲، دو شرکت ایرانین ایرویز و پرشین ایرسرویسز در یکدیگر ادغام شده و شرکت هواپیمایی ملی ایران (هما)، با نام بینالمللی ایران ایر (IRAN AIR) تأسیس گشت. این شرکت ملی اعلام شد و تمام امکانات و پرسنل دو شرکت مذکور را در اختیار گرفت. در همان زمان نشان هما برای این شرکت تازه تأسیس طراحی گشت.
هما پروازهای خود را با بهرهگیری از هواپیماهای داگلاس دی سی ۳، دی سی ۶، ویکرز و آورویورک آغاز نمود و در سال ۱۹۴۶ به عضویت کامل یاتا در آمد.
۲-۱۷دوران طلایی
اولین پرواز هما با هواپیماهای جت در سال ۱۹۶۵ با بهره گرفتن از یک فروند بوئینگ ۷۲۷-۱۰۰ در مسیر تهران-بیروت انجام شد. پس از آن شرکت تصمیم به تبدیل تمام ناوگان خود به هواپیماهای جت گرفت. با شروع دهه ۱۹۷۰ عصر طلایی هما نیز آغاز گشت. در سال ۱۹۷۱ تعدادی بوئینگ ۷۳۷-۱۰۰ و در سال ۱۹۷۴ تعدادی بوئینگ ۷۲۷-۲۰۰ وارد ناوگان شرکت شد. همچنین تحویل هواپیماهای گران قیمت بوئینگ ۷۴۷ از نوع ۱۰۰ و ۲۰۰ و اس پی از سال ۱۹۷۵ آغاز گشت.
در میانه دهه هفتاد میلادی، هما پروازهای بدون توقف بسیاری را به طور روزانه به قاره اروپا انجام میداد، در این دوره هواپیمایی ملی ایران تنها در مسیر تهران-لندن بیش از سی پرواز هفتگی انجام میداد. خط هوایی تهران به فرودگاه جان اف کندی نیویورک در سال ۱۹۷۵ با بهرهگیری از بوئینگ ۷۰۷ و با یک توقف در فرودگاه هیثرو لندن آغاز شد. با خرید بوئینگهای ۷۴۷ اس پی، هما این هواپیماهای دوربرد را در مسیر تهران-نیویورک به کار گرفت و به این ترتیب طولانیترین خط هوایی بدون توقف جهان را راه اندازی کرد.
در ۸ اکتبر سال ۱۹۷۲ هما قرارداد خرید دو فروند هواپیمای مافوق صوت کنکورد را با کنسرسیوم انگلیسی-فرانسوی آن به امضا رساند. البته این هواپیماها هرگز به ناوگان هما وارد نشدند، چرا که در آوریل ۱۹۸۰ با توجه به روی دادن انقلاب ایران و دگرگون شدن سیاستهای حکومت، این قرارداد فسخ شد. هما آخرین شرکت هوایی خارجی بود که قرارداد خرید این هواپیما را فسخ میکرد.
در سال ۱۹۷۸ هما ۶ فروند ایرباس مدل آ-۳۰۰ را برای به کارگیری در مسیرهای محلی از شرکت اروپایی ایرباس خریداری کرد و نخستین بهره بردار هواپیماهای ایرباس در خاورمیانه لقب گرفت. در پایان این سال هما به بیش از ۳۱ مقصد در داخل و خارج از ایران، از پکن و توکیو تا نیویورک به طور روزانه پرواز میکرد و در حال راهاندازی خطوط هوایی جدیدی به مقصد لس آنجلس و سیدنی بود.
در سالهای پایانی دهه هفتاد، هواپیمایی ملی ایران به عنوان رو به رشدترین شرکت هواپیمایی جهان شناخته میشد و در عین حال یکی از ایمنترین، مدرنترین، و پردرآمدترین شرکتهای هواپیمایی دنیا نیز به شمار میرفت. در سال ۱۹۷۶ هما پس از شرکت استرالیایی کوانتاس ایمنترین شرکت هوایی جهان لقب گرفت. (تا پیش از انقلاب اسلامی تنها حادثه هما مربوط به سقوط یک فروند داگلاس دی سی ۳ این شرکت در سال ۱۹۵۲ میشد.) در آن سالها هما سعی داشت از موقعیت استراتژیک ایران به عنوان نقطهای میان شرق و غرب عالم به نحو احسن استفاده کرده و ایران را به مرکز ترانزیت بار و مسافر در جهان تبدیل کند. این روند با انقلاب ۱۹۷۹ ایران به کلی متوقف شد.
ساختمان مرکزی هواپیمایی ایران ایر توسط مهندسان اسرائیلی ساخته شد.
پس از انقلاب ۱۳۵۷
۲۰۰۷
پوتان و دیگران
عملکرد شرکت : بازده سهام
سرمایه فکری:
فرمول بندی شاخص های VAIC، به صورت عبارت جبری زیر می باشد:
= ارزش افزوده کارایی سرمایه فکری
= کارایی سرمایه انسانی
= کارایی سرمایه ساختاری
= کارایی سرمایه فیزیکی
رگرسیون خطی و غیر خطی
یافتههای این پروژه نشان میدهد که سرمایه فکری و عملکرد مالی شرکتها ارتباط مثبتی با یکدیگر دارند. سرمایه فکری شرکتها با عملکرد مالی آتی شرکتها ارتباط مثبتی دارد.
تاریخ
محقق
متغیرها و نحوه اندازه گیری
مدل
نتایج
۲۰۰۹
اولر و پیکونی
جهت برآورد سطح نگهداشت وجه نقد از مدل زیر استفاده میشود
Ci=β۱*MBi+β۲*LOGMVEi+β۳*WC+β۴*CFOi
+β۵*Li+β۶*SIGMAi+β۷*DIVi+β۸*BRi+β۹*LAGCi+εi : c سطح نگهداشت وجه نقد
MB مجموع ازرش بازار سهام و کل بدهی های شرکت
:LOGMVE لگاریتم ارزش بازار سهام در ابتدای دوره
:WC سرمایه در گردش
:CFO جریان نقد عملیاتی
:Li اهرم مالی شرکت در ابتدای دوره مالی (بدهی ها تقسیم بر دارایی ها)
:SIGMA انحراف معیار استانداردجریان نقد عملیاتی هر شرکت برای سال های ۱۳۸۵ الی ۱۳۸۹
:DIVi متغیر نشانه گرکه اگر شرکت سود تقسیمی را پرداخت کند عدد ۱ و در غیر این صورت ۰
BR شاخص توانایی مالی شرکت که در صورتی که شرکت بدهی اول دوره داشته باشد عدد ۱و در غیر این صورت عدد ۰
:LAGC مجموع وجوه نقد و سرمایه گذاری های کوتاه مدت تقیسم بر ارزش بازار شرکت در ابتدای دوره
εi: باقی مانده الگوی رگرسیونی می باشد که توسط اپلر و همکاران (۱۹۹۹) گسترش داده شده و نشان دهنده برآورد مازاد وجه نقد شرکت است و در مدل های آزمون فرض به جای مانده وجه نقد قرار می گیرد.
.
رگرسیون حداقل مربعات معمولی
نتایج آنها که در فاصله زمانی بین سالهای ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۶ به دست آمد، نشان میدهد که نرخ بازده داراییهای عملیاتی آینده و نرخ بازده سهام یک سال آتی این، شرکتها در هنگام انحراف از وجه نقد بهینه برآوردی، هم برای شرکتهایی که وجه نقد بیشازحد نگهداری میکنند و هم برای شرکتهایی که وجه نقد کمتر از حد بهینه نگهداری میکنند، شروع به کاهش میکند (رابطه معکوس دارد).
تاریخ
۲- دکترین دعوت دولت حاکم به حضورنظامی- روسیه اعلام کرد که ویکتوریانکوویچ[۴۶] ( رئیس جمهورفراری اکراین) وسرگئی آکسنوف رئیس حکومت خود مختار کریمه[۴۷]ازپوتین خواستار کمک نظامی روسیه به کشورش شده است.
۳-دکترین مداخله بشردوستانه
۴-دکترین استقلال یک جمعیت اقلیت درصورت بروزفاجعه انسانی- «حق تعیین سرنوشت»
فصل دوم:
دکترین حمایت از شهروندانی درمعرض خطرجدی تبعیض وتروریسم قرار گرقته اند.
مقدمه
یکی از استدلالهای حقوقی روسیه در مداخله در بحران اکراین این است که برای حفظ جان روس تباران کریمه و اکراین،که در معرض خطر جدی تبعیض و تروریسیم قرار دارند، آماده مداخله نظامی است. ( روسیه مداخله نظامی اش را رسما نپذیرفته است ) این نکته در نامه ولادمیر پوتین به دومای (مجلس) روسیه صراحتا آمده است و مقامات روسیه نیز بارها به آن استناد کردهاند[۴۸].
چنانچه درمبحث اهمیت اکراین برای روسیه در صفحات قبل اشاره شد: قدرتنمایی روسها درشبهجزیره کریمه به قرن ۱۹ میلادی باز میگردد،یعنی زمانی که رقابت بین قدرتهای اروپایی چون انگلیس، فرانسه، روسیه و عثمانی در اوج خود بود. در آن زمان روسیه تزاری با تلاش برای تسلط بر مناطقی از مدیترانه و بالکان وارد عمل شد و در اولین گام با درهم کوبیدن ناوگان عثمانی در دریای سیاه،برشبه جزیره کریمه تسلط یافت .در زمان حاکمیت کمونیست ها(اتحادجماهیر شوری وقتی که نیکلا استالین در شبه جزیره کریمه دست به پاکسازی قومی زد وتاتارهای مسلمان را از آنجا به نقاط دیگر اتحاد جماهیر شوروی تبعید نمود با توجه به خوش آب وهوا بودن این شبه جزیره بخش اعظمی از صاحب منصبان و مقامات ارشد حزب کمونیست و طرفداران استالین در این شبه جزیره ساکن شدند و ترکیب جمعیتی آن را از اکثریت تاتار مسلمان به اکثریت روس تبار (حدود ۶۰ درصد روس تبار)تغییر دادند. بعدها نیکیتا خروشچف دبیرکل وقت حزب کمونیست و رهبر آن زمان اتحاد جماهیر شوروی بمناسبت سیصدمین سالگرد اتحاد اکراین با روسیه در سال ۱۹۵۴، شبه جزیره کریمه را بعنوان بخشی از جمهوری اکراین اعلام کرد و ضمیمه خاک جمهوری اکراین نمود. در زمان فرو پاشی نظام کمونیستی و جدایی جمهوری های سابق از شوروی موضوع کریمه مورد اعتراض بوریس یلتسین رهبر وقت جمهوری فدراتیو روسیه واقع نشد و حتی دردوران زمامداری اولیه ولادیمیر پوتین این موضوع هرگز به عنوان مسئله مورد مناقشه و اختلاف با اکراین مطرح نشد در حالیکه در آن دوران انقلاب نارنجی در اکراین منجر به سرنگونی دولت مورد حمایت روسیه و روی کارآمدن دولت طرفدار غرب در این کشور شد اما در سایر ایالت های شرقی اکراین همانند دونتسک ،خارکوف ولوهانسک اکثریت جمعیتی کماکان با اکراینی تبار ها می باشد.[۴۹]
ریشه های استراتژی سیاست حمایت از روس تباران به سال ۱۹۹۲ بر می گردد که روسیه برای سیاست جدید خارجی خود و بدست آوردن نقش و نفوذ سنتی خود در کشورهای تازه استقلال یافته بدنبال استراتژی جدید بود که این استراتژی تحت عنوان دکترین کاراگانوف ( Karaganov. ) شکل گرفت .این دکترین توسط آقای سرگئی کاراگانوف ، دانشمند سیاسی روسیه و مشاور ریاست جمهوری آقایان یلتسین وپوتین، ابتدا در قالب یک مقاله در شماره ۲۱-۲۲ مجله « دیپلماسی هرالد» در روزهای ۱۵-۳۰ نوامبر ۱۹۹۲ به چاپ رسید محور سیاست گذاری در بخش سیاست خارجی روسیه در قبال کشورهای تازه استقلال یافته پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی گردید[۵۰]. کاراگانوف در این مقاله سعی دارد به سوالات متعددی که پس از فروپاشی گریبانگیر منطقه شده است ،پاسخ دهد.از قبیل چگونگی رابطه روسیه با کشورهای مشترک المنافع ، کشورهای منطقه ای و کشورهای غربی، نحوه تعامل با نا آرامی های منطقه قفقاز، بروز نا آرامی های در آسیای مرکزی و غیره ، وی در بخش دیگری از مقاله خودعنوان می دارد که فدارسیون روسیه ضمن حفظ ارتباط تنگاتنگ و اتحاد با کشورهای مشترک المنافع باید سه گزینه درمواجه و روابط با این کشور ها را مد نظر داشته باشد.
اول : سیاست دموکراتیک رادیکال- تقویت استقلال این کشورها و رها کردن کامل آنها از سوی روسیه
دوم : ادغام مجدد آنها – که این سیاست با عنایت به عدم پذیرش تفکرات امپریالیستی از سوی افکار عمومی جهانی و همچنین فقدان اراده سیاسی در بازپروری این عقیده از سوی طرفین ، قابلیت اجرایی ندارد.
سوم : در نهایت در یک دوره با ایجاد مقررات و مقاوله نامه ها که هدف ادغام مجدد جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوروی این بار در یک چارچوبی که روسیه نقش فعالتری داشته باشد.لذا دولت روسیه موظف است که :اولا” به حمایت از روس تباران این کشور ها بپردازد ،ثانیا"حفاظت از زبان روسی در قالب سیاست حمایت ازمدارس،مطبوعات،و تلویزیونهای روسی زبان و غیره که بایستی مد نظر دولت مردان خویش قرار دهد و برای این امر مهم مسکو باید همواره نقش مدافع حقوق بشری از روس تبارانی که در خارج از این کشور زندگی می کنند بازی کند تا بتواند نفوذ سیاسی خود را در این کشور ها حفظ نماید.
لذا روسیه با توجه به این سیاست و با استناد به دکترین (حمایت) نجات شهروندانی که در معرض خطر تروریسم ، تبعیض و پاکسازی قومی اقدام به حمایت از جدایی طلبان شرق اکراین و شبه جزیره کریمه نمود و پس از برگزاری رفراندوم در این شبه جزیره ، الحاق آن جمهوری خود مختار تحت حاکمیت اکراین را به خاک خودش را قانونی عنوان نمود.
در این بخش سعی داریم که ابتدا بررسی و بعد پاسخ دهیم که آیا روس تباران اکراین و کریمه ،اتباع روسیه محسوب میشوند یا خیر؟آیا روسیه به بهانه حمایت از روس تباران حق مداخله در امور داخلی کشور اکراین دارد؟این موضوع آیا در حقوق بین الملل مسبوق به سابقه است یا خیر؟در این گفتار برای پاسخ به این پرسش ها ضروری است نیم نگاهی هر چند اجمالی به مفهوم ،اشکال ومسائل مطروحه در خصوص تابعیت داشته باشیم.
بخش اول : تابعیت و جایگاه آن در دکترین حمایت
۲-۱-۱ )مفهوم تابعیت[۵۱]
تابعیت اصطلاحی در حقوق بین الملل خصوصی است که، به معنای عضویت فرد در جمعیت تشکیل دهنده دولت می باشد. تابعیت در لغت به معنای پیرو و فرمانبردار بودن است و تابع کسی است که عضو جمعیت اصلی یک دولت باشد و به کسی که عضو این جمعیت نباشد، اگرچه مقیم سرزمین آن دولت باشد، بیگانه یا غیرخودی می گویند.
تابعیت نشان دهنده رابطه سیاسی ، حقوقی و معنوی هر شخص حقیقی یا حقوقی با دولتی معیّن است[۵۲] و منشأ حقوق و تکالیف شخص قلمداد می شود. مقصود از دولت ، شخصیت حقوقی مستقلی است که از چهار عنصر جمعیت و سرزمین و حکومت و حاکمیت مستقل تشکیل شده است و از لحاظ بین المللی دولتهای دیگر آن را به رسمیت شناخته اند.
تابعیت رابطه ای سیاسی است ، زیرا از حاکمیت دولت ناشی می شود و وضع سیاسی فرد را با التزام به وفاداری و اطاعت از قوانین دولت معیّن می کند و این التزام به ازای حمایت دولت از فرد است ؛از سوی دیگر منشاء این رابطه حق حاکمیت دولت است[۵۳].یعنی دولت است که تعیین می کند چه اشخاصی تبعه آن باشند ویا برای داشتن تابعیت آن دولت چه شرایطی باید موجود باشد.
همچنین تابعیت رابطه ای حقوقی است ، زیرا در نظام بین المللی و داخلی آثار حقوقی دارد؛ در نظام بین المللی اتباع یک کشور از حمایت سیاسی [۵۴]دولت خود ودر خارج نیز از حمایت کلیه قواعد پذیرفته شده مابین دولت خود و سایر دولت ها در قالب مقاوله نامه ،عهد نامه ها و… برخوردار است.
رابطه ای معنوی است ، زیرا اتباع کشور را از نظر هدفهای مشترک به یک دولت پیوند می دهد و ارتباطی به مکان و زمان مشخص ندارد[۵۵]. یعنی هرگاه کسی تبعه دولتی محسوب می شود ، به هر کشور دیگری برود ، بازهم تبعه آن دولت محسوب خواهد شد و صرف تغییر اقامتگاه تغییری در رابطه معنوی او با دولت متبوعش ایجاد نمی نماید.مگر اینکه این تغییر اقامتگاه در کشور دیگر منجر به تحصیل تابعیت جدید وی بشود.که دراین صورت برای جلوگیری از وقوع تابعیت مضاعف معمولا تابعیت قبلی وی کان لم یکن تلقی و تابعیت کشور جدید مد نظر قرار می گیرد.
اهمیت تابعیت از آنجا ناشی میشود که چون فرد، جایگاه مسلّم و بی چون و چرایی در حقوق بین الملل ندارد، دولت ابزار فراهم ساختن این جایگاه برای اوست پس حمایتی که دولت میتواند به فرد بدهد از آثار و نقشهای رابطۀ تابعیت است. همچنین تابعیت و قواعد مربوط به آن از مسائل بسیار مهم حقوق بین الملل خصوصی به شمار میرود، زیرا حقوق بین الملل خصوصی از روابط و مناسبات حقوقی بین اشخاص که دارای تابعیت مختلف هستند بحث میکند و اختلاف قوانین از اختلاف تابعیت ناشی میگردد و این تابعیت است که به عنوان بارزترین مظهر تقسیم جغرافیایی اشخاص تجلّی می کند چنانکه افراد یک دولت را از افراد سایر دول جدا میسازد.[۵۶]
۲-۱-۲ ) اصول ومبانی تابعیت
سه اصل بر تابعیت حاکم است. [۵۷]
اصل لزوم تابعیت – بدین مفهوم که داشتن یک تابعیت برای هر فردی لازم است.
اصل وحدت تابعیت – بدین معنی که تابعیت باید واحد باشد نه متعدد.
اصل تغییر پذیری تابعیت – اصلی است که از متن قراردادلاهه ۱۹۳۰ بدست می آید.
۲-۱-۳ ) انوع تابعیت[۵۸]
۲-۱-۳-۱ ) تابعیت اصلی یا مبداء[۵۹]
به تابعیتی که قانون به یک نفر بر اساس تولد اعطا میکند تابعیت اصلی اطلاق میشود. این تابعیت میتواند بر اساس سیستم خون یا نسب طفل به والدین باشد یا به سیستم خاک مرتبط گردد.
که بشرح ذیل توصیف می شود.
۲-۱-۳-۲) روش خون [۶۰]
دراین روش تابعیت از طریق نسب و به سبب تعلق به خانواده به شخص تحمیل می شود. شخصی که دارای پدر و مادر روسی است تابعیت روسی را دارا می باشد. همچنانکه شخصی که دارای پدر و مادر اکراینی است، تابعیت اکراینی دارا خواهد بود.در این روش انتساب تابعیت قبلی پدر و مادر یا نژاد و تبار آنها تاثیری در تابعیت شخص ندارد و کافی است پدر و مادر یا حتی یکی از آنها در زمان تولد ، دارای تابعیتی باشند تا آن شخص نیز همان تابعیت را دارا شود.[۶۱]
۲-۱-۳-۳ ) روش خاک [۶۲]
در این روش با توجه به محل تولد وبه سبب تعلق به سرزمین ، تابعیت به شخص تحمیل می شود.و شخصی که در یک کشور معین به دنیا می آید تابعیت آن کشور را دارا می شود.و یا از طریق فرایند حقوقی کسب می شود (منظور از فرایند حقوقی کسب تابعیت یک دولت، مصوبات قوه مقننه و یا فرامین قوه مجریه و غیره می باشد.) سیستم خاک در رویه فئودالی اروپا ریشه دارد و همچنان ابزار اصلی تعیین تابعیت در اکثر کشورهای جهان مخصوصا"کشورهای انگلیسی زبان و امریکای لاتین است.
۲-۱-۴ ) تابعیت اکتسابی (مشتق)
تابعیتی است که از پذیرش تابعیت کشور دیگر به دست میآید.که عمدتا” یا ازطریق تحصیل تابعیت[۶۳] و یا از طریق ترک تابعیت[۶۴] بدست می آید.
تحصیل تابعیت و ترک تابعیت : هر دو به سه شکل ذیل صورت می پذیرد.
جدا شدن قسمتی از خاک کشور.
تابعیت تبعی یا ناشی ازدواج
تقاضای خود شخص
لذا دراین بخش با عنایت به ارتباط موضوع جداشدن قسمتی از خاک کشور در تحصیل و ترک تابعیت با بحث ما صرفا” به توضیح این مورد می پردازیم.
۲-۱-۴-۱ ) جداشدن قسمتی از خاک کشور- پس از پایان جنگ و یا در توافقات بین المللی که معمولا” در معاهدات صلح پس از جنگ و یا توافقات منعقده بین کشورهای متنازع فیه، مقرر می دارند که ساکنان قسمتهایی از خاک یک کشور که از آن جدا شده اند، به تابعیت دولتی در آیند که از این به بعد بر آنها حکومت خواهد داشت.بعنوان مثال بعدا ز عهدنامه های گلستان و ترکمانچای بخش عمده ای از خاک ایران از این کشور جدا و به خاک کشور روسیه در آن زمان الحاق شد که بالتبع ساکنان بخش جدا شده دیگر اتباع روسی محسوب می شدند نه اتباع ایرانی هرچند که تبار آنها ایرانی بود و یا در توافق تشکیل دو دولت مسلمان و هندو در شبه جزیره هندوستان در سال ۱۹۴۷ دو کشور پاکستان و هندوستان بوجود آمدند و ساکنان مقیم در خاک هر بخش تبعه آن کشور محسوب شدند و دو مرتبه بعد از جنگ های داخلی در پاکستان در سال ۱۹۷۱ کشور جدیدالتاسیسی بنام بنگلادش ایجاد گردید که ساکنان آن تبعه بنگلادش شدند و از تابعیت کشور پاکستان خارج گردیدند.مثال بارز دیگر در این زمینه ،بحث اتباع جمهوری های جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی می باشد.در هشتم دسامبر ۱۹۹۱ رهبران روسیه، اکراین و بلاروس درجنگلهای بلاروس با یکدیگر دیدار و پیمانی را امضا کردند که بر اساس آن کشورهای مستقل مشترک المنافع وجود آمدند. روسیه خود را به عنوان جانشین اتحاد جماهیر شوروی معرفی کرد. در بیست و پنجم دسامبر، میخائیل گورباچف از سمت خود کنارهگیری کرد و اتحاد جماهیرشوروی بطور رسمی در ۲۵دسامبر سال۱۹۹۱ از هم پاشیده شد. یک روز پس از آن، پارلمان اتحاد جماهیر شوروی انحلال این کشور را تصویب کرد.[۶۵]
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ۱۵ کشور جدید تأسیس بوجود آمدند.کشور فدراسیون روسیه وارث حقوقی شوروی شد، این کشورهای جدید در اروپای شرقی عبارتند از :
- بلاروس،اکراین ،مولداوی، در حاشیه دریای بالتیک
- استونی، لتونی، لیتوانی، دراروپای شرقی
-
-
-
۳-۱۱- نمونه هایی از مدل سازی سه بعدی پل ها در نرم افزار SAP2000V14.2.2
نمای سه بعدی پل غیر مورب در شکل (۳-۸) و نمونه سه بعدی پل با زاویه تورب ۳۰ درجه در شکل (۳-۹) نشان داده شده است. محل قرارگیری جداساز ها بر روی تیر سرستون و زیر عرشه پل و همچنین دیافراگم های عرضی میانی در شکل (۳-۱۰) نشان داده شده است.
شکل (۳-۸) نمای مدل سه بعدی پل غیر مورب
شکل (۳-۹) نمای مدل سه بعدی پل مورب با زاویه تورب ۳۰ درجه
شکل (۳-۱۰) مدل نرم افزاری دیافراگم ها و جداساز قرارگرفته بر روی تیر سرستون
فصل چهارم
بررسی پاسخ لرزه ای پل های مورب دارای جداساز هسته سربی
۴-۱- مقدمه
در این فصل نتایج حاصل از تحلیل دینامیکی غیر خطی تاریخچه زمانی پل های بیان شده است. همان طور که در فصل سوم اشاره شد، پل ها از زاویه تورب ۰ تا ۵۰ درجه، با رشد ۱۰ درجه، مدل سازی شده اند. به منظور مقایسه بیشترین پاسخ های لرزه ای پل های مورب در دو حالت جداسازی شده و بدون جداساز، پل های مورب یکبار بدون جداساز و بار دیگر با جداساز لرزه ای هسته سربی (در مجموع ۱۲ حالت پل) تحلیل شده و مورد ارزیابی قرار گرفته اند.
همچنین در این تحقیق به منظور مشاهده تاثیر مؤلفه قائم زلزله بر بیشترین پاسخ های لرزه ای پل های مورب جداسازی شده و بدون جداساز، مدل ها یکبار تحت تحریک دو جهته (بدون در نظر گرفتن مؤلفه قائم) و بار دیگر تحت تحریک سه جهته (با در نظر گرفتن اثر مؤلفه قائم زلزله) مورد تحلیل دینامیکی غیرخطی تاریخچه زمانی قرار گرفته و مقایسه شده اند. همچنین ضریب حفاظت پایه پل های مورب در سه حالت تحریک یک جهته، تحریک دو جهته (دو مؤلفه ای) و تحریک سه جهته (سه مؤلفه ای) مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفته است.
لازم به ذکر است که در تمامی بخش های (۴-۲) ، (۴-۳) و (۴-۴) برای ارزیابی پاسخ های لرزه ای پل های مورب، منظور از جهت طولی و عرضی پل، به ترتیب جهت موازی و عمود بر محور راه می باشد. در بخش (۴-۵) برای بدست آوردن ضریب حفاظت پایه پل های مورب، جهت جانبی، در جهت قاب عرضی ستون ها در نظر گذفته شده است.
۴-۲- نتایج حاصل از تحلیل پل ها در حالت تحریک دو جهته (بدون در نظر گرفتن مؤلفه قائم)
۴-۲-۱- مقایسه بیشترین برش پایه
در این قسمت پس از تحریک دو جهته ( بدون در نظر گرفتن مؤلفه قائم) پل های مورب جداسازی شده و بدون جداساز، بیشترین برش پایه جهات طولی و عرضی پل های مورب تحت زلزله های منجیل، طبس و السنترو استخراج گردیده که در جدول (۴-۱) آورده شده است. نتایج تحلیل ها نشان می دهد بیشترین برش پایه در حالت جداسازی شده نسبت به حالت بدون جداساز کاهش چشمگیری داشته است. البته این کاهش در برش پایه به نوع زلزله، افزایش دوره تناوب در حالت جداسازی شده، سختی و مقاومت تسلیم جداساز و … بستگی دارد.
در هر دو حالت جداسازی شده و بدون جداساز با افزایش زاویه تورب از ۰ تا ۵۰ درجه مقدار برش پایه در جهت طولی (موازی محور راه) و جهت عرضی (عمود بر محور راه) رو به افزایش می باشد. شیب این افزایش در حالت بدون جداساز نسبت به حالت جداسازی شده بیشتر می باشد. این موضوع نشان می دهد که استفاده از جداساز لرزه ای هسته سربی در پل های مورب می تواند اثر افزایشی برش پایه پل های مورب بدون جداساز را کاهش دهد. لازم به ذکر است که با توجه به نمودار مشخص می شود که استفاده از جداساز در پل های با زاویه تورب بیشتر از ۳۰ درجه تاثیر بیشتری (در کاهش برش پایه) نسبت به پل ها با زوایای تورب کمتر از ۳۰ درجه داشته است.
در حالت بدون جداساز با افزایش زاویه تورب (در هر دو جهت طولی و عرضی) برش پایه از زاویه ۳۰ تا ۵۰ درجه (نسبت به زوایای تورب کمتر از ۳۰ درجه) با شیب بیشتری رو به افزایش می باشد. ولی در حالت جداسازی شده با زیاد شدن زاویه تورب، برش پایه با شیب کمتر و یکنواخت رو به افزایش است. ارزیابی بیشترین برش پایه براساس شکل های (۴-۱) تا (۴-۹) صورت گرفته است.
جدول (۴-۱) نتایج تحلیل دو جهته (دو مؤلفه ای) پل های جداسازی شده و پل های بدون جداساز (بیشترین برش پایه)
زاویه تورب
(درجه)
زلزله
جهت طولی پل
جهت عرضی پل
جداسازی نشده (Ton)
جداسازی شده (Ton)
جداسازی نشده (Ton)
جداسازی شده (Ton)
۰
منجیل
۲۱۸۴
۱۴۲۴
۳۴۳۶
۹۸۹
طبس
۱۵۵۹
۱۴۶۵
۳۰۲۳
۲-۲-۹٫انواع مدل های تعالی سازمانی
کیفیت و اثربخشی از مفاهیم علم مدیریت است که درارزیابی سازمان ها و مدیران مورد توجه است .آن چه می تواند به عنوان بهترین شاخص برای نشا ن دادن میزان توجه و تمرکز برخواسته های مشتریان مطرح شود ، مقوله است .کیفیت به عنوان یک مشخصه و شکل « کیفیت »جامع، ترکیبی از عناصربازاریابی، تحقیق و توسعه، طراحی، تولید محصول و ارائه خدمات پس از فروش است . بنابراین
بهبود کیفیت را می توان یکی از رویکردهای اصلی برای ارتقای توانایی سازمان در جهت بهبود فرایندها، محصولات و خدمات دانست . لذا سازمانی از بقاء و تعالی برخوردار خواهد بود که به مقوله کیفیت در تمام سطوح سازمان توجه نماید . پس می توان گفت که کیفیت نقطه شروعی برای تعالی سازمانی است. برای این که بتوان در مسیر تعالی سازمانی موفق بود و فاصله تا هدف را تشخیص داد می توان از الگو های تعالی نظیر بالدریج، دمینگ ،EFQM و غیره استفاده نمود (خداداد، ۱۳۸۵)
مدل های تعالی سازمانی همگی بر مبنای مفاهیم وفلسفه مدیریت کیفیت گسترش پیدا کرد ه اند وهدف این مدلهادستیابی به کیفیت جامع است و این فلسفه می تواند برای همه سازما نها قطع نظر ازموقعیت، اندازه یا بخش آن صادق باشد Male Cristina)،۲۰۰۶(
نگاهی مختصر به فهرست جوایز کیفیت در دنیا و نحوه شکل گیری آنها نشان می دهد که عمدتابر اساس ۳ مدل مهم بنیان نهاده شده اند که عبارتند از:
۱- مدل دمینگ
۲- مدل مالکوم بالدریج
۳- مدل EFQM
۲-۲-۹-۱ . مدل تعالی عملکرد دمینگ
خاستگاه نخستین جایزه کیفیت در دنیا کشور ژاپن بود.اتحادیه دانشمندان و مهندسین ژاپن در جولای
۱۹۵۰ ، از پروفسورادوارد دمینگ برای حضور در ژاپن دعوت کرد .دمینگ با حضور در ژاپن، دوره های مختلف یک روزه و چند روزه برای سطوح مختلف فعالان در عرصه صنعت اعم از رهبران ، مدیران، مهندسان، محققان آن کشور برگزار کرد .آموزه ه ای وی تاثیر شگرفی در ایجاد تفکر مشارکتی و حرکت به سمت کنترل کیفیت در ژاپن شد که در آن زمان در ابتدای راه قرار داشت.
این جایزه از قدیم ی ترین جوایز کیفیت و بهره وری در سطح جهان است که با توجه به تئوری های جدید مدیریت و شرایط نوین اقتصادی به منظور:
بهبود وضعیت صادرات کشور ژاپن از طریق بهبودکیفیت محصولات
ترویج کنترل فراگیر در سطح شرکت یا کنترل کیفیت جامع در بین صنایع
شناخت راهبردهای موفقیت آمیز د ر امر کیفیت وارتقاء آگاهی در خصوص اهمیت و روش ه ای مدیریت
شکل گرفت .(رازانی، ۱۳۸۱)
۲-۲-۹-۲٫ مدل تعالی عملکرد مالکوم بالدریچ
پس از نمایان شدن تاثیر بسزای جایزه دمینگ در بهبود عملکرد سازمان های ژاپنی، رشد وارتقاء سطح کیفیت محصولات آنها و نهایتا تسخیر بازارهای بین المللی،بر دولتمردان ومدیران صنایع با توجه به بررسی ها و مطالعات، مالکوم بالدریچ وزیر وقت بازرگانی آمریکا، پیشنهاد تاسیس جایزه ای را به کنگره آمریکا ارائه کرد که نهایتا در سال ۱۹۸۷و به عنوان یک قانون وبه یاد مالکوم بالدریچ(که قبل از تصویب قانون،فوت کرده بود )،جایزه کیفیت ملی مالکوم بالدریچ تاسیس و از سال ۱۹۸۸ به سازمان های پیشرو ومتعالی در بخش صنعت وخدمات واز سال ۱۹۹۹نیز به سازمان های فعال در بخش های بهداشت وآموزش اهدا شد(آذر، ۱۳۸۱).
۲-۲-۹-۳٫ مدل تعالی بنیاد کیفیت اروپا EFQM
تعالی سازمان را میتوان رشد و ارتقای سطح یک سازمان در تمامی ابعاد مختلف آن دانست به گونه ای که با دستاوردهایشان و نشان دادن این که چگونه به این دستاوردها رسید ه اند و این که در آینده چه دست اوردهایی خواهند داشت ، رضایت ذی نفعان خود را جلب کنند انجام این کار، حتی در مساعدترین شرایط کار دشواری است . از این رو در شرایطی که رقابت جهانی افزایش می یابد ، نوآوری های تکنولوژیکی به سرعت اتفاق می افتند و فرآیندها تغییر می کنند ، استمرار این کار دشوارتر نیز خواهد شد . با شناخت این چالش ها بود که بنیاد اروپایی مدیریت کیفیت ایجاد شد تا که در ابعاد جهانی قابل طرح و راهنمای آنها به سوی سرآمدی پایدار باشد. بنیاد اروپایی مدیریت کیفیت، یک سازمان غیر انتفاعی است که در سال ۱۹۸۸میلادی توسط چهارده شرکت معتبر اروپایی و با حمایت اتحادیه اروپا تاسیس گردید . در حال حاضر بیش از ۸۰۰ شرکت اروپایی در این سازمان عضویت دارند.
ماموریت این ساز مان ایجاد یک نیروی پیشبرنده در جهت سرآمدی عملکرد و چشم انداز آن درخشش سازمان های اروپایی در جهان است . ریاست وقت اتحادیه ارو پا به هنگام امضاء موافقت نامه تاسیس این بنیاد چنین اظهار می دارد: “تلاش برای بهبود و ارتقاء کیفیت ، یکی از پیش نیازهای موفقیت برای تک تک شرکت ها و برای رقابت پذیری همه ما به صورت جمعی است".(نجمی، ۱۳۸۲)
۲-۲-۱۰٫ مزایای بکارگیری مدل تعالی سازمان EFQM
این مدل از فرآیندهای سازمانی سیستماتیک و فراگیر برخوردار است.
نسبت به تغییر و تحول و نیازهای ذینفعان واکنش سریع دارد.
به نتایج کسب شده توسط سازمان توجه ویژهای دارد.
ارزیابی مبتنی بر واقعیات است.
مشارکت گسترده کارکنان در انجام امور را مد نظر قرار میدهد.
نقاط قوت زمینههای بهبودپذیر در این مدل قابل شناسائی است.
زبان مشترک مدیریت و کارکنان را فراهم میکند.
تبادل تجربیات درون و بیرون سازمان با بکارگیری ابزار الگوبرداری صحیح صورت میگیرد.
به منظور سرآمد کردن سازمان از روش خود ارزیابی استفاده میشود.
محرکی برای یادگیریهای فردی و سازمانی است.
ساماندهی طرحهای بهبود در چارچوبی واحد
(www.touse.mohme.gov.ir)
۲-۲-۱۱٫معیارهای مدل تعالی سازمانیEFQM
مدل تعالی ؛ ابزاری جهت سنجش میزان استقرار سیستمها در سازمان و خودارزیابی و راهنمایی است که مسیر فعالیت مدیران را برای بهبود عملکرد شناسایی و تعیین میکند . بنابراین پیام کلیدی مدل تعالی متکی بر پاسخ دادن به دو سوال است که چگونه این مدل بعنوان یک ساختار مدیریتی مناسب و منطقی شناسایی میشود و چه کسانی می توانند در این زنجیره ارتباط و تعاملات نقش اساسی را ایفا کند. سطح اول این مدل اهداف کلی و در سطح بعدی اهداف کلی به درجات و مقیاس های کمی و قابل انداره گیری تجزیه و تبدیل میشود(شیرزاد کبریا و همکاران،۱۳۹۱) .
سازمانها جهت خودارزیابی و سنجش خود با دیگر سازمانها نیازمند ابزاری ویژه و مناسب و دارای ساختار مدیریتی میباشند که مدلهای تعالی دارای این ویژگی است .
این مدل دارای نه معیار است پنج معیار توانمندسازها: رهبری ، خط مشی و استراتژی ، کارکنان، مشارکتها و منابع ، فرآیندها و چهار معیار نتایج : نتایج مشتریان ، نتایج کارکنان ، نتایج جامعه و نتایج کلیدی عملکرد
معیارهای توانمندساز ، آنچه را که یک سازمان انجام میدهد پوشش میدهند و عواملی هستند که سازمان را برای رسیدن به نتایج عالی توانمند می سازد و معیارهای نتایج ، نتایجی هستند که یک سازمان بدست می آورد و بیان کننده دستاوردهای حاصل از اجرای مناسب توانمندسازها هستند(نیکخواه، ۱۳۹۲).
رهبری[۱۶]
رهبران متعالی آرمان و ماموریت سازمان را تدوین و دستیابی به آنها را تسهیل می کنند. آنها ارزش ها و سیستم های مورد نظر برای موفقیت پایدار سازمان را ایجاد کرده و با عمل و رفتار مناسب خود آنها را به اجرا در می آورند در دوران تغییر و تحولات سازمان ، ثبات در مقاصد دارند و هر کجا که لازم باشد قادر هستند جهت گیری سازمان را متحول ساخته و کارکنان را به پیروی آن ترغیب کنند.
خط مشی و استراتژی[۱۷]
سازمانهای متعالی ماموریت و آرمان خود را از طریق ایجاد و تدوین یک استراتژی و متمرکز بر منافع ذینفعان و با در نظر گرفتن بازار و بخشی که در آن فعالیت می کنند به اجرا در می آورند . خط مشی ها ، برنامه ها ، اهداف و فرآیندها به منظور تحقق استراتژی ها تدوین و جاری می شوند.