بنابراین، هویت هاردیم از طرفی با دیدگاه های عام تاریخ شناسی و تاریخ نگاری تعیین می شود و از طرف دیگر جامعه هاردیم موقعیت خود را با احساس دائمی گناه و ضعف در مقابله با واقعیت صهیونیستی توصیف می کند. هاردیم در ابعاد وسیعتر روابط دیالکتیکی خود را با همه جامعه دینی و غیر دینی یهودیان حفظ کرده است.
۲ـ۱ـ۸ـ سازمان مقتدر:
در فضای لیبرال قرن بیستم، اکثر یهودیان در حال جذب شدن در بدنه فرهنگ دنیوی این دوران بودند و یهودیان معمولاً به کشورهای دیگر اروپا یا اکثراً آمریکا مهاجرت می کردند و یهودیان اینجهان باور با گرایش ناسیونالیستی یا جذب صهیونیسم می شدند یا به سوسیالیست های لاادریمسلک تبدیل می شدند. فرد پیشگام که اولین واکنش ها را نسبت به این وضعیت نشان داد حافظ حیم[۱۵۰] بود؛ او کسی بود که تلاش کرد، با اتکا به اصل تلمودی «هریهودی یهودی می ماند حتی اگر گناهکار باشد» اسرائیلیان باقی مانده را به عنوان قوم برگزیده کنار یکدیگر جمع کند و آنها را با رجوع به متن بی خطای شولخان آروخ[۱۵۱] محافظت و راهنمایی کند. به این شیوه، او گروهی از یهودیان منتخب را در مراکز شهری بی نام و نشان برای احیا و حفظ زندگی یهودی در حال انقراض دور هم جمع کرد (هایلمن،۱۹۹۲: ۱۵-۱۱).
هاردیم به لحاظ ساختاری به دو بخش تقسیم می شود: اولی یهودیهای توراتی است که ریشهشان در اروپای شرقی است و هاردیم اشکنازی خوانده میشوند و دیگری شاس[۱۵۲] که آن را هاردیم شرقی میدانند که منشأ آن خاورمیانه است. هاردیم حدود ۱۱ درصد از جمعیت اسرائیل و ۱۳ درصد از جمعیّت یهودیان اسرائیل را تشکیل می دهد.
در واقع، هاردیم اثر خود را تا قبل از این که دولت اسرائیل به شیوهای مدرن شروع به آموزش کند گذاشته بود. این روند مدرنسازی تقریباً از ۱۹۸۰ به بعد آغاز شد و از طرفی هاردیم به دنبال افزایش نفوذ خود در بین گروه های فقیر و مناطق حاشیهای در اطراف شهرهای بزرگ بود تا از این طریق گروه های جوان را به خود جلب کند (کپل، ۱۳۷۵: ۲۲-۲۳)
جنبش هاردیم به شکل معناداری از اوایل دهه نود میلادی توانست در عرصه سیاسی حضور پیدا کند و این به پیش زمینه ها و فعالیتهای آنها از دهۀ ۷۰ میلادی باز میگردد اما با وجود اقلیت بودن این گروه همواره این سئوال وجود داشته که چگونه این گروه نفوذ سیاسی خود را در عرصه سیاسی افزایش داده است و به لحاظ سازمانی چه ویژگیهای داشته که توانسته به موفقیت سیاسی برسد؟ شاید نوع آموزش و شرایط آموزشی مهمترین جواب به این سئوالات باشد. آنها فرزندان گروه خویش را خود آموزش میدادند و این به تداوم تفکر و اندیشهی آنها بسیار کمک میکرد. آنها به شکل خاص بر روی شبکه مشخصی از مدارس نفوذ داشتند و به شکل مستقیم بر مدارس دیگر نیز تأثیر میگذاشتند. این نکته رامیتوان یکی از ویژگیهای سازمانی هاردیم به حساب آورد)(کرومر،۱۳۸۹: ۷۳).
گرچه دهه ۸۴- ۱۹۷۴ به خصوص شاهد این است که گوش آمونیوم[۱۵۳] خود را قهرمان یهودی کردن دوبارهی اسرائیل معرفی می کند، اما هاردیمیها پس از این تاریخ، آشکارترین عامل این جریان بوده اند. هنگام برگزاری انتخابات سال ۱۹۸۸ که شاهد نخستین پیشروی سه حزب وابسته هاردیم بود، بیگمان آرای آنها از طرف ارتدکسهای سنتی و نیز مردم شهرهای بزرگی چون نتیوت جمعآوری شده بود که در آنها یهودیان محروم جمعیت کثیری را تشکیل میدادند. از طرف دیگر، این پیروزی به رشد طبیعی جمعیت ارتدکس، به لطف خانوادههای پراولاد آنها (هاردیمیها) که در کنترل شبکه آموزشی آنها قرار داشت، ارتباط دارد.
در بیت المقدس هاردیم پیوسته تسلط خود را گسترش میداد، چه در محلههای قدیمی و چه در شهرهای اطراف که بیشتر استراحتگاه افرادی است که در مراکز شهری کار می کنند. از هر چهار یهودی یک نفر آنها هاردیمی است و در ۱۹۸۸ احزاب دینی در اینجا از ۳۰ درصد آرا بیشتر شد. هنگامی که آنها در محلهای مستقر میشوند، چهرهی خارجی آن را کاملاً دگرگون میسازند. بعضی از محلهها که بیست سال پیش محلهای غیر دینی بودند اکنون به گتوهای دینی مبدل شده اند. (هایلمن،۱۹۹۱: ۱۹۸)
نتایج انتخابات کنست[۱۵۴] دوازدهم، در اول نوامبر ۱۹۸۸ هاردیم را به عنوان یک قدرت تاثیرگذار وارد جامعه مدنی می کند. با این همه، این روند قدرت یابی به شکل خزنده صورت گرفت و اگر به ارقام مراجعه کنیم، هیچ شواهدی حاکی از هجوم ناگهانی آنها نیست: ۳/۱۵ درصد آرا و ۱۸ کرسی از ۱۲۰ کرسی کنست. ولی پشت این مجموعه یک دگرگونی عمیق دینی ترسیم می شود. صهیونیستهای حزب ملی ـ دینی که دو سوم این آرا را تا آغاز سالهای دهۀ هشتاد از آن خود کرده بودند اینک تنها ۸/۲۶ درصد آرا را در اختیار دارند. در عوض، احزاب هاردیم از یک سوم به ۲/۷۳ درصد این بلوک صعود کرده اند. چون ائتلاف بزرگ جناح چپ به سرکردگی حزب کارگر و جناح راست به سرکردگی لیکود، اکثریت مطلق را در دست ندارند، ناگزیر اند به جست و جوی حمایت احزاب هاردیم برای حکومت کردن برآیند (لیبمن،۱۹۹۳: ۲۵۶).
این احزاب حمایت خود را به بهای گزافی معامله می کنند. آنها بدون به رسمیت شناختن مشروعیت دولت اسرائیل، حمایت خود را در قبال تعهدهای بسیار مهم حکومت میفروشند، و این به آنها نخست اجازه میدهد که تسلط خود را بر تودههای پیوسته روز افزون پیروان خویش تحکیم بخشند و سپس امکان میدهد کمکهای متعددی برای موسسههای آموزشی و دینی، و مسکن برای مستاجران دینی خود جمع آوری کنند. (کپل،۱۳۷۵: ۲۸۱-۲۸۰)
هاردیم علاقهای ندارند که در عمل تمامی حاکمیت را در دولتی که مشروعیت آن را قبول ندارند، به اجرا درآورند. آنها با در کنترل داشتن کمیسیونهای پارلمانی و کابینههای وزارتی، با وارد کردن پارهای از اعضای خود در حکومت، فرایند یهودی کردن دوباره از پایین را با امکانات بیشتر دنبال می کنند. آنان مخارج این فرایند را برعهدهی مالیات پردازان اسرائیلی قرار می دهند و ضمانتهای حقوقی را برای برگشتناپذیر ساختن آن، متعدد میسازند.
خاخام شلیتا[۱۵۵] ( از رهبران معنوی هاردیم) محور اقدام یهودی کردن از پایین خود را بر رعایت اکید فرمانهای تلمودی استوار ساخت. او کوشید تا بسیاری از عادات قدیمی را احیا کند و شبکه ای از مدارس و تعلیمات کامل اجتماعی برای کودکان تشکیل داد تا آنها را از محیط فراگیری غیریهودی و بیتوجه به فرمانها جدا سازد. روشن کردن شمعها برای عید حنوکا[۱۵۶]، حمل تفیلین[۱۵۷] و غیره همه ضروریاتی آمرانهاست که هاردیم آن را انتشار میدهد(لیبمن،۱۹۹۳: ۲۶۰) (روزنک،۱۹۹۳: ۳۸۶).
هر سال خاخام شلیتا تبلیغاتی به راه می اندازد و هدف مخصوصی را برای یهودی کردن دوباره تعیین می کند. مثلاً در سال ۱۹۷۲: او کمیتهای برای هفتاد و یک نهاد ایجاد کرد، نهادهایی با این هدف که در اولین فرصت هفتاد و یک نهاد جدید توراتی پایهریزی کند. در سال ۱۹۸۰ او تبلیغاتی به راه انداخت که از کودکان میخواست تا با به کار بستن آیهی « قلب پدران را توسط پسران بازآور» والدین خود را به راه یهودیت بازآورند. او به سود زاد ولد تبلیغ میکرد و مراکز تنظیم خانواده را با تکیه بر آیهی « رشد کنید و متعدد سازید» محکوم مینمود (هایلمن،۱۹۹۲: ۱۳۳-۱۳۴).
حال این سؤال به وجود می آید که افکار عمومی در اسرائیل تا چه حد این شرایط را تحمل می کند. افکار عمومی در اسراییل به دو دلیل هاردیم را تحمل می کند، یکی این که آنها را اقلیتی نسبتاً کوچک در اسرائیل میداند، دوم این که هاردیم کاملاً گتومانند باقی مانده است؛ بنابراین، افکار عمومی آنها را به راحتی فراموش می کند. البته مدتی است که جمعیت گروه هاردیم در حال رشد است و این امر توجه افکار عمومی را به آنها متوجه کرده است. البته این را نیز باید گفت که ساختار خاص سیاسی اسراییل شدیداً نیازمند حمایت هاردیم در انتخاب خود است چون این گروه اجتماع تاثیرگذاری در جامعه اسرائیل به حساب می آید.
۲ـ۱ـ۹ـ الزامهای رفتاری:
یکی از مسائل مورد اعتراض هاردیم حضور سیاستمداران زن در عرصه سیاسی و انتخاب آنها است. هاردیمیها زنان یهودی را که در عرصه سیاسی فعالیت می کنند جادوگر یا فاحشه میخوانند. این موقعیت و شرایط نه به معنای محدود کردن حقوق زنان، بلکه به حاشیه راندن مطلق زنان است. با رجوع به کتابهای ابتدایی که تا حدی تحت تاثیر آموزه های تلمودی نوشته شده است میبینیم بر این مسأله تاکید شده است که مرد نباید میان دو زن یا سگ یا خوک حرکت کند. تمام پسر بچههای هاردیمی بین سن ده تا دوازده سالگی این قوانین را مطالعه می کنند و ملزم به رعایت آنها هستند. زنان از رانندگی اتوبوس و اتومبیل کاملاً منع میشوند. آنها فقط زمانی که مردی وجود ندارد میتوانند از ماشینهای شخصی استفاده کنند. در محلههای هاردیمی رانندگان زن بسیار اندک اند و اگر زنی پوشش نامناسب داشته باشد مورد توهین و آزار و اذیت قرار میگیرد (هایلمن،۱۹۹۱: ۲۶۱-۲۶۰).
این نگاه ضد زن هم در کتب دینی یهودی کاملاً قابل مشاهده است. در مورد ماهیت رفتاری زنان و این که زنان باید چگونه رفتار کنند، صحبت شده است. اما پیشفرضی که در این متون در مورد زنان وجود دارد آن است که چون مردان نسبت به زنان گرایش بیشتری به رابطه جنسی دارند، اگر برای رفع نیاز خود سراغ فاحشهها بروند چندان جای تعجب ندارد. با همین پیش فرض، برای زنی که از برقراری ارتباط جنسی با همسرش امتناع کند مجازات و تنبیه در نظر گرفته شده است. به همین دلیل، مرد آیندهنگر موظف است که قبل از ازدواج همسر خود را ملاقات کند، در حالی که برای زن چنین لزومی وجود ندارد و حتی مرد می تواند با یک واسطه یا وکیل، زن را به همسری خود در بیاورد بدون آن که او را ملاقات کرده باشد ( آلموند،۲۰۰۳: ۴۵-۴۰)
اما نکته دیگری که در این زمینه باید به آن اشاره کرد وضعیت زنان در اقتصاد هاردیم است. چون همان طور که گفته شده است، بسیاری از مردان در این اجتماع به فعالیتهایی مشغول اند که درآمدزایی ندارد و به تحصیل علوم دینی مشغول اند (یشیوا= سطح مقدماتی و کولل= سطح پیشرفته) شدیداً به کمک زنان برای حمایت از خانواده نیازمند اند. البته این تنها زمانی نیست که مردان به زنان نیازمند اند، اما این وابستگی هیچ وقت به اندازه امروز نبوده است. به راستی کل زیرساخت اقتصادی هاردیم به کار زنان وابسته و نیازمند است. آنان با کار به عنوان معلم در مدارس دینی دخترانه به دستگاه اجتماعی هاردیم کمک می کنند. آنها همچنین می توانند به عنوان کارمند و فروشنده در محله های هاردیم کار کنند(فریدمن، ۱۳۸۹ ب: ۲۳۲-۲۳۳).
یکی از شیوه هایی که هاردیم استفاده میکرد تا ورود افرادش به دستگاه نظامی برای خود سیستم سخت باشد آن بود که اعضای خود را تا سن بالا به تحصیل علوم دینی مشغول کند و زمانی که یک عضو جوان که مشغول به تحصیل در یشیواس بود ازدواج میکرد و درس خود را در کولل ادامه میداد تا پایان این دوره عملاً به سن ۲۸ سالگی رسیده بود و صاحب دو فرزند شده بود. برای ارتش تأمین معاش این فرد و خانوادهاش بسیار گران تمام میشد.
طبق قانون اسرائیل، تمام مردان جوانی که به سن قانونی رسیده اند باید آزمایشهایی دهند که نشان دهد به لحاظ فیزیکی و ذهنی شایستگی فعالیت در سیستم نظامی را دارند یا نه. افرادی که عضو مدارس دینی هاردیمی اند تا زمانی که به تحصیل خود ادامه می دهند این آزمایش را عقب میاندازند و بسیاری از آنها در این آزمون مردود می شوند که البته برای پسران جوانی که تمام وقت خود را با کتاب گذراندهاند چندان چیزی عجیبی نیست. زمانی که این افراد دوران تحصیل خود را تمام کردند هنوز نیمی از هاردیمیها مشمول خدمت سربازی اند، به ویژه اگر مجرد و زیر ۲۸ ساله باشند. اما خدمت آنها کاملاً حداقلی است، آنها به جای سه سال، سه ماه خدمت می کنند و فقط آموزشهای ابتدایی را میبینند و از انجام فعالیتهای نظامی مسلحانه کنار گذاشته میشوند، چون به اندازه کافی آموزش ندیدهاند و بیشتر شغلهایی مثل قبرکن، نگهبان یا مسئول امور دینی را به عهده آنها میگذارند. افرادی که به هیچ وجه به خدمت سربازی نمیرفتند معمولاً مدیران مدارس دینی و خاخام ها بودند.
بین سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۰ عدهای از اعضای هاردیم وارد ارتش شدند. این کار به این معنی بود که آنها خود را طلبهی دینی نمیشناسند و نمیخواهند در این مسیر زندگی کنند و از طرف اجتماع هاردیم به عنوان افرادی بازنده شناخته میشدند که جامعه آنها را طرد میکرد و کسی حاضر به ازدواج با آنها نبود. این افراد عملاً بازگشت به جامعه هاردیمی را برای خود غیرممکن میدانستند(روزنک،۱۹۹۳: ۴۱۲-۴۰۹)(استدلر،۲۰۰۹: ۶۲).
همچنین هاردیم سنت وابستگی خود به جامعه بیرونی را به لحاظ اقتصادی هنوز حفظ کرده است. آنها شغلهایی را که اجتماعشان به آن نیاز دارد تامین نمیکنند، به عنوان مثال آنها پزشک یا مهندس یا داروخانه و حتی کارگران مخصوص به خود را ندارند و برای رفع این نیازها به جامعه بیرون هاردیم وابسته اند. شغلهای مورد تایید آنها شغلهایی است که به لحاظ سنتی مورد تایید است و مشاغلی است که یا به فعالیتهای دینی آنها ارتباط داشته باشد یا با این فعالیتها تعارضی نداشته باشد. شغلهای غالب میان هاردیمیها تجارت جواهرات، کسب و کارهای الکترونیکی ( که بیشتر در آمریکا مشاهده می شود تا در اسرائیل) صرافی(هم به شکل قانونی و هم غیرقانونی) و نهایتاً تولید پوشاک و غذا است. گروهی دیگر به ارائه خدمات دینی مشغول اند، مانند معلمان علوم دینی، خاخامها، قضات دینی، برگزارکنندگان مراسم دینی و افرادی که نسخ خطی دینی را جمع آوری و خرید و فروش می کنند.
بین نسلهای زیادی از یهودیان تجارت جواهرات، مخصوصاً الماس، کسب و کاری سنتی شناخته می شود، به ویژه برای یهودیان ثروتمند؛ چون الماس همیشه برای افرادی که مدام از جایی به جای دیگر سفر می کنند کالایی مناسب محسوب می شود.
در سالهای اخیر، به ویژه در آمریکا، اعضای هاردیم فعالیتهای تجاری خود را از تجارت الماس به تجارت ابزار الکترونیک تغییر داده اند و با خرید و فروش این وسایل تلاش می کنند که خود را از نوسانات بازار حفظ کنند. این کار باعث می شود که نه تنها درآمدشان از این نوسانات در امان باشند بلکه سود بیشتری به دست آوردند. به علاوه، چون این صنعت در انحصار گروه خاصی نیست، این فرصت برای گروه های جدید وجود دارد تا در آن شکوفا شوند. از طرف دیگر، این شرایط آنها را مجبور به تغییر جهانیبینی شان نمیکند. همچنین نیازی نیست که برای پیشرفت در این کار مهندس و متخصص شوند چون ژاپنیها این کار را برایشان انجام می دهند. به همین این دلیل هاردیمیها در اسرائیل به سمت این تجارت نمیروند چون پیشرفت در این کار به وقت گذاشتن و سفر رفتن و یادگیری فنون تجارت از مدارس عرفی نیاز دارد و با این کار آنها از یادگیری علوم دینی باز میمانند(هایلمن،۱۹۹۲، ۱۴۳) (کیرشنبام،۱۳۸۹: ۲۳۳).
هاردیمیها در اسرائیل عموماً به صرافی مشغول اند. آنها در مبادلات خود هیچ محدودیت جغرافیایی قایل نمیشوند و حداقل تا زمانی که مسیح ظهور کند آنها میتوانند برای خود اجتماعی بین المللی دست و پا کنند. به این معنی که هاردیمیها در اسرائیل و آمریکا دارای ارتباط های درون گروهی قدرتمندی هستند و با اینکه ممکن است ملیت متفاوتی داشته باشند، خود را از یک سرسلسله میدانند و برای آن ارزش قایل میشوند. وجود چنین اجتماع بین المللی که مردم پول های مختلفی استفاده می کنند اما عضو یک اجتماع اند چنین شغلی را تقویت می کند. از طرف دیگر صرافی شغلی با انعطافپذیری زیاد است که کاملاً به طلبهی علوم دینی این امکان را میدهد که در هر ساعت از شبانهروز به تجارت خود برسد و در این حال به تحصیلشان لطمهای وارد نشود. در مصاحبهای که با صرافان هاردیمی در مورد چرایی انتخاب این شغل صورت گرفته است، آنها میگویند که ترجیح می دهند تا با دلار سرو کار داشته باشند تا شِکِل[۱۵۸] (پول رایج اسرائیل) تا از این طریق نشان دهند که هنوز در فرهنگ صهیونیستی ذوب نشدهاند. همچنین با این کار نشان دهند که میتوانند در اسرائیل زندگی کنند اما عضوی از آن نباشند(فریدمن،۱۳۸۹ ب: ۲۳۴).
مطالعات نشان میدهد که بین ۲۵ تا ۳۰ درصد از یهودیان اسرائیل اینجهان باور اند و بین پنجاه تا پنجاه و پنج درصد از آنها سنتی و نزدیک به بیست درصد آنها دیندار اند که هاردیمیها و ملی ـ دینیها، که افراد میانه روی هستند، نیز بخشی از آنها به حساب میآیند. ویژگی افراد میانه رو ملی دینی در اسرائیل آن است که عرق چینهای بافتنی بر سردارند. البته این نکته در مورد گروه هاردیم هم صادق است. یعنی گروهی از آنها عرق چین بر سر میگذارند اما معمولاً عرق چین آنها غیربافتنی است. ملی ـ دینیها لباس معمولی میپوشند و هاردیمیها عموماً ازلباس مشکی استفاده می کنند. در صنایع غذایی و پوشاک، هاردیم نیازهای خود را تامین می کنند. اعضای این گروه برای مردان قباهای خاص و برای زنان لباسهای پوشیده تولید می کنند. در زمینه غذایی آنها استاندارهای کاشروت را رعایت می کنند، چون به نظرشان به هیچ کس در این زمینه نمی توان اعتماد کرد. البته این غذا به شکل عمومی نیز عرضه و حتی به خارج از اسرائیل نیز صادر می شود(میزونسکی،۲۰۰۴: ۷۰).
در متون متعدد تاریخی، نمونههای زیادی از تعصبات دینی در رفتارهای خشونتبار کلامی و بدنی علیه گناهکاران قابل مشاهده است که به شکل تفصیلی در بخش خطاناپذیری و مطلق انگاری در مورد آن بحث شد. با اینحال، چنین رفتارهایی بیشتر در طول فرایند دنیویشدن اتفاق افتاده است، زمانی که دین کنترل خود را بر رفتارهای بشر از دست میدهد. فرایند تغییر و نوسازی که در بیتالمقدس در اواخر قرن نوزدهم به وقوع پیوست با فعالیت سازمانهای بشردوستانهی یهودیان اروپای غربی و تمایلات اصلاحطلبانهی آنها آغاز شد و زمینه رشد طبقهی روشنفکرانی را فراهم ساخت که از نظر اجتماعی و اقتصادی در رده بالایی قرار داشتند. اما اگر چه این سبک جدید زندگی در تضاد با سبک زندگی سنتی قرار داشت، رهبر دینی آن قدر قدرتمند نبود که اقدامی جدی بر علیه آن اعمال کند(کرومر،۱۹۸۶: ۴۹۱).
در واقع به نظر میرسد که خشونت در رفتار متعصبان هاردیمی ریشه دوانده است. در مورد فینحاس، که نمونه عالی متعصبان دینی به حساب می آید، خشونت منجر به مرگ شد. این مورد درباره افراطیون هاردیم چندان صدق نمیکند. آنها خشونتشان غالباً به مزاحمت کلامی و نوشتاری و تخریب اموال محدود می شود. اگر چه اتومبیلهای مردمی که روز شنبه سفر می کنند به واسطه سنگهای پرتاب شده از سوی متعصبان صدمه میبیند، این مسأله خسارت جانی در بر نداشته است. علاوه بر این، متعصبان هاردیمی هرگز اسلحه یا ابزار دیگری را عامدانه برای کشتن مردم به کار نبردهاند. نزدیکی زیاد متعصبان تندرو به ساختار اجتماعی پیچیده جامعه ارتدکس و وابستگی آنها به مقامات شناخته شده دینی فعالیتشان را به شکل اجتنابناپذری محدود می کند. همچنین از آنجا که متعصبان تندرو هاردیمی در ارتش خدمت نمیکنند، معمولاً با کاربرد سلاح گرم آشنایی ندارند.
۲ـ۱ـ۱۰ـ جمعبندی:
زمانی که یک مرور کلی در مورد هاردیم انجام میدهیم، جامعهای را مشاهده میکنیم که یک ارتباط دو جانبه با فرهنگ و جامعه بزرگتر دارد، گروهی که ارزشهای خود را حفظ کرده، در حالی که به جامعه بیرونی خود وابسته است. همچنین آنها خود را در نظام سیاسی درگیر کرده اند و احزاب سیاسی اسرائیل به ائتلاف با آنها مجبور اند. نیز اعضای این گروه خود را از گذراندن دوره سربازی مستثنی کرده اند و به شکلی تلاش می کنند تأثیرات جامعه بزرگتر را انکار کنند. در ظاهر به نظر میرسد که هاردیم جامعهای قابل تحسین و موفق است؛ در حالی که این موفقیت بهایی دارد. هاردیم در قلب زندگی مدرن قرار گرفته است. آنها باید با تعداد زیادی از طلبههای بیکار دینی کنار بیایند. همچنین برنامه های دینی ـ آموزشی آنها از طرف فرهنگ غالب در خطر است. به علاوه، آنان باید منابع حمایتی مالی بزرگتر و بیشتری را پیدا کنند. همه این مشکلات می تواند سوالاتی را در چگونگی ادامه حیات و فعالیت زندگی آینده هاردیم ایجاد کند.
یهودیت هاردیمی صرفاً ادامه الگوهای دینی سنتی نیست، بلکه محصول تصادم میان الگوهای سنتی با دنیای دنیوی مدرن است. در دولت اسرائیل، این تصادم در سه حوزه بزرگ رفتاری اتفاق افتاده است ـ نظام آموزشی، فرایند قانون گذاری پارلمانی و اعتراضات فراپارلمانی . در هر کدام از این حوزه ها، هاردیم دو استراتژی را به کار میگیرد: کناره گیری از جامعه پیرامون (تفکیک) و تلاش برای سیطره بر آن (غلبه). این دو شیوه رفتاری مغایر یکدیگر نیستند. بلکه کاملاً بر هم منطبق اند. یهودیت هاردیم که در تلاش برای تغییر جامعه اسرائیل است، بر آن است که جامعه هاردیمی را همانطور که هست نگه دارد. اما تلاش های جامعه هاردیمی برای غلبه بر جهان پیرامون، به شکلی متناقضنما، موجب تقویت تلاشهایی برای کنارهگیری از آن(جامعه پیرامون) شده است.
طرفداران تفکیک از دو جامعه مجزا سخن میگویند (یهودیان و اسراییلیها). در بسیاری موارد، آنها حتی یک قدم جلوتر میروند و اسرائیلیهای اینجهان باور را را به عنوان گویم[۱۵۹] (غیرکلیمی) یا ضدسامی مورد خطاب قرار می دهند (لاستیک،۱۳۸۹: ۱۴۳). برعکس، استراتژی غلبه در بسیاری از موارد مبتنی بر این پیش فرض شناخته شده است که یهودیان این جهان باور و هاردیمی بخشی از جماعتی واحد اند و اختلاف در میزان رعایت مسائل دینی چندان مهم تلقی نمی شود. در این استراتژی، تأکید اساسی بر شباهت ذاتی میان یهودیان است که همگی آنها بارقهای از خداوند را به همراه خود دارند. این بارقه هم همه یهودیان را متحد می سازد و هم آنها را از سایر ملل متمایز می کند. در عمل، این دو استراتژی منجر به نوعی انزواطلبی در هاردیم شده است.
بخش دوم
اکثریت اخلاقی
۲ـ۲ـ پیشینۀ بنیادگرایی در آمریکای شمالی:
همانطور که در بخش مقدمه به شکل مختصر تاریخچه ای در مورد مفهوم بنیادگرایی ارائه شد، این مفهوم در یک بستر مسیحی رشد کرده است. جا دارد در این بخش به شکل مفصلتر تاریخچهای از ظهور بنیادگرایی در آمریکای شمالی ارائه دهیم.
بنیادگرایی در اوایل سدۀ بیستم میلادی در کالیفرنیای جنوبی، یکی از پرشتاب ترین مناطق آمریکا از حیث توسعه اقتصادی، پدیدار شد. میلتون و لیمن استوارت، دو برادر مسیحی مومن که از راه استخراج و فروش نفت در کالیفرنیا ثروت هنگفتی اندوخته بودند، در سال ۱۹۱۰ برنامۀ پنج سالهای را برای حمایت مالی از تولید و چاپ مجموعه ای از جزوه های مذهبی جهت نشر مجانی در میان گروه های زیر در سرتاسر جهان آغاز کردند: کشیشهای پروتستان، اونجلیستها، مبلغین مذهبی، استادان الهیات دانشگاهها، دانشجویان رشته الهیات، دبیران نهادهای مذهبی، انجمن مردان جوان مسیحی[۱۶۰]، مسئولین کلاسهای تعلیمات دینی کلیساها در روزهای یکشنبه، کارکنان کلیساها و ویراستاران ناشرین کتابهای مذهبی.
جزوههای نامبرده که زیر عنوان بنیادها: گواهی حقیقت توسط تعدادی از علمای سرشناس دینی آمریکایی و بریتانیایی نوشته شده بود، یک هدف را دنبال می کرد و آن متوقف ساختن چیزی بود که برادران استیوارت و ویراستارانشان از آن به عنوان زوال باورهای بنیادین مسیحیت پروتستان یاد می کردند(روتون،۱۳۹۱: ۲۵-۲۴).
برادران استوارت مثل بسیاریاز پروستانهای محافظه کار آمریکایی که از حیث تخصصی به آنان «مشیت طلبان پیشاهزاراهای»[۱۶۱] می گویند، بر این باور بودند که پیشگویی های پایان جهانی درج شده در کتابهای عهد عتیقی حزقیال[۱۶۲] و دانیال[۱۶۳] و مکاشفۀ یوحنای رسول[۱۶۴] (آخرین کتاب عهد جدید) به حادثه های واقعیای و نه نمادینی اردجاع دارد که به زودی در تاریخ بشر رخ خواهد داد.
این دو برادر با یاری گرفتن از تفسیرهایی که جان نلسون داربی[۱۶۵] عالم روحانی انگلیسی ـ ایرلندی دربارۀ سنت پیشگوییهای مسیحی کرده بود، این بحث را مطرح کردند که از آنجایی که بسیاری از پیش گوییهای عهد عتیق دربارۀ آمدن مسیح موعود با آمدن وی محقق خواهد شد. بنابراین دیگر پیشگوییها، از جمله پایان جهان نیز به زودی رخ خواهد داد. استیوارتها که هر لحظه منتظر پایان جهان بودند، وظیفۀ خویش می دیدند که تا آنجایی که می توانند آدمهای بیشتری را تا پیش از فرارسیدن آخرالزمان نجات دهند(مارسدن،۲۰۰۶: ۱۷-۱۳).
استیوارتها که بازرگانهای موفقی بودند، خواهان و منظر نتایج بودند. لیمن استیوارت پس از آگاهی از اینکه «شرکت تنباکوی آمریکا» میلیونها دلار را صرف پخش و توزیع رایگان سیگار در بین مردم کرده تا آنان را با طعم سیگارهایش آشنا کند به برادرش میلتون نوشت: «مسیحیان باید از خرد و حکمت دنیای امروز یاد بگیرند.» انگیزه های الهی و معنوی با رقابتهای اقتصادی جفت و جور شدند. دستور کار اصلی لیمن استیوارت در صنعت نفت، مقابله با تلاش های رقیبش جان دی راکفلر[۱۶۶]، برای اعمال انحصار بر این صنعت بود. این شاید بر حسب تصادف باشد که یکی از نخستین واعظهایی که لیمن به خدمت گرفته بود، زمانی موفق به جلب توجه وی شد که موعظهای ایراد کرد علیه آن چیزی که یکی از اساتید ملحد در دانشگاه شیکاگو چاپ و منتشر کرده بود. دانشکدۀ الهیات دانشگاه شیکاگو که بستر مناسبی برای نشو و نمای لیبرالیسم بود، توسط جان دی راکفلر بنیاد گذاشته شده و جز موقوفات وی بود(کاپلان ۱۹۸۷: ۱۸).
حدود سه میلیون نسخه از جزوۀ بنیادها: گواهی حقیقت در هر دو سوی اقیانوس اطلس منتشر شد. پسوند «گرا» در سال ۱۹۲۰ توسط کرتیس لی لوز ویراستار بابتیست محافظه کار به آخر واژۀ بنیاد اضافه شد؛ او اعلام کرد که بنیادگرایان کسانی هستند که آمادگی شرکت در نبرد بزرگ برای احیا و پاسداری «بنیادها» را دارند. حدود نیمی از نویسندگان مجموعه جزوههای بنیادها: گواهی حقیقت، از جمله آدمهای سرشناسی مثل رون توری[۱۶۷] و سایرس ایگناتیوس اسکافیلد[۱۶۸]، پیشاهزاره باور بودند. لیمن استیورات پیش از اعطای کمکهای مالی خود برای چاپ و نشر جزوههای بنیادها: گواهی حقیقت، یکی از پشتیبانان مالی اصلی چاپ و نشر انجیل مرجع اسکافیلد بود؛ کتابی که در سال ۱۹۰۹ منتشر شد و هنوز هم نزد «پیشاهزاره باوران» آمریکایی بهترین شرح و تفسیر از انجیل به شمار میرود(روتون،۱۳۹۱: ۲۶).
۲ـ۲ـ۱ـ اکثریت اخلاقی:
بنیادگرایان در آمریکای شمالی به شکل کلی به دو دسته تقسیم میشوند: افرادی که منتظر رستگاری یا وجد روحانی اند و گروهی که به دنبال لابی با کاخ سفید اند. در هر دو صورت، آنها یک تصویر خاص را از قرن پیش روی خود ارائه می دهند و به دنبال محافظت از اعتقادات خود به عنوان اصول اند.
به مدّت نزدیک به پنجاه سال( یعنی از حدود سال های ۱۹۱۵ تا ۱۹۶۰) بنیادگرایی در آمریکا از صحنهی سیاسی پنهان شده بود. تعدادی از بنیادگرایان در دهه پنجاه به نهضت ضد کمونیستی پیوستند اما بسیاری از آنها تقریباً در عرصه سیاسی منفعل بودند و ترجیح میدادند که انرژی خود را صرف کلیساها و موسسات دینی برای تغییر رویکرد جهان کنند. با وجود این، بسیاری از اتفاقات در دهههای شصت و هفتاد باعث بسیج شدن بنیادگرایان به عنوان جنبشی اجتماعی شد. گاهی عوامل فرهنگی بنیادگرایان را به عرصه فرهنگی میکشید و گاهی تغییرات داخلی در خود بنیادگرایان باعث حضور بیرونی آنها میشد.
در دهه شصت میلادی، آمریکا با تغییرات قابل توجهی مواجه شد. جنبش حقوق مدنی، که در دهههای پنجاه آهسته آهسته شکل گرفته بود و در دهه شصت به ثمر نشست و مشروعیتبخشی کنگره به حقوق مساوی بین سیاه وسفید، یک قرن جدایی میان سیاه وسفید و سه قرن بردهداری را پایان داد. از دیگر سو، حرکتهای مخالف این جریان باعث ترور مارتین لوتر کینگ و جان اف کندی شد. همچنین آزادی زنان از محیط خانه و تغییر مرزهای اخلاقی در روابط جنسی، زیر سئوال رفتن قوانین کهنه به وسیله دانشجویانی که به خیابانها میآمدند و اعتراض آنها به جنگ ویتنام، شکاف شدید بین نسلی و عادی شدن زیر سئوال بردن اقتدار حاکم و رسوایی واترگیت که بی اعتمادی به نظم حاکم را به اوج خود رساند دیگر عوامل مؤثر در تغییر فضای عمومی بود.(امرسون،۲۰۱۰: ۸۹) (اوتر[۱۶۹]،۲۰۰۴: ۶۸-۶۶)
این بینظمیها و عدم یکپارچگی در نظام اجتماعی باعث شدکه مبلّغان مسیحی احساس وظیفه و خطر کنند. چنین فروپاشی اجتماعی به آنان نوید نزدیکی روز نجات و رهایی را میداد. این تغییرات فرهنگی میتوانست در زندگی فردی آنها نیز تجربه شود که بنیادهای اعتقادی به شکل تحمّلناپذیری در حال فروریزی است، و این باعث شد عدهای که به دنبال نظم بودند برای رهایی از دست هیپیهایی که آزادی موجود را واهی میدانستند و میخواستند چارچوبها را از بین ببرند، به سراغ بنیادگرایی و کلیسای آنها رفتند. در واقع بنیادگرایی در این شرایط بی ثبات به افراد نوید عشق و ثبات را میداد. (کپل، ۱۳۷۵: ۳۹)
از زمینه های دیگری که باعث شکل گیری اکثریت اخلاقی به شکل خاص در دهه هفتاد شد، اقدام دولت آمریکا بود که طبق قانونی که در دادگاه عالی آمریکا در ۱۹۶۳ تصویب کرد، انجام هرگونه مراسم دعا و نیایش در مدارس عمومی را ممنوع کرد. به نظر غیر ممکن بود که کودکان مسیحی نتوانند در مدارس خود دعا کنند. نکتهی دیگر آن بود که از نظر بنیادگرایان نظام سیاسی به وسیله افراد بیدین یا افرادی که مخالف اعتقادات آنها هستند اداره میشوند. از نظر بنیادگرایان، این حملهی نظاممند به خانه، مدرسه و کلیسا از یک منبع ایدئولوژیک نشأت میگرفت و آن چیزی نبود جز انسانگرایی این جهان باور.
بنابراین میتوان گفت اکثریت اخلاقی سازمانی سیاسی است که متعهد شد اخلاق بنیادگرا را وارد قانون آمریکا کندو از سرمایهداری محض دفاعی کاملاً دینی انجام دهد و همچنین ایالات متحده را ابزاری سازد برای رسیدن به خواسته های خداوند (آنتون،۲۰۰۸: ۶۵) (ماردسن،۲۰۰۶: ۱۱۲).
این گروه با رهبری جری فالول[۱۷۰] در آمریکا آغاز به فعالیت کرد. جری فالول در سال ۱۹۳۳ در خانوادهای روستایی تبار متولد شد که دارای شور و هیجان دینی به خصوصی نبود. پدرش مدّتی به تجارت پرداخته و ورشکست شده بود. وی بعد از کشتن برادرش در سال ۱۹۳۱ که دفاع مشروع از خود تلقی شد، به مشروبات الکلی روی آورد و از بیماری کبدی خاص افراد الکلی درگذشت. جری فالول تا هجده سالگی زیاد به اعمال دینی توجهی نداشت. در ۱۹۵۰ او وارد یک انیستیتوی تکنولوژیک میشد تا مهندس مکانیک بخواند. در آنجا بود که به دین گروید، تحصیلات مهندسی را رها کرد و خود را برای کشیش شدن آماده نمود. در سال ۱۹۵۶، او کلیسای مستقل خود را که توماس رودا باپتیست چرچ [۱۷۱]نام داشت پایهگذاری کرد (او این نام را از روی نام کوچهای که در آن یک انبارمتروک کارخانه سوداسازی بود و اولین انجمن ۳۵ نفری خود را مسقر کرده بود برگزید). به عقیدهی کسانی که شرح حال او را نوشتهاند، به نظر نمیرسد که بنیادگرایی از همین دوره جاذبهی روحانی بخصوصی برای او داشته است، بلکه انتخاب مسیری شغلی او را بر آن داشته تا به کلیسای خاص خود سازمان بخشد(ریزبورت،۱۹۹۳: ۹۸-۹۰).
او از قابلیت سازماندهی و استعدادی استثنایی برای به کارگرفتن تازهترین تکنیکهای ارتباط جمعی در خدمت موعظهگری خود برخوردار بود. او در پایان همان سال تعداد اعضای انجمن خود را به ۸۶۴ نفر میرساند و با بهره گرفتن از رادیو، تلفن و کلیۀ تکنیکها اقدام به پذیرش پیروان و جلب کمکهای مالی مینماید. در آغاز سالهای دهه شصت به تلویزیون روی می آورد. در سال ۱۹۶۸ یک شبکه تلویزیونی برپا میسازد که موعظههای او را ضبط و پخش می کند و این موعظهها در چارچوب برنامهای موسوم به «ساعت انجیل، دوران خوب گذشته» با موفقیت بزرگی رو به رو می شود. در طول سالهای دهۀ شصت، هنگامی که فالول هنوز بیش از موعظهگری محلی نیست، پیام انجیلی او با تحولات اجتماعی فرهنگی لینچبورگ، که او می کوشد پاسخگوی آنها باشد، گسترش می یابد. (کپل،۱۳۷۵: ۲۰۰)
اکثریت اخلاقی، دین را عامل اصلی ایجاد وفاق و همبستگی اجتماعی و عامل ایجاد همسویی میان دولت و ملت میداند. از دیدگاه آنان دین عامل تقویت کننده حرکت به سوی اهداف اجتماعی است. از دیدگاه طرفدران اکثریت اخلاقی، شش مسأله به عنوان زنگ خطر جدی برای دوران آنها در آمریکا به حساب میآمد که آنها را در این راه ثابت قدم مینمود:
نخست، ارائه اصلاحیهای در قانون اساسی که طبق آن زنان از انجام نقشهای انجیلیشان به عنوان زنان مطیع که در خانه مشغول به کار هستند باز میمانند.
در مرکز قرص سوخت سوراخی تعبیه شده است جهت کاهش حرارت در مرکز سوخت و جلوگیری از تورم آن و جبران انبساط حرارت حجمی سوخت و درنهایت ایجاد فضای اضافی برای انباشته شدن محصولات گازی شکل شکافت . قرص های سوخت توسط یک غلاف محصور شدهاند. این غلاف به منظور محافظت از قرص های سوخت در برابر تاثیرات خنک کننده و نیز جلوگیری از پراکنده شدن محصولات شکافت می باشد.[۱۱]
بین قرص های سوخت و غلاف فاصله ای وجود دارد. این فاصله به منظور جبران تورم سوخت و تغییر شکل دادن آن در حرارت بالا تعبیه شده است. علاوه براین فاصله بین سوخت و غلاف می تواند فضای مناسبی برای تجمع محصولات گازی شکل شکافت باشد. در واقع فضای پیشبینی شده برای تجمع محصولات گازی شکل تقریبا ۳۰ سانتیمتر مکعب می باشد . این فضا شامل فضای آزاد در قسمت بالای سوخت ، فضای سوراخ های وسط قرص سوخت و فضای حد فاصل غلاف و قرص ها می باشد.
به منظور بهبود شرایط انتقال حرارت از میله های سوخت به خنک کننده ، در فاصله بین قرص ها و غلاف ابتدا عمل خلاسازی صورت می گیرد و سپس این فضا را ازگاز هلیوم با فشارتقریبا" ۲kgf/cm 30 – ۲۰ پر می شود. انتخاب هلیوم در واقع به خاطر ویژگی قابلیت هدایت گرمایی بالای آن میباشد . فشاری که توسط هلیوم از درون میله سوخت به سطح داخلی غلاف اعمال می شود مقاومت میله سوخت را در برابر فشار خنک کننده که در اطراف میله سوخت در جریان بوده و بر میله سوخت وارد میگردد ، افزایش می دهد. [۱۱]
انتقال حرارت در فضای خالی بین سوخت و غلاف
در انواع راکتورها که قرص های سوخت سرامیک با غلاف فلزی پوشیده شده اند فاصله یا شکاف کوچکی با ضخامت چند هزارم سانتی متر وجود خواهد داشت که معمولا با گاز بی اثری نظیر هلیوم پر می شود. اگرچه ضخامت فضای بین قرص های سوخت و غلاف خیلی کم می باشد ، به دلیل قابلیت هدایت گرمایی پایین گازها افت دمایی نسبتا زیادی در شکاف خواهیم داشت. اگر گاز داخل شکاف را یکنواخت فرض کنیم ، می توانیم به سادگی هدایت گرمایی را برای گاز داخل شکافت حل کنیم و افت دمایی را بدست بیاوریم.[۱۰]
از آنجایی که هیچ تولید گرمایی در شکاف نداریم ، خواهیم داشت :
( ۱-۲ )
اگر قابلیت هدایت گرمایی گاز KG ، را ثابت در نظر بگیریم و نیز با توجه به این که تمام گرمای تولید شده در سوخت باید از شکافت رد شود می توانیم بنویسیم :
(۲-۲)
سپس با انتگرال گرفتن از معادله فوق می توانیم افت دمایی در شکاف را بدست آوریم : (۲-۳)
بعد از یک دوره بهره برداری ، شکاف دارای ترکیبی از گاز اصلی ( مثلا هلیوم ) و گازهای حاصل از شکافت هسته ای مثل Kr و Xe خواهد بود از این رو قابلیت هدایت گرمایی KG در حین عمر قلب تغییر خواهد کرد . بنابراین در چگالی قدرت خطی W/m500 ، ضخامت شکافت cm005/0= tG ، باعث افزایش اختلاف دمای به اندازهC ۰ ۳۰۰ یا بیشتر در دو طرف شکاف خواهد شد.همچنین یک اثر خیلی مشهود در سوختن وجود دارد . همین طور که شکافت در سوخت رخ می دهد قرص های سوخت نیز متورم و شکافته خواهند شد و در عمل در مکان های بسیاری با غلاف تماس پیدا خواهند کرد. چنین پدیده ای برای بحث از لحاظ تحلیلی خیلی مشکل است و از این رو معمولا ضریب موثر انتقال گرمای شکاف hG را تعریف می کنند بطوریکه افت دمای شکاف برابر است با :
(۲-۴)
ضریب تجربی hG تابعی از میانگین ضخامت شکافت ، قابلیت هدایت گرمایی گاز ، فشار تماس سطحی بین قرص سوخت و غلاف ، زبری سطح ، جنس ماده غلاف و البته سوختن سوخت خواهد بود . معمولا” بسته به نوع ماده ، پرتودهی سوخت ، فشار تماسی بین غلاف و قرص ، بین ۵/۰ تا w/ cm . K 1/1متغیر می باشد. اگر بپذیریم که شارگرما درشکافت درحالت پایدار برابر با گرمای تولید شده درسوخت ، تقسیم بر مساحت سطح جانبی سوخت است،پس می توان افت دما در شکافت را به صورت زیر محاسبه کنیم : (۲-۵) (۲-۶)
برای چگالی قدرت خطی W/m500 این اختلاف دما می تواند از ۱۴۰ تا C ۰ ۲۰۰ باشد ، بسته به این که hG چه مقداری انتخاب می کنیم.[۱۰]
غلاف
اگر فرض کنیم قابلیت هدایت گرمایی غلاف KC ثابت است و هیچ تولید گرمایی در غلاف وجود ندارد ، می توانیم با حل معادله زیر افت دمایی در غلاف را بدست آوریم :
(۲-۷)
(۲-۸)
که TS دمای سطح بیرونی غلاف و TC ضخامت غلاف است. ( ضخامت شکاف را در این محاسبه نادیده گرفته ایم ) . در عمل ضخامت غلاف tc در مقایسه با قطر میله سوخت خیلی کم است از این رو با توجه به بسط لگاریتم خواهیم داشت :
(۲-۹)
جنس غلاف معمولا هدایت گرمایی زیادی دارند در واقع با توجه به ضخامت کم غلاف و جنس آن برای مثلا چگالی خطی W / m500 و ضخامت غلاف cm 053/0 = tc افت دمایی در حدود C ۰ ۷۸ خواهیم داشت.[۱۰]
مواد مورد استفاده در راکتور و غلاف راکتور
خواص فیزیکی مواد ، اهمیت ویژه ای در کاربرد آنها در راکتورهای هسته ای دارد . خواصی چون استحکام سختی، قابلیت کشش ، نقطه ذوب ، نقطه جوش ، چگالی و رسانندگی گرمایی همه موارد آشنایی هستند که مهندسان به هنگام انتخاب مواد برای کاربردهای خاص به آنها توجه می کنند.
سطح مقطع نوترون که در انتخاب اغلب مواد مورد استفاده در قلب راکتور نقش اساسی دارد ( پیش از اختراع راکتورها ) چندان شناخته شده نبود . بیشتر اجزای یک راکتور تحت دماها و تنشهای بالایی قرار میگیرند و رفتار آنها را تحت چنین شرایطی باید مورد بررسی قرار داد. همچنین لازم است که همه واکنشهای شیمیایی ممکن بین مواد به کار رفته در یک راکتور را بشناسیم.[۹]
معیارهای چندی را به منظور مقایسه و انتخاب مواد راکتور می توان بر شمرد. از جمله :
۱-خواص مکانیکی خوب شامل رسانندگی گرمایی ، گرمای ویژه ، چگالی، استحکام ، نرمی ، نقطه ذوب یا نقطه جوش بالا و ضریب انبساط پایین.
۲– سطح مقطع جذب پایین نوترون برای همه مواد درون قلب جز سوخت و میله های کنترل و سموم قابل سوخت , در صورت استفاده از آنها.
۳- پایداری شیمیایی همه مواد در دماها و فشارهای راکتور . عدم وجود خطر اکسید شدن ، تجزیه ، انفجار یا واکنشهای شیمیایی دیگر.
۴- عدم وجود تغییر فازهای متالوژیکی در دماهای عملیاتی که ممکن است منجر به تغییرات ابعادی شوند.
۵- مقاوت در برابر آسیب ناشی از تابش در طول عمر مواد درون راکتور.
۶- دسترس پذیری آسان و ارزان نوع خالص ، سادگی ساخت و سمی نبودن مواد انتخابی.
مواد مناسب برای غلاف در راکتور
مواد مناسب برای غلاف سوخت باید دارای:
۱- سطح مقطع جذب نوترون خیلی پایین.
۲- رسانندگی گرمایی بالا.
۳- استحکام خوب در دماهای بالا برای مقاومت در مقابل تنش حرارتی تغییر شکل سوخت و فشار ناشی از انباشت پاره های گازی شکافت در داخل غلاف باشند.
علاوه بر این مواد یاد شده باید سخت بوده و دستخوش خوردگی یا واکشنهای شیمیایی دیگر با سوخت یا خنک کننده نشوند.
فلزهای زیر و آلیاژهای آنها برخی ، اگر نه همه ی آنها ، شرایط بالا را دارند و برای غلاف سوخت در نظر گرفته شده اند :
* آلومینیوم ، بریلیم ، منیزیم ، زیرکونیم و فولاد زنگ نزن.
بریلیم ماده خوبی برای کاربرد در راکتور نیست ، و برای غلاف نیز منظور نمی شود . زیرا بریلیم و تمام ترکیباتش سمی هستند.
آلومینیم به عنوان غلاف در راکتورهای پژوهشی توان-پایین که در آنها دما بندرت از حدود C ۰ ۱۰۰ تجاوز می کند به کار رفته است.
سطح مقطع جذب آن نسبتاً پایین barns 23/۰ اما خواص مکانیکی آن مانند استحکام و سختی خیلی پایین است و در وضعیتهای تنش بالا یا دماهای بیش ازC ۰ ۳۰۰ نمی توان از آن به عنوان غلاف استفاده کرد . بنابراین آلومینیوم را نمی توان به عنوان غلاف در نیروگاههای هسته ای به کار برد. منیزیم دارای سطح مقطع جذب خیلی پایینی barns ۶۳۰/۰ است اما مثل آلومینیم فلز نرم بدون استحکامی ، بادمای کار حداکثر C ۰ ۴۵ است.
منیزیم از نظر شیمیایی هم خیلی فعال است ، و به سادگی در هوا اکسید می شود . خواص منیزیم ، بخصوص اکسید شدن آن را می توان با افزودن مقدار کمی ( کمتر از ۱ درصد ) آلومینیم و بریلیم به آن بهبود بخشید. آلیاژی که به این ترتیب ایجاد می شود به میزان زیادی به صورت غلاف در راکتورهای گازی بریتانیا به کار رفته است . زیرکونیم دارای سطح مقطع جذب پایین barns ۱۸۵/۰ ، نقطه ذوب بالا C ۰ ۱۸۵۰ خواص مکانیکی خوب و مقاومت بالایی در برابر خوردگی در آب است.
این خواص ، زیرکونیم را به یک ماده عالی برای غلاف سوخت راکتورها تبدیل می کنند خواص مکانیکی زیرکونیم و مقاومت آن در برابر خوردگی را می توان با آلیاژ کردن آن با مقدار کمی قلع ( ۵/۱درصد ) ، آهن ( ۱۵/۰تا ۲/۰ ) ، کرم ( ۱/۰ درصد ) و نیکل ( تا ۵/۰ درصد ) بهبود بخشید . این آلیاژها در حال حاضر بهترین مواد برای غلاف هستند.[۹]
در دماهای خیلی بالا ، فراتر از حدود ۱۰۰۰ درجه ، زیرکونیم و آلیاژهای زیرکالوی با بخار آب ترکیب شده تولید هیدروژن می کنند ، که خیلی خطرناک است. شرایطی که ممکن است منجر به این واکنش شوند می توانند ناشی از گرم شدن بیش از حد سوخت و غلاف به علت انتقال ناکافی گرمای حاصل از واپاشی فراورده های شکافت ، که خود زاییده تلف شدن خنک کننده راکتور در اثر یک حادثه است ، باشند . فولاد زنگ نزن از نظر خواصل مکانیکی عالی و مقاومت در برابر خوردگی ، مشهور است.
متاسفانه سطح مقطع جذب آن که به نوع فولاد و مقادیر دقیق کرم و نیکل موجود در آن بستگی دارد ، بالاتر از آن است که بتوان از آن به عنوان یک ماده ایده آل برای غلاف یا کاربردهای دیگر در قلب راکتور یاد کرد. از این ماده در حال حاضر به عنوان غلاف سوخت در راکتورهای آب تحت فشار استفاده نمی شود اما در راکتورگازی پیشرفته و در راکتورهای زاینده کاربرد دارد . فولاد زنگ نزن ، به علت مقاومت عالی در مقابل خوردگی ، کاربردهای وسیعی در راکتورهای FBR , PWR دارد.[۹]
تعریف حالات شکست میله سوخت و محاسبات شکست
درجه شکل گیری سوخت مصرفی می تواند در طی طراحی اصلی حادثه رخ دهد و بستگی به حالات ممکن شکست دارد. یک آنالیز مفصل شکست های سوخت تحت حوادث سنگین، توسط آزمایشگاه های ملی ساندیا ( SNL) به عنوان یک منبع مطالعه محسوب شده ، و سه حالت ممکن شکست را پیش بینی میکنند که در شکل ( ۲–۳ ) نشان داده شده است.
جدول شماره (۲-۱): تعاریف یادگیری سازمانی
تعاریف یادگیری سازمانی | صاحب نظران و محققان |
یادگیری سازمانی را می توان توانایی سازمان به عنوان یک کل در کشف خطاها و اصلاح آن ها و همچنین تغییر دانش و ارزش های سازمان،به طوری که مهارت های جدید حل مسئله و ظرفیت جدیدی برای کار ایجاد شده دانست. | سبحانی نژاد و همکاران، ۱۳۸۵، ص ۴۳ |
یادگیری سازمانی عبارت است از توانایی سازمان، به عنوان یک کل برای کشف خطاها و اصلاح آن ها و همچنین تغییر دانش و ارزش های سازمان،به طوری که مهارت های جدید برای حل مسئله و ظرفیت جدید برای کار ایجاد شود. | پام و اسویرزک (۲۰۰۶) |
یادگیری سازمانی فرایند بهره گیری از تجربیات سازمانی از طریق کسب دانش و بصیرت، توزیع و تفسیر اطلاعات و تغییر نگرش و رفتار برای بالا بردن سطح تعهد، مسئولیت پذیری و پاسخ گویی اعضاء به منظور افزایش اثر بخشی و بهره وری و تأمین نیازهای مشتریان و بهبود و بهسازی سازمان در یک محیط متغیر و پویاست. | میرکمالی، ۱۳۸۵ |
یادگیری سازما نی را بعنوان فرا یندی تعر یف می کنند که سازمان از طر یق آن یاد می گیرد و ا ین یادگیری به معنی هر گونه تغییر در مدل های سازمانی است که منجر به بهبود یا حفظ عملکرد سازمان شود. | الگرا و چیوا (۲۰۰۸) |
یادگیری سازمانی، تشویق کارکنان به تعامل گسترده تر با الگوهای تفکر و ایجاد اشتراک مساعی است و کارکنان با به اشتراک گذاردن دانش و افکار و اعمال خود به منظور ایجاد و افزایش مشارکت در سود کل سازمان تشویق می شوند. | جاکوبز و لازنبی ، ۲۰۰۷ |
) یادگیری سازمانی را به عنوان روشی که سازمان ها ایجاد، تکمیل و سازماندهی می کنند تا دانش و جریانهای عادی کار در رابطه با فعالیت ها و همچنین بهبود کارایی سازمان ازطریق بکارگیری مهارت های گسترده نیروی کار توسعه یابد، تعریف می کند. | داجسون(۱۹۹۳، به نقل از لمسا ، ۲۰۰۸) |
۲-۵- تاریخچه مفهوم یادگیری سازمانی:
گرچه می توان برای آموزش سازمانی تاریخچه ای طولانی را شناسایی کرد . لیکن تاکید رسمی بر تاثیر آموزش در رشد و بالندگی سازمان به اواسط دهه ۱۹۴۰ باز می گردد .در آن سالها کارشناسان آموزش معتقد بودند که آموزش ضمن خدمت باید به نحوی طراحی و اجرا شود که بتواند در بهبود کلی سازمان موثر باشد و برای دستیابی به این هدف آموزش باید هم در تشخیص نارسائیهای سازمان و هم در درمان مشکلات موثر باشد (سلطانی تیرانی، ۱۳۷۸، ص۲۰۰).
در سالهای بعد برنامه ریزی و اجرای دوره های آموزش سازمانی ، گسترش بیشتری یافت . تشکیل دوره های آموزش به عنوان یک قلمرو از انگلستان و آمریکا آغاز گردید و به تدریج از دو مسیر دانشگاهی و شرکت های بزرگ به سایر کشورهای جهان راه یافت (مهرداد،۱۳۸۰، ص۸).
با وجود این با آغاز فعالیت های توسعه سازمانی، آموزش به عنوان عنصر اساسی تمام برنامه های مدیریت منابع انسانی تلقی گردید و میزان تاکید بر آموزش به منزله یکی از معیارهای مهم سنجش اثربخشی سازمان بشمار می آمد. در این دوره مفاهیمی چون آموزش سازمانی ، یادگیری فردی و یادگیری گروهی از ابعاد مختلف ، مطرح و مورد بحث کارشناسان بهبود سازمانی قرار گرفته اند. این مباحث به پیدایش مفهوم یادگیری سازمانی منجر گردید ( قهرمانی،۱۳۸۰،ص۷۹).
با بررسی ادبیات مدیریت و رد پای سیستم های یادگیرنده را در نظریه های سازمان و مدیریت دهه ۱۹۰۰ و قبل از آن می توان یافت. گرچه تا این زمان نامی از سازمان های یادگیرنده و یادگیرنده سازمانی به میان نمی آید اما فردریک تیلور نظریه پرداز مکتب مدیریت عمومی بر تشریک مساعی مدیر و کارکنان، دریافتن روش بهتر اجرای کار و آموزش کارکنان تأکید داشته است. استفاده از مفهوم کار دانش محور، در دهه ۱۹۶۰ زمانی که اولین اثر «پیتر دراکر» تحت عنوان« عصر ناپیوستگی» چاپ شد، مطرح شد. با اظهار نظر آرجریس و شون در دهه ۱۹۷۰ اصطلاح یادگیری سازمانی در ادبیات مدیریت مطرح شد. آنها با انتشار کتابی به همین نام بر اهمیت یادگیری در درون سازمان تأکید ورزیدند. آنها یادگیری را به سطح تک حلقه ای دو حلقه ای تقسیم بندی کرده اند. انتشار کتاب پنجمین فرمان توسط پیتر سنگه و کار گسترده، این گروه باعث شد مفهوم یادگیری سازمانی به طور وسیع در دنیای کسب و کار به کار گرفته شود. در اوایل دهه ۱۹۹۰ تعداد سازمانهایی که خود را برای تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده متعهد ساخته بودند، افزایش یافت. در زمینه یادگیری سازمانی پژوهشهای بسیاری در دنیاصورت پذیرفته است. از جمله مهم ترین آنها می توان به پژوهشی که در دهه ۱۹۸۰ توسط عده ای از نظریه پردازان دانشگاه کارنگی ملین انجام و در نتیجه آن مفهوم یادگیری بسط و گسترش پیدا کرد و با پژوهش شرکت شل در همین دهه اشاره کرد که در نتیجه آن یادگیری سازمانی را در برنامه ریزی راهبردی خود استفاده و کار گروهی و ارتباطات جامع و گسترده را به عنوان عوامل حیاتی ایجاد شرکت پاسخگو و موفق معرفی کرد. پیتر سنگه و همکارانش در دانشگاه ام. آی. تی آمریکا نیز بررسی گسترده ای در زمینه یادگیری سازمانی انجام داده اند. آنها ادعا کردند که از طریق به کارگیری تفکر سیستمی می توان فرایند یادگیری سازمان را ساختاربندی کرد. گروه سنگه در دانشگاه مذکور مرکزی ایجاد نمودند که درباره سازمانی های یادگیرنده و یادگیری در سازمان ها پژوهش کند (فیضی و شهبازی، ۱۳۸۸،ص۲۰).
۲-۶- اهمیت یادگیری در سازمانها:
حدود نیم قرن از عمر مباحث یادگیری سازمانی می گذرد و در حال حاضر نیز به شکل فزاینده ای در حال رشد است. تغییرات و چالشهای فراوان دنیای کنونی ایجاب می کند که سازمانی با قدرت یادگیری و به روزرسانی مناسب شکل بگیرد تا بتواند با تحولات سریع خود را منطبق کرده و به موقع، به محرک های محیطی پاسخ دهد. همچنین با کسب دانش و آگاهی به صورتی گسترده و پویا و زنده در حوزه بهسازی و توسعه سازمانی به حیات خود ادامه دهد. یادگیری سازمانی نیز یکی از منابع حیاتی برای کسب مزیت رقابتی در مدیریت استراتژیک است (علامه و مقدمی،۱۳۸۹، ص ۲). درحال حاضر، واژه یادگیری سازمانی بخشی از تئوری های مدیریت است که عوامل متعددی را در توضیح این مطلب آورده اند. اولاً یادگیری سازمانی، دارایی بسیار مهمی برای سازمان ها به منظور استفاده از سرمایه های فکری در امر تولید می باشد؛ ثانیاً با شتاب گرفتن پدیده جهانی شدن و تأکید بر کسب و کار، آگاهی سازمان ها از محیط پیرامون خود ضروری می باشد و در نهایت، با توجه به تئوری مبتنی بر منابع، دانش به عنوان منبع اصلی مزیت رقابتی ارائه شده است (بیک زاده و فتحی بنائی، ۱۳۹۱، ص ۲۱۶).
با توسعه دانش، فناوری و گسترش حیطه های کسب و کار، بنگاه های اقتصادی گسترش یافته و به محیطی رقابتی و پر از چالش تبدیل گردیده است و در این اثناء، پاردایمهای جدیدی ظاهر شده که بقاء را برای بسیاری از بنگاه ها، شرکت ها و سازمان ها مشکل و دشوار ساخته اند. در چنین محیطی طبیعی است که امتیازهای رقابتی در جریان یادگیری و آموزش در سطح کارکنان و سازمان مطرح شود. به عبارتی، محوریت پارادایم های جدید، یادگیری است و بنابراین، سازمان هایی موفقتر هستند که زودتر، سریعتر و بهتر از رقبا یاد بگیرند و این یادگیری و آموخته ها را در فرایندهای کاری خود نشان دهند. دقیقاً به همین دلیل است که مفهوم یادگیری سازمانی در سالهای اخیر مطرح شده و رشد قابل توجهی داشته است. سازمان ها به جای رفتارها و حرکتهای سنتی خود که در بهترین شکل سازمانی آن، در بر گیرنده آموزش نیز بود، تبدیل به سازمانی می شود که همواره در پی یادگیری هستند و کوشش خود را در راستای یادگیری به عنوان یک امتیاز رقابتی به کار می برند (علوی، ۱۳۸۹، ص ۶۶).
امروزه دیگر سازمان های بزرگ و پیچیده ای که دهه های قبل به وجود آمده بودند، کارآیی لازم را ندارند و حکم دایناسورهایی را دارند که توان تطبیق خو د با محیط را نداشتند و محکوم به فنا شدند. سازمان های بزرگ با ساختارهای سنتی توان و انعطاف لازم را جهت هم سویی با تغییرات محیط پیرامون ، به ویژه با توجه به مسایل جهانی شدن، ندارند و برای بقای خود ناچارند یا تغییر ساختار دهند یا خود را به ابزارهایی مجهز کنند تا توان مقابله با تغییرات جهانی را به دست آورند. یکی از مهم ترین این ابزارها، ایجاد سازمان یادگیرنده و نهادینه کردن یادگیری سازمانی است (خلیلی عراقی، ۱۳۸۲، ص ۹۳).
اهمیت یادگیری سازمانی در آن است که کلید موفقیت سازمان ها راستای نیل به عمر طولانی محسوب می شود زیرا موفق ترین سازمان ها اگر دچار فقر یادگیری شوند ممکن است به حیات خود ادامه دهند اما هرگز نمی توانند از تمامی قابلیتهای خود استفاده کنند. از این رو در آینده نزدیک تنها سازمانهایی می توانند ادعای برتری کنند که قادر باشند از قابلیتها، تعهد و ظرفیت یادگیری افراد در تمامی سطوح سازمانی خود به نحو احسن بهره برداری کنند(علوی، ۱۳۸۹، ص ۶۷).
سازمان ها در قرن بیست و یکم بی وقفه با تغییر مواجهند. برای اینکه آنها را به رقابت مؤثر در بازارهای رقابتی توانمند سازیم، نکته کلیدی این است که چگونه باید یاد بگیرند و دانایی جدید تولید کنند. بقا و رشد سازما ن ها در دنیای پر تغییر کنونی مستلزم توانایی برا ی واکنش به موقع و مناسب در برابر تغییر های پی در پی محیطی است. فقط سازما ن هایی می توانند ضرورت ها و تغییرات محیطی را به موقع پیش بینی نمایند و بقای خود را در محیط دائماً متغیر ادامه دهند که بر یادگیری سازمانی تمرکز و تأکید کنند (خانعلیزاده و همکاران،۱۳۸۹).
در سازمانی با سطوح بالای یادگیری سازمانی، افراد پیوسته توانایی خود را برای خلق نتایجی که برای آنها واقعاً مطلوب است، افزایش می دهند. یادگیری سازمانی موجب می شود که الگوهای ذهنی جدید و گسترده ای پرورش یابد و افراد به طور مرتب بیاموزند که چطور با یکدیگر بیاموزند. سازمان هایی با چنین ویژگی هایی به دلیل تشویق نوآوری، کسب دانش و توسعه قابلیت ها، علائم را از محیط دریافت، تفسیر و در فرصت ها اعمال می کنند (اسدی و همکاران، ۱۳۸۸).
تعهد سازمان به یادگیری منجر به تقویت فرهنگ یادگیری در سازمان می شود. در این فرهنگ با توجه به گرایش سازمان به ایجاد دانش و استفاده از آن، فرصت های بیشتری برای یادگیری در سازمان فراهم آمده و ضمن توسعه دانش افراد و سهیم شدن آنها در دانش یکدیگر از یک سو و افزایش قابلیت اجرای ایده ها، فرآیندها یا محصولات جدید از سوی دیگر، ظرفیت نوآوری در بنگاه افزایش می یابد. بنابراین سازمان متعهد به یادگیری به خاطرِ داشتن دانش و توانایی در فهم و پیش بینی نیاز مشتریان تعهد به نوآوری و جو یادگیری و استقبال از ایده های نو در سازمان قادر است توان نوآوری خود را بالا برده و نسبت به رقبایش از ظرفیت نوآوری بیشتری برخوردار باشد (معطوفی و احمدیان، ۱۳۸۹).
۲-۷- مزایای یادگیری سازمانی:
در اینجا ما به ذکر دلایلی خواهیم پرداخت که یادگیری چه مزایای برای سازمانها می تواند داشته باشد؟ یا اینکه اساساً سازمانی که به یادگیری سازمانی روی می آورند دارای چه مزیت ها و برتری خواهد بود؟مزایای یادگیری سازمانی شامل بهبود عملکرد سازمانی ، توسعه سازمان ، بهبود خلاقیت و نوآوری ، حفظ مزیت رقابتی و توسعه مدیریت دانش می باشد.
شکل شماره (۲-۲) : مزایای یادگیری سازمانی
۲-۷-۱-بهبود عملکرد:
که « ای خدا از تو نخواهم هیچ من
یا دهی، یا ندهی ام بشنو سخن
سخت در خود ماندهام ، جان در خطر
تا کی از من؟ اینچه دادی واببر
ج
این وجودم را که داری در زحیر
می نخواهم هیچ، می گویم بگیر»
در این حکایت نیز شاهد دیوانهی درماندهای هست یم که به دلیل شدت اضطرار و اتمام صبرش؛ زبان به گستاخی گشوده و با جسارت در مقابل خداوند اظهار بی نیازی می کند؛ به او می گوید من دیگر برایم فرقی نمی کند به من نعمت عطا کنی یا مرا محروم کنی. من هیچ چیز از تو نمی خواهم . فقط جانی که به من داده ای و آن را مدام در عذاب می افکنی از من بگیر . من اعتراضی ندارم؛ اظهار بی نیازی در برابر رب، بی حرمتی محض است و اهانت محسوب می شود؛ چنین جسورانه سخن گفتن عامل ایجاد طنز در این حکایت شده است. دیوانه شأن والای خدا را نادیده می گیرد . او راهم سطح خود قرار می دهد و با تهدید می گوید هر چه به من دادی پس بگیر . تا کی عذابم می دهی.
این چنین برخوردها تنها از این دیوانگان واقعاً مغلوک و مغرب جایز است. عطار در این مورد در ادامهی همین حکایت میگوید:
هرچه از دیوانه آید در وجود
عفو فرمایند از دیوان جود
گرچه نبود نیک، بپذیرند از او
بس به چیزی نیک برگیرند از و
هر بد او را مراعاتی کنند
از نکر موجهی، مکافاتی کنند
حکایت چهارم مقاله بیست و دوم ۲۲ /۴ ص ۳۰۸ (گستاخی با حق)
دیوانه ای گرسنهای در راهی می رفت و از هرکس طلب نان می کرد، از شدت گرسنگی بی رمق به مسجد رسید؛ گلیمی در مسجد دید، زود آن را برچید و قصد کرد آن را به بیرون از مسجد ببرد . در راه کسی او را دید؛ اذیتش کرد و دشنامش داد. گلیم را سریع از او گرفت و علت دزدی اش را پرسید.دیوانه گفت : از هرکس طلبتان کردم گفت: حق بدهد انشا الله. چون گرسنه ماندم من هم گلیمش را برداشتم تا خودش بیابد و کار مرا رو به راه سازد؛ آخر تا کی در بدبختی بمانم. مرد از سخنان او به خنده افتاد و حاجت او را برآورد.مرد دیگری او را در راه دید که جامه نو پوشیده است. از او پرسید: لباس نو را از کجا آوردهای ؟ خریدهای یا هدیه گرفتهای؟ دیوانه گفت : این لباس را خدا به من داده است. مرد گفت: چه خوش اقبال و دولت هستی. زیرا تا کسی بخت همراه او نباشد از سوی خدا ی دادگر، چیزی به او نمیرسد.دیوانه گفت: کدام دولت و اقبال؟ تا محنت بسیار نکشیدم و گرو از او بر نداشتم. نه شکمم را سیر کرد نه به تنم جامه پوشاند.
توصیف گدایی دیوان و طلب نان توسط او، صحنهی بسیار رقّت باری است، و دل آدمی را به درد می آورد. حتی هنگامی که گلیمی از مسجد می دزدد و بابت این کار مورد آزار و توهین قرار می گیرد باز حس ترحم، در نهاد انسان، ایجاد میشود. ولی به محض دلیل تراشی دیوانه بابت سرقتش، لبخند بر لبان شکوفا می شود. اینکه انسانی کم منزلت ؛ از خداوند گرو می گیرد تا به خواستههای خود برسد و خدا را وادار به برآوردن نیاز کند نوعی شکستن تا بو مقدس الهی است و از انواع” طنز موقعیت" محسوب می شود. شگرد نخستین طنز آفرینی که اعم از « کوچک کردن و نادیده گرفتن مقام و ابهت فردی یا چیزی و فرو آوردن آن به حد معمول و حتی تحقیر او است» در این حکایت دیده می شود. مرد خرده گیر ابتدا شخصیتش ( نادان ) است، زیرا به سبب نا آگاهی از شرایط بغرنج دیوانه و دلایل او به آزار دادن او و توهین به دیوانه می پردازد؛ ولی پس از آگاهی پشیمان می شود و حاجت او را بر می آورد. جالب است که دیوانه، ناسپاس نیست و طبق دیدگاه ناب عارفانه اش، نعمت داشتن لباس را مدیون لطف حق می داند و به مرد سائل پاسخ می دهد که خدا به او عطا کرده البته نه به سبب خوشبختی و اقبال بلند، بلکه به سبب گرو گرفتن و کشیدن بار محنت بسیار این پاسخ هم در نوع خود بسیار جالب و طنز آمیز است. زیرا گستاخی دیوانه در آن، باز به چشم می خورد. سخنش طعنه آمیز است و البته سرشار از صمیمیتی مخصوص میان بنده و خداوند.
حکایت پنجم مقاله بیست و دوم ۲۲ /۵ صص ۳۰۹ - ۳۱۰
درویش عزلت نشینی که فق یر و اهل قناعت بود، در گوشهای زندگی میکرد؛ چون هرگز مرتکب گناه نمی شد با درگاه حق گستاخی می ورزید. روزی دو مهمان گرسنه به او رسیدند در خانه ی درو یش چ یز ی جز هوا وارد و خارج نم یشود چون مدت زیادی گذشت. هیچ خوردنی برای پذیرایی از راه نرسید . شیخ بسیار شرمنده شد. بس چون دیوانگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! آخر من چه نعمتی دارم که هر دم برای من مهمان می فرستی؟ آخر باید کمی رزق هم به من برسانی حال که دو روزی خور برایم فرستادی.
اگر روزی فرستادی از جنگ من ایمنی خواهی بود. و گرنه با این چوب قندیل های مسجدت را خرد می کنم.لحظاتی بیش نگذشت که غلامی زیبا رو، خوانی آراسته از غذاها ی رنگارنگ به درب منزل و ی آورد . مهمانان که مکالمه و نتیجه عمل شیخ را شنیده و دیده بودند به او گفتند : تو از این همه گستاخانه سخن گفتن نمی هراسی ؟ شیخ گفت: باید به او دندانی نمایاند. و گرنه فایدهای ندارد و صاحب نعمتی نمیشوی.
این حکایت نیز مانند چند حکایت پیشین، گستاخی درویشی را نشان می دهد که تابوشکنی کرده و با مقدسترین وجود، گستاخانه و بیپروا سخن میراند. با تعریض و طعنه با او سخن میگوید؛ او را بی هیچ ترسی تهدید میکند و عجیب آن که نتیجه هم میبیند تضاد خاصی که در تمامی این حکایتها به چشم می خورد قابل تأمّل است. با دعا و صبوری و خواهش حاجت این دیوانگان برآورده نمیشود. ولی با گستاخی، تهدید و هتک حرمت سریع به خواسته خود می رسند. این تناقضها باعث طنز آمیز شدن این حکایات است.
حکایت ششم مقاله بیست و دوم ۲۲ /۶ ص ۳۱۱ [فقر]
نازنین شوریده می شد ناگهی
ج
بود هم سرما و هم گل در رهی
فروشگاه بزرگ
فروشگاه راحت
سوپراستور
فروشگاه ترکیبیو فوق بازار
مراکز خدماتی
فروشگاه تخفیف دار
خرده فروشان زیر قیمت
نمایشگاه فروش با کاتالوگ
زنجیره مشارکتی
زنجیره داوطلبانه
تعاونی های مصرف
موسسات امتیازی
شرکت ترکیبی تجاری
منطقه تجاری مرکزی
مراکز خرید منطقه ای
مراکز خرید ناحیه ای
مراکز خرید محلی
۲-۵-۲-۲ خرده فروشی بر اساس سطح خدمات
کالاها از نظر خدمات مورد نیاز با هم فرق میکنند. مشتریان نیز از نظر اهمیتی که برای خدمات قائل میشوند با هم تفاوت دارند. در اینجا سه سطح خدمات شامل سلف سرویس، خدمات محدود و خدمات کامل همراه با خرده فروشانی که این گونه خدمات را ارائه میدهند، مورد بررسی قرار میگیرد.
خرده فروشی سلف سرویس: در طول دهه ۱۹۳۰ در امریکا رشد سریعی داشته است. در خردهفروشی سلف سرویس وظیفه جستجو، مقایسه و انتخاب بر عهده مشتریان است. این شیوه امروزه در بسیاری از خرده فروشیها مورد استفاده قرار میگیرد. فروشگاههایی که در این مطالعه مورد بررسی قرار خواهند گرفت در دسته خدمات سلف سرویس قرار دارند.
خرده فروشان با خدمات محدود: تا اندازهای در امر فروش به مشتریان خود کمک میکنند(به دلیل تنوع بیشتر کالاها و نیاز به اطلاعات بیشتر)، این فروشگاهها معمولا خدمات اعتباری نیز برای مشتریان فراهم میکنند.
خرده فروشان با خدمات کامل: خردهفروشانی هستند نظیر فروشگاههای اختصاصی و فروشگاههای بزرگ درجه یک. در اینگونه فروشگاهها در تمام مراحل فرایند خرید، فروشندگان به مشتریان کمک میکنند. این فروشگاهها معمولا کالاهای اختصاصی و کالاهایی را در اختیار دارند که مشتریان میخواهند درباره آنها اطلاعات بیشتری را کسب کنند(کالاهایی مانند دوربین عکاسی، جواهرآلات و پوشاک گران قیمت). این فروشگاهها خدمات زیادی همچون تسهیلات اعتباری، حمل و تحویل مجانی و غیره را ارائه میکنند.
۲-۵-۲-۳ خرده فروشی بر اساس ترکیب کالا برای فروش
خرده فروشان را بر اساس طول و عرض ترکیب کالاها نیز طبقهبندی میکنند. بر این اساس انواع خرده فروشی عبارتند از: فروشگاههای اختصاصی، فروشگاههای بزرگ، سوپرمارکتها، فروشگاههای فروشنده کالاهای راحتی و سوپراستورها.
فروشگاه های اختصاصی: یک فروشگاه اختصاصی تعداد نسبتا محدودی کالا در اختیار دارد با ترکیب نسبتاً کاملی از هر قلم کالا. فروشگاههای کالاهای ورزشی، مبلمان منزل، گلفروشی و اسباب بازی فروشی از انواع این فروشگاهها هستند.
فروشگاه های بزرگ: این فروشگاهها کالاهای بسیار متنوعی را برای فروش در اختیار دارند همچون انواع پوشاک، مبلمان و اثاثیه منزل و کالاهای خانگی و هر خط کالا دارای قسمت ویژهای است. این فروشگاهها در نیمه اول قرن حاضر رشد کردهاند ولی برای رقابت با سایر فروشگاهها به خطمشیهای مختلفی همچون تبدیلشدن به فروشگاههای اختصاصی و یا تخفیفدار روی آوردهاند.
سوپرمارکت ها: سوپرمارکتها فروشگاههایی بزرگ، کم هزینه، و با حجم کالای زیاد میباشند. این فروشگاهها به صورت سلف سرویس اداره میشوند و درصد سود کمی روی کالاها میکشند. این فروشگاهها امروزه با توجه به خصوصیات جغرافیایی مشتریان خود اقدام به استفاده از فروشگاههای تخصصی میکنند. آنها مطابق نیازهای اقتصادی و اخلاقی بازارهای محلی خود اندازه فروشگاه و نوع تبلیغات و ترکیب کالاهای موجود در فروشگاه را تعیین و تنظیم میکنند.
فروشگاه های راحت(خواربارفروشی): فروشگاههای راحت فروشگاههای کوچکی هستند که تعدادی محدود اما بسیار سودآور و پر منفعت از کالاهای راحتی را برای فروش در اختیار دارند. این فروشگاهها معمولا در حوالی مناطق مسکونی قرار دارند و هر ۷ روز هفته را کار میکنند و ساعات کار آنها نیز طولانی است. این فروشگاهها امروزه جهت حفظ سهم بازار خود به فکر طراحی مجدد فروشگاههای خود هستند. برای این منظور آنها از رنگهای زندهتری استفاده میکنند، نورپردازی و امکانات پارک خودرو بهتری فراهم میکنند و قیمتهای فروش خود را تا حد ممکن رقابتی میکنند.
سوپر استورها، فروشگاههای ترکیبی و فوق بازارها: این سه نوع فروشگاه از سوپرمارکتهای معمولی بزرگترند(تقریبا ۲ برابر) و ترکیب بسیار متنوعی از مواد غذایی و اقلام غیرغذایی عادی را برای فروش عرضه میکنند و خدمات متنوعی همچون خشکشویی، خدمات پستی، نقدکردن چک و غیره را برای مشتریان فراهم میکنند. سوپر استورها امروزه ۳۹ درصد فروشگاههای مواد غذایی را شامل میشوند.
فروشگاههای ترکیبی: همان فروشگاههای مواد داروئی و غذائی ترکیبی هستند و از سوپر استورها تقریبا ۲ برابر بزرگترند ولی فقط ۲۱ درصد فروشگاههای موادغذایی امروز را در بر میگیرند.
فوق بازارها(هایپرمارکت[۳۷]): از فروشگاههای ترکیبی هم بزرگترند و از ترکیب سوپرمارکت، فروشگاههای تخفیف دار و خرده فروشی انباری بوجود میآیند. اقلام و کالاهایی که این فروشگاهها عرضه میکنند، فراتر از اقلام و کالاهای عادی است. فوق بازارها مانند انبار عمل میکنند. بررسیها نشان میدهند که رضایت مشتریان از فوق بازارها ۲۵ درصد کمتر از سوپرمارکتهاست و این به نظر کارشناسان موفقیت آتی این فروشگاههای غول پیکر را دچار تردید میکند.
مراکز خدماتی:“کالای” موضوع بعضی از فعالیتهای اقتصادی، خدمت است. هتلداری، متلداری، بانکداری، خطوط هواپیمایی، مراکز آموزش عالی، بیمارستان، تئاتر و سینما، باشگاهها، رستوران، خدمات تعمیر، آرایشگاه و خشکشوئیها از جمله خرده فروشیهای خدماتیاند. خرده فروشی خدماتی در بسیاری از کشورها مثل آمریکا به مراتب بیش از رشد خرده فروشی کالا بوده است و هر صنعت خرده فروشی دارای مشی خاصی است.
۲-۵-۲-۴ خرده فروشی بر اساس قیمتهای فروش
خرده فروشان را میتوان براساس سطح عمومی قیمتهای فروش آنان نیز طبقهبندی کرد. اکثر خرده فروشان دارای قیمتهای فروش و خدماتی معمولی هستند و کالاهایی را میفروشند که دارای کیفیتی معمولیاند. بعضی دارای کالاهایی با کیفیت بالاتر و قیمتهای بالاتری هستند. خرده فروشانی که قیمتهای فروش پایینتری دارند عبارتند از: فروشگاههای تخفیفدار، خرده فروشان زیر قیمت و نمایشگاههای فروش با کاتالوگ.
فروشگاههای تخفیف دار: فروشگاهی است که کالاهای استاندارد را با سطح قیمت پایینتری به فروش میرساند. این فروشگاهها درصد سود خود را به امید افزایش حجم فروش، پایین میآورند و کالای در معرض فروش نیز از جمله کالاهای درجه یک هستند.
خرده فروشان زیر قیمت: این خرده فروشان زیر قیمت عمده فروشی خرید میکنند و قیمت فروش آنها نیز پایینتر از قیمت خرده فروشی است. خرده فروشان زیر قیمت معمولا عرضهکننده کالاهایی با کیفیت اما غیر ثابت و درحال تغییر هستند.
نمایشگاه های فروش با کاتالوگ: نمایشگاههای فروش با کاتالوگ مجموعهای از کالاهای گرانقیمت با مارکهای با اعتبار و پر گردش را در سطح قیمتهای نسبتا مناسب به فروش میرسانند. در این نمایشگاهها سعی میشود هزینهها و درصد سود برای بالابردن حجم فروش حتیالامکان در سطح پایینی نگهداری شود.
۲-۵-۲-۵ خرده فروشی بر اساس کنترل مجاری فروش
تقریبا ۸۰% تمام فروشگاههای خرده فروشی مستقلاند. اشکال دیگر خرده فروشیها براساس مالکیتهای مختلف به ۵ دسته زنجیره مشارکتی، تعاونی خرده فروشی و زنجیره داوطلبانه، تعاونیهای مصرفی، سازمان امتیازی و شرکتهای ترکیبی تجاری تقسیم میشود.
زنجیره مشارکتی: یک فروشگاه زنجیرهای شامل دو یا چند مجاری فروش کالاست که دارای مالکیت و مدیریت مشترک است و در آن خرید به طور متمرکز انجام میشود. این فروشگاهها در کلیه زمینههای خرده فروشی فعالیت دارند. اما در حیطه فروشگاههای بزرگ، کالاهای متنوع، مواد غذایی، مواد دارویی، کفش و فروشگاه شاخصترند.
تعاونی خرده فروشی و زنجیره داوطلبانه: در این نوع تشکل گروهی از خرده فروشان مستقل برای ایجاد یک هسته مرکزی عمده فروشی دور هم جمع میشوند.
تعاونیهای مصرفی: موسسهای است که مالکیت آن متعلق به مصرفکنندگان است. شهروندان میتوانند برای مقابله با خرده فروشان محلی که از طریق عرضه کالاهای فاقد کیفیت و ترکیب مطلوب به آنها اجحاف میکنند دست به تاسیس یک شرکت تعاونی محلی بزنند.