نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که
گروه های افسرده و وسواسی در آزمون تکلیف جملات
ناتمام، مقیاس نگرش های ناکارآمد تأییدخواهی تفاوت
معنی داری نداشتند. ولی تفاوت آن ها در مقیاس
نگرش های ناکارآمد کمال گرایی معنی دار بود . همچنین
تفاوت گروه های وسواسی و بهنجار در آزمون تکلیف
جملات ناتمام و مقیاس نگرش های ناکارآمد
تأییدخواهی معنی دار نبود، اما دو گروه اخیر در مقیاس
نگرش های ناکارآمد کمال گرایی تفاوت معنی دار
داشتند.
جدول ۱ میانگین، انحراف معیار و دامنه سنی
آزمودنی ها را نشان می دهد. که از این نظر سه گروه
تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند.
میانگین و انحراف معیار آزمو دنی های سه گروه
افسرده، وسواس ی و بهنجار در تکلیف جملات ناتمام،
مقیاس نگرش ناکارآمد کمال گرایی و تأییدخواهی
در جدول ۲ نشان داده شده است.
تفاوت نمرات سه گروه در زمینه ی جملات ناتمام به
کمک تحل یل واریانس یک طرفه مورد بررسی قرار گرفتند.
را (df= 51 و ۲ , F=6/71 ,P<0/ این بررسی تفاوت معنی داری( ۰۱
.( میان گروه ها نشان داد (جدول ۳
آزمون پیگیری توکی نشان داد که گروه افسرده و
بهنجار تفاوت معنی داری در زمینه ی تکلیف جملات
تفاوت گروه های .(Q=4/86 ،P<0/ ناتمام دارند ( ۰۱
افسرده و وسواس ی معنی دار نبود . گروه های وسواس ی و
،P<0/ بهنجار د ر این زمینه تفاوت معنی دار داشتند ( ۰۱
.(Q=4/32
کمال گرایی از راه تحلیل DAS تفاوت سه گروه در
واریانس یک طرفه (جدول ۴) معنی دار نشان داده شد
.(df= 51 و ۲ ,F=12/46 ،P<0/01)
آزمون پیگیری توکی نشان داد که گروه افسرده و
بهنجار تفاوت معنی داری در این زمینه دارند
گروه های افسرده و وسواسی .(Q=3/56 ،P<0/05)
و گروه های وسواسی و بهنجار (Q=4/69 ،P<0/01)
،P<0/ تفاوت معنی داری در این زمینه داشتند ( ۰۱
.(Q=7/06
تأییدخواهی DAS داده های به دست آمده از اجرای
از راه تحلیل واریانس یک طرفه در جدول ۵ نشان داده
شده است . سه گروه تفاوت معنی داری با یکدیگر نشان
.(df= 51 و ۲ ، F=4/79، P<0/ دادند ( ۰
آزمون پیگیری توکی نشان داد که گروه افسرده با
.(Q=3/98 ، P< 0/ بهنجار تفاوت معنی دار دارد ( ۰۵
گروه افسرده و وسواسی تفاوت معنی داری نداشتند ، اما
گروه های وسواس ی و بهنجار تفاوت معن ی داری داشتند
.(Q=3/58 ،P<0/05)
ضریب همبستگی برای تکلیف جملات ناتمام و
۰ بود و برای تکلیف / کمال گرایی برابر ۵۷ DAS
۰ به دست / تأییدخواهی برابر با ۶۰ DAS جملات ناتمام و
آمد.
قانون نمایندگی: حالتی که نیازها، ارزش ها و چشم اندازهای همه بخش های متاثر، توسط فرایند تخصیص بایستی در نظر گرفته شود.
قانون اخلاقی : مطابق با این قانون فرایند تخصیص بایستی با ارزش های اخلاقی و وجدانی سازگار باشد. رویه های سازمانی و روشی که سازمان منابع را تخصیص می دهد، را نشان میدهند.
به عبارت ساده تر تئوری لونتال عدالت رویه ای را برای فرض یک فرایند منصفانه و عادلانه بر شش معیار متمرکز می داند:
فرآیندها بایستی دائماً در بین مردم و در دل زمان استفاده شوند.
دوری فرآیندها از تعصب
اطمینان از اعتبار و صحت اطلاعات گردآوری شده برای تصمیم گیری.
ایجاد مکانیزم هایی برای اصلاح تصمیمات نادرست.
مطابقت فرآیندها با استانداردهای رایج اخلاقی
اطمینان ازبکارگیری عقاید گروه های مختلف ذی نفع در تصمیم گیری (کولکویت و جرومو[۶۱]، ۲۰۰۲).
همچنین گرین برگ (۱۹۸۷) علاوه بر موارد فوق به دو مورد دیگر نیز اشاره می نماید:
رویه ها باید به افراد فرصت هایی برای انتخاب عامل تصمیم گیرنده بدهند
رویه ها باید ساختار قدرت تصمیم گیری را مشخص نمایند. (گرنبرگ[۶۲]، ۱۹۸۷).
عدالت تعاملی[۶۳]
نوع سوم از عدالت در سازمان ها، عدالت تعاملی نامیده می شود. عدالت تعاملی شامل روشی است که عدالت سازمانی توسط سرپرستان به زیردستان منتقل می شود (اسکاندورا[۶۴]، ۱۹۹۹، ۳۹)
بحث های عدالت مراوده ای (تعاملی)، به دنبال مباحث مرتبط با عدالت رویه ای مطرح گشتند و جنبه انسانی اعمال سازمانی را در بر می گیرند بدین معنا که این جنبه از عدالت بر نحوه رفتار مدیریت یا سایر افراد کنترل کننده پاداش ها و منابع سازمانی با کارکنان تمرکز می نماید. عدالت مراودهای بر رفتار سرپرستان و نقش آن ها در رعایت عدالت سازمانی متمرکز است و به طور مفهومی مشابه با کیفیت غیر رسمی رفتار است؛ در حالی که عدالت رویه ای به طور مفهومی مشابه با تصمیم گیری رسمی است. (سیتر[۶۵]، ۲۰۰۳).
بنابراین عدالت مراوده ای (تعاملی)، جنبه هایی از فرایند ارتباطات از قبیل ادب، صداقت و احترام بین منبع و دریافت کننده را در بر می گیرد. (چارارش و اسپکتور،[۶۶] ۲۰۰۱).
به دیگر سخن عدالت تعاملی به جنبه میان فردی تصمیم گیری به خصوص به رفتار عادلانه فرد تصمیم گیرنده در فرایند تصمیم گیری اشاره می کند. افراد تصمیم گیرنده در برخورد با افرادی که به گونه ای مناسب در تصمیم گیری تاثیر می گذارند و یا فرایند مناسبی را برای سیاست تصمیم گیری وضع می کنند، از لحاظ تعاملی به شیوه عادلانه رفتار می کنند. آنطورکه فولگر و کروپانزانو نقل می نماید، عدالت تعاملی به کیفیت رفتارهای بین فردی که یک فرد، قبل و بعد از اتخاذ تصمیم در معرض آنها قرار می گیرد، اشاره دارد. (وندی[۶۷]، ۲۰۰۷).
رفتارعادلانه میان فردی مستلزم این است که مدیران به درستی با افراد ارتباط برقرار کنند و با احترام وادب با آن ها برخورد نمایند. قانون گذاری منصفانه در خصوص روند ها مستلزم آن است که مدیران به درستی با افراد ارتباط برقرار کنند و با احترام و ادب با آنها برخورد نمایند.
قانون گذاری منصفانه در خصوص روندها مستلزم آن است که مدیران از تعصبات فردی پرهیز کنند، به طور مداوم از معیارهای تصمیم گیری استفاده کنند، بازخورد به هنگامی را به کارکنان ارائه نمایند و برای تخصص خود دلایل موجه داشته باشند. (کرینتر و کینیچی[۶۸]، ۲۰۰۱، ۲۵۷).
بنابراین زمانیکه کارمندی احساس بی عدالتی تعاملی می کند به احتمال زیاد این کارمند واکنش منفی به سرپرستش به جای سازمان نشان می دهد از این رو پیش بینی می شود که کارمند از سرپرست مستقیمش در عوض سازمان درکل ناراضی باشد و کارمند تعهد کمتری نسبت به سرپرست تا سازمان درخود احساس کند همچنین نگرش های منفی وی عمدتاً نسبت به سرپرست است و قسمت کمی از این نگرشهای منفی به سازمان بر می گردد. (یعقوبی و همکاران، ۱۳۸۸) .
عدالت مراوده ای بر ادراکات افراد از کیفیت رفتارهای بین شخصی در طول اجرای رویه ها تمرکز دارد دو عامل مهم که در ادراک عدالت مراوده ای نقش کلیدی بر عهده دارند عبارتند از:
تشریح دلایل اصلی تصمیمات مربوط به تخصیص منابع به طور واضح و روشن و به میزان کافی برای افراد .
رفتاراحترام آمیز افراد مسئول اجرای تصمیمات با افراد تحت تاثیر تصمیمات. (جاواهار[۶۹]، ۲۰۰۲).
در واقع رفتار مثبت با افراد سازمان می تواند اطاعت از رویه های سازمان را بدون هرگونه تغییر در تصمیمات رسمی یا فراگردهای زیر بنایی تقویت نماید. به نظر مرومن عدالت توزیعی، رویه ای و عدالت تعاملی، همبسته است و هرکدام جنبه های متمایزی از عدالت سازمانی اند. به نظر وی عدالت سازمانی به صورت مجموع عدالت توزیعی رویه ای و تعاملی تعریف می شود. (اسکاندورا[۷۰]، ۱۹۹۹، ۳۹).
کانون های عدالت سازمانی
تحقیقات جدید در این حوزه نشان می دهد که کارکنان حداقل با دو منبع در مورد اجرای عدالت در سازمان یا نقض آن مواجه هستند. واضح ترین این منابع سرپرست یا مدیر مستقیم فرد است. این سرپرست نسبت به زیر دست اختیار تام دارد او می تواند در پیامدهای مهمی از قبیل افزایش پرداخت ها یا فرصت های ترفیع زیر دست اثر بگذارد.
منبع دومی که کارکنان ممکن است این عدالت یا بی عدالتی را به آن منسوب کنند، خود سازمان به عنوان یک کل است. اگرچه این منبع نامحسوس تر است، ولی توجه به آن نیز مهم است. اغلب اوقات افراد سازمانهایشان را به عنوان عاملان اجتماعی مستقلی در نظر می گیرند که قادر به اجرای عدالت یا نقض آن هستند.
برای مثال زمانی که کارفرمایان (سازمان ها) قراردادها را نقض کنند، کارکنان نیز به این عمل واکنش نشان می دهند. بدین ترتیب طبق تحقیقات مربوط به تبعیض در سازمانها، کارکنان بین تبعیض از سوی سرپرست و تبعیض از سوی سازمان تمایز قائل می شوند. (روپ و کوپانزانو[۷۱]، ۲۰۰۲).
پیامدهای سازمانی عدالت
درک عدالت می تواند مبتنی بر پیروی سازمان از قوانین عدالت توزیعی (مثل برابری، مساوات یا نیاز) و همچنین توسط ارزش پیامدها باشد. بنابراین عدالت حداقل تا اندازه ای توسط ادراک مثبت یا منفی پیامدها از سوی ادراک کننده تعیین می شود.
رویه های سازمانی :
درک عدالت همچنین وابسته به پیروی سازمان از قوانین عدالت رویه ای است برای مثال رویه ای که به مشارکت کنندگان اجازه می دهد تا مطالب خود را بیان کنند، عادلانه تر از یک رویه ای در نظر گرفته می شود که مانع از این عمل می شود.
خصوصیات ادراک کننده:
درک عدالت ممکن است همچنین تحت تاثیر خصوصیات ادراک کننده باشد. این خصوصیات
میتواند خصوصیات جمعیت شناختی (مثل سن، جنسیت، نژاد) و سابقه کار و خصوصیات شخصیتی (مانند احساسات منفی و عزت نفس) باشد.
عملکرد کاری:
نظریه برابری، فرضیات خاصی را با توجه به اثر عدالت توزیعی درک شده بر عملکرد ارائه کرد، یعنی زمانی که کارمندی بی عدالتی توزیعی را درک می کند، این کارمند ممکن است، کیفیت و کمیت کار را برای بازگرداندن عدالت تغییر دهد.
در مورد عدالت رویه ای رابطه بین این نوع عدالت و عملکرد قطعی نیست، بلکه درعوض، این عدالت بر نگرش ها و کیفیت زندگی کاری اثر داشته است.
عدالت رویه ای ممکن است از طریق اثر بر نگرش ها، بر عملکرد تاثیر بگذارد. برای مثال زمانی که بی عدالتی رویه ای بر نگرش های کلی نسبت به سازمان و مسئولانش اثر منفی می گذارد، به احتمال زیاد این نگرشهای منفی بر عملکرد تاثیر خواهند گذارد.
در حقیقت ادعا شده است که عدالت رویه ای زمانی برجسته است که هدف نظم گروهی (هماهنگی گروهی) است، در حالی که عدالت توزیعی زمانی که بهره وری و کارایی کانون توجه هستند، برجسته است. در مورد عدالت تعاملی ممکن است، این نوع عدالت از طریق رابطه اش با نگرش هایی در مورد سرپرست، یا عملکرد مرتبط است، یعنی نارضایتی از سرپرست مستقیم می تواند به عملکرد ضعیف منجر شود.
رفتار خلاف انتظار و ترک شغل:
رفتارهای خلاف انتظار و ترک شغل بایستی با هر سه شکل عدالت توزیعی، رویه ای و تعاملی مرتبط باشند. از دیدگاه عدالت توزیعی این رفتارها می تواند به عنوان واکنش هایی در مقال بی عدالتی درک شده، نگریسته شوند. (زمانی که کارمند ورودیهایش را برای برقراری عدالت تغییر می دهد). بنابراین زمانی که کارکنان بی عدالتی توزیعی را درک می کنند، ممکن است به سازمان صدمه بزنند تا بدین ترتیب نسبت خروجی به رودی را در دیدگاهشان مثبت تر جلوه دهند.
همچنین مشخص شده است که عدالت توزیعی با تمایل به ترک شغل مرتبط است که این موضوع از طریق تاثیر نهادن بر نگرشهایی همچون رضایت درونی و بیرونی صورت می گیرد از دیدگاه عدالت رویه ای، بی عدالتی درک شده از سوی کارکنان منجر به ادراک منفی از سازمان و رفتارهای خلاف انتظار در سطح جزئی، همچون تعارض با سرپرست می شود.
واکنش های نگرشی و احساسی نسبت به پیامدهای خاص، سازمان و سرپرست:
واکنش های نگرشی و احساسی نسبت به سازمان عمدتاً توسط الگوهای عدالت رویه ای پیش بینی شده اند برای مثال لیند و تیلر اثر مثبت قوی عدالت رویه ای بر تعهد سازمانی و بر کاهش تعارض درون سازمان ها را پیش بینی کرده اند.
تحقیقات همچنین روابط قوی تری را بین عدالت رویه ای و نگرش ها در مقایسه با عدالت توزیعی و نگرش ها نشان داده اند.
خداوند سبحان اهل توسعه و تمکن را امر فرموده که بر زنان شیردهی که فرزندان خود را شیر میدهند به اندازهی وسعتشان توسعه بدهند. «وَ مَن قَدَّرَ عَلَیهِ» یعنی کسی که برایش توسعه نباشد[۱۰].
«رِزقَهُ فَلیَنفِقُ مِمّا آتاهُ الله» روزیش پس باید از آنچه خدا او را رحمت فرموده انفاق کند و کسی که روزیش به مقدار قوتش باشد پس هر آینه به قدر آن و به قدر امکان و طاقتش انفاق کند (طبرسی، ۱۴۰۶، ج ۲۵، ص۱۱۲).
بر طبق آیه، مرد ثروتمند باید مطابق وسعتش انفاق کند و تنگدست به قدر کفایت رزق و روزی همسرش را بدهد و اگر از این تکلیف سر باز زند، حکم بین آنها جدایی است. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «چنان چه مرد به همسرش انفاق نکند و خوراک و پوشاک لازم و مورد احتیاج وی را فراهم نگرداند، بین آنها جدایی انداخته میشود.» (حر عاملی، ۱۴۱۶ق، ج۱۵، ص۲۲۶).
ح) آیهی ۲۲۹ سورهی بقره
در این آیه خداوند دو راه حل برای مردان پیش نهاد میکند: یا زنان را به نیکی نگاه دارند یا به خوشی رها سازند[۱۱]. نگاه داشتن به نیکی مستلزم پرداختن هزینههای زندگی آنان است و رها کردن به خوشی نیز مستلزم حمایت مادی از آنان در موارد خاصی میباشد.
امام صادق (ع) میفرماید «إمساکٌ بِمَعروفٍ» به معنای اذیت نکردن زنان و پرداخت نفقهی ایشان میباشد. (حر عاملی، ۱۴۱۶ق، ج۱۵، ص۲۲۶).
۲-۲-۳-۲- ارکان نفقهی زوجه از دیدگاه قرآن
نفقهای که مرد باید به همسرش بپردازد شامل چه چیزهایی میشود؟ آیا برطرف نمودن احتیاجات ضروری زن کافی است یا مرد باید وسایل غیر ضروری، مانند عطر و لوازم آرایش را نیز برای همسرش فراهم آورد؟
در آیاتی از قرآن مجید، تهیهی خوراک وپوشاک و مسکن به عنوان نفقه یاد شده است. در آیهی ۲۳۳ سوره مبارکهی «بقره» خداوند میفرماید: «بر آن کس که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته [در مدت شیر دادن] بپردازد[حتی اگر طلاق گرفته باشد] ».
در این آیه «عَلی» به وسیله واو عطف به «وَ الوالِدِاتُ» (مادران) در ابتدای آیه عطف شده و دلالت بر وجوب نفقه دارد (فاضل مقداد، ۱۴۱۹ ق، ج۲، ص ۲۳۳).
اکنون این سؤال مطرح میشود که آیا منظور از این آیه، حصر نفقه در خوراک و پوشاک است یا نیازمندیهای دیگر زن از قبیل مسکن و دارو… را هم شامل میشود؟
برای یافتن پاسخ مناسب برای این پرسش به آیات دیگر قرآن کریم مراجعه مینماییم. در آیهی اول سورهی مبارکهی «نساء» آمده است: «آنهارا از خانههایشان بیرون نکنید.» و در آیه ششم همین سوره خداوند میفرماید: «آنها (زنان مطلقه) را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست، سکونت دهید.»
این دو آیه دلالت بر تهیهی مسکن برای هر زوجهی مطلقهای دارد؛ پس زنی که هنوز در علقهی زناشویی به سر میبرد و عضو خانواده محسوب میشود به طریق اولی مستحق تهیهی مسکن خواهد بود.
البته این آیه به نکات ریز و مهم دیگری نیز اشاره دار:
۱- «أسکُنُوهِنَّ» نشان میدهدکه اصل سکنی دادن به زوجه مهم است نه تملیک منزل به او.
۲- اکثر مفسران «مِن» را در أسکُنوهُنَّ مِن حَیثِ سَکَنتُم» تبعیضیه دانستهاند. این امر نشان میدهد اولاٌٌ: قسمتی از محل زندگی مرد باید در اختیار زوجه قرار گیرد نه همهی آن (کاشانی، ۱۴۲۴، ج۷، ص۹۸) و ثانیاٌ: به دلیل آنکه الشیء در نوع و جنس با آن «برابر است» باید مسکن زن و مرد در این امور (نوع وجنس) با هم برابر باشد (مدرسی، ۱۴۱۹ق، ج۱۶، ص ۷۴).
در تفسیر کشاف (زمحشری، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص ۵۵۸) آمده است: «أسکُنوُهُنَّ» جواب از سؤال مقدار است. در آیات قبل، خداوند به رعایت تقوا امر نموده بود. حال کسی در مورد رعایت تقوا در مورد زنان مطلقه میپرسد و جواب داده میشود: «آنها (زنان مطلقه) را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست، سکونت دهید »؛ یعنی اگر میخواهید تقوای الهی را رعایت کنید مکانی را برای سکونت زوجهی مطلقه در منزلتان در نظر بگیرید بدون آنکه اجرتی دریافت نمایید، (راغب اصفهانی، ۱۳۶۲، ص ۴۱۷).
۳- بعضی گفتهاند: عبارت «مِن حَیثِ سَکَنتُهُم» یعنی: مسکن زوجه نباید دور از مسکن مرد باشد، حتی اگر آن قدر منزل کوچک است که نمیتوان قسمتی از آن را به زن اختصاص داد، باید در نزدیکی منزل زوج برای او منزلی در نظر گرفت.
۴- در ادامهی آیه آمده است به آنها زیان نرسانید تا کار را بر آنان تنگ کنید (و مجبور به ترک منزل شوند).
این عبارت بیانگر آن است که مرد در دادن نفقه نباید بر زن منتی گذاشته و یا او را اذیت نماید؛ زیرا اضرار گاهی در اصل نفقه واقع میشود و آن هنگامی است که مرد از لحاظ مالی و اقتصادی همسر خود را در مضیقه نگه دارد. گاهی نیز مرد فشارهای روحی ،روانی بر زن وارد کرده و به وسیلهی زخم زبان و حتی نگاه های تحقیر آمیز طوری زن را اذیت میکند که مجبور به ترک منزل شود. با این عبارت خداوند مرد را از هر دو مورد منع فرموده است (طباطبایی ۱۳۷۱: ج ۱۹: ۶۳۹).
به این ترتیب خوراک، پوشاک و مسکن طبق نص صریح قرآن از ارکان نفقه شمرده شدهاند و دقیقاً به همین دلیل این امور از موضوعاتی هستند که مورد اتفاق فقهای عامه، خاصه و حقوقدانان واقع گردیدهاند(امامی، ۱۳۶۸، ج ۴، ص۴۳۵). البته در مقدار و نوع آنها، اختلافاتی وجود دارد که به نظر میرسد دلیل این اختلافات، تفاوت عرف هر منطقه با منطقهی دیگر باشد.
اما موضوعات دیگری مانند «اثاث منزل، خادم، هزینهی دارو و درمان، هزینهی حمام و نظافت و آرایش و … که صراحتاً در قرآن کریم به آنها اشاره نشده مورد اختلافات علماء واقع گردیده است. گروهی آنها را جزء نفقهی زوجه قرار نمیدهند و گروه دیگری مانند صاحب جواهر تمام هزینههای متعارف زوج را بر عهدهی مرد میگذارند. (نجفی، ۱۳۹۲ق، ج ۳۱، ص ۳۳۶). بعضی از مفسران حذف مفعول «بِما أنفِقُوا» را در آیهی ۳۴ سوره نساء دلیلی بر عموم نفقه میدانند (طباطبائی،۱۳۷۱، ج۴، ص ۳۴۳).
در آیهی پنجم سورهی مبارکهی «نساء» خداوند میفرماید: «رزق و مخارج آنان را از درآمد آن بدهید و آنان را بپوشانید و با آنان سخن شایسته و نیکو بگویید.» در تفسیر المیزان (همان ج۳، ص۱۳۷) دو معنا برای رزق بیان شده است:
یکی: معنای لغوی که همانند متداول رزق، یعنی غذا است؛ مانند عبارتی که در آیه ۲۳۳ سورهی «بقره» به کار رفته است: «رِزقَهُنَّ وَ کِسوَتِهُنَّ» در این آیه ذکر «کِسوَتِهُنَّ» بعد از «رِزقَهُنَّ» نشان میدهد منظور خداوند از رزق، غذاست و چون این کلمه شامل لباس نمیباشد از این رو خداوند «کِسوَتِهُنَّ» را جداگانه ذکر نموده است.
معنای دوم رزق، همان معنای اول است که توسعه داده شده و شامل هر سودی میشود که به انسان برسد.
به احتمال زیاد رزق در آیهی ۵ سورهی «نساء» همین معنای دوم را دارد؛ یعنی مرد موظف است تمام آنچه را مورد استفاده قرار میگیرد تهیه نماید. نویسندهی تفسیر المیزان معتقد است در عرف قرآن، وقتی این دو کلمه با هم استعمال میشوند، به غیر از معنای لغوی خود، یعنی غذایی که انسان میخورد و لباسی که میپوشد کنایه از مجموع هزینههای زندگی و بودجهی لازم برای حوایج مادی هستند. برای مثال، مسکن و….را هم شامل میشوند همانند کلمه «أکل» که یک معنای لغوی دارد (خوردن) و یک معنای کنایی (مطلق تصرفات) (طباطبائی، ۱۳۷۱، ج۳،ص ۱۳۷).
عدهای نیز احتیاجات و نیازهای زن را به دو قسمت عمدهی «نیازهای ضروری» و «نیازهای غیر ضروری» تقسیم نموده اند:
الف. نیازهای ضروری، مانند: خوراک، پوشاک، مسکن، دارو و درمان و …
منظور از خوراک در این بخش، فقط مواد غذایی نیست، بلکه وسایل پخت و پز و چیزهایی را که برای تهیهی غذا لازم است نیز شامل میشود. منظور از مسکن نیز مسکن همراه با تمام اثاث و وسایل آن مانند (فرش و رختخواب و….) بنا بر عرف و آب و هوای هر منطقه است؛ زیرا در غیر این صورت مسکن برای زن قابل استفاده نمیباشد. همان گونه که ذکر شد، در این موارد، به دلیل تصریح قرآن اختلافی بین علماء وجود ندارد.
اما در مورد هزینههای دارو و درمان، به نظر میرسد اگر خوراک وپوشاک برای ادامهی زندگی لازم هستند و تهیه آنها بر مرد واجب میباشد، به طریق اولی هزینههای درمانی زن نیز به خصوص اگر مبتلا به بیماری های قابل علاج باشد جزء نفقهی او قرار دارد (خویی، ۱۴۱۰ق، ص ۳۹۳؛ حکیم، ۱۳۷۷،ج ۲، ص۲۱۳).
ب. نیازهای غیر ضروری زن که برای بقای زندگی او لازم نیستند. مانند: وسایل آرایش، حمام، عطریات و وسایل زینتی و …
برخی از فقهای امامیه، شوهر را تا حدی که عرف و عادت اقتضا کند موظف به تأمین این موارد میدانند (حکیم، ۱۳۷۷ق، ج۲، ص ۲۱۳).
استناد ایشان، آیهی ۱۹ سورهی مبارکهی «نساء» میباشد که میفرماید:« با آنان (زنان) به طور شایسته رفتار کنید .»
در این آیه عبارت «بِالمَعروفٍ» کیفیت و کمّیت نفقه را بیان میدارد. البته از آن رو که قرآن کتاب هدایت برای تمام اعصار است حرف از درهم و دینار نمیزند، بلکه میفرماید: «بِالمَعروف» تا نشان دهد این نفقه بنا به تفاوت زمان و مکان متفاوت میشود.
برای «مَعرُوفٍ» در تفاسیر، تعاریف متعددی بیان شده است؛ از جمله:
-امری شناخته شده در نزد افراد یک جامعه، که مردم آن را انکار نمی کنند و قبول دارند (طباطبائی، ۱۳۷۱، ش،ج۴، ص ۴۰۴).
-خوش خلقی؛ مانند اخلاق پیامبر اکرم(ص) که در صورت اشتباه همسرانش با آنها به تندی رفتار نمیکرد و با درشتی سخن نمیگفت(طالقانی، ۱۳۶۲، ج ۶، ص ۴۱) و نفقه آنها را با روی خوش میداد.
-به نیکی با زنان معاشرت کردن به نحوی که در نفقه، رفتار و گفتار انصاف را از دست ندهد (طبرسی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۵۷۰).
-گروهی نیز معروف را با توجه به قسمت بعدی آیه (لاتُکَلِفُ نَفسٍ إلا وُسعِها) در حد طاقت (طبرسی، ۱۴۰۶ق ج۱، ص۳۰۱) و در حد وسع (طبرسی، ۱۴۰۶ق،ج۲،ص ۵۸۷) و گاهی اعتدال (کاشانی، ۱۳۳۶ش، ج۲،ص ۳۰) معنا کردهاند.
به نظر میرسد برای درک بهتر معنای «مَعروفٍ» در نفقهی زوجه، نیازمند رجوع به آیات دیگر قرآن هستیم.
در آیهی ۱۹ سورهی مبارکهی «نساء» خداوند میفرماید: بر مردان واجب است برای ادای حقوق زنان در مخالطه و مصاحبه، به نیکویی رفتار کنند و حقوق (مادی و معنوی) آنها را ادا نمایند .
بعضی از مفسران این عبارت را حسن معاشرت به گونهای که عقل و شرع آن را نیکو پندارند و مدح کنند، تفسیر کردهاند (خانی و ریاضی، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۸). بعضی دیگر مانند صاحب المنیر آن را به معنای چیزی که با طبع انسان سلیم مألوف باشد و شرع و عرف و جوانمردی از آن اکراه نداشته باشد، معنا کرده و موارد آن را در گفتار نفقه خلاصه نمودهاند.
معروف در آیه ی۲ سوره ی«طلاق» نیز تکرار شده است. خداوند در این آیه میفرماید:
هنگامی که عدهی زنان تمام شد، یا به نیکی آنان را نگه داشته و یا به خوشی رها کنید .
شیخ طوسی در جلد ده تفسیر تبیان «فَأمسِکُوهُنَّ بِمَعروف» را رجوع همراه با ادای واجبات آنان از نفقه و پوشاک و مسکن و خوش رفتاری میداند.
بنابراین، «معروف در زندگی زناشویی یعنی: به نیکی رفتار کردن و این نیکی مستلزم آن است که در تمام جنبههای زندگی، حقوق مادی ومعنوی زوجه رعایت شود.
در نتیجه، تأمین نیازمندیهای زن بر مرد واجب و لازم است؛ اما برحسب عرف جامعه و عادت زن و در حدی که زن بتواند حقوق مرد را ادا نماید. برای مثال اگر حق مرد این است که همسری تمیز و نظیف داشته باشد، پیش از هر چیز لازم است وسایل نظافت را برای او فراهم آورد چرا که در مقابل هر حقی تکلیفی است؛ نیز اگر مرد توقع آرایش از زن خود دارد، لازم است وسایل مورد نیاز و یا بهای آن را به زن پرداخت کند تا زن بتواند حقوق شوهر را به طور کامل رعایت نماید.
۲-۲-۳-۳- نفقه از دیدگاه روایات
روایات متعددی در باب نفقه وارد شده که به بعضی از آنها اشاره میشود:
الف- روایاتی که دلالت بر وجوب نفقه دارد:
۱- پیامبر (ص) در خطبهی حجه الوداع راجع به حق زن بر شوهر فرمودند : پس بر شما باد خوراک و پوشاک زنانتان با نیکی و شایستگی …» (عاملی ۱۴۱۶ق، ج ۱۵: ۲۳۰).
در روایت فوق علاوه بر وجوب اصل نفقه (پوشاک و خوراک) به خوب بودن و شایسته بودن آنها نیز تکلیف شده است.
۲- هند همسر ابی سفیان خدمت پیامبر (ص) رسید و عرض کرد: ابی سفیان مرد خسیسی است و خرجی کافی نمیدهد که من و فرزندم را کفایت کند، مگر اینکه خودم مخفیانه بردارم و او نفهمد، آیا بدین سبب مرتکب گناهی میشوم؟ پیامبر (ص) فرمودند: به مقداری که تو و فرزندت را کفایت کند به شایستگی از اموال او بگیر(نجفی، ۱۳۹۲ق، ج. ۳۱، ص۳۰۲).
در این بخش یک قسمت ضرب کننده ولتاژ را به یک مبدل SEPIC ساده به منظور افزایش بهره جهت عملکرد بهتر با ولتاژ ورودی پایین، متصل می کنیم. مبدل پیشنهادی با ولتاژ سوئیچ کمتری نسبت به ولتاژ خروجی و ریپل جریان کمتر، نسبت به مبدل بوست عمل می کند.
در مبدل SEPIC ساده، ولتاژ سوئیچ برابر مجموع ولتا ژهای ورودی و خروجی می باشد. می توان از تکنیک ضرب کننده ولتاژ به منظور افزایش بهره مبدل های DC به DC افزاینده تکفاز یا چند فاز استفاده کرد. یک ترکیب ضرب کننده ولتاژ با مبدل SEPIC در شکل (۳-۱۵) نشان داده شده است.
:افزایش بهره با افزودن قسمت ضرب کننده به مبدل SEPIC ساده
بهبود مبدل SEPIC ساده بهوسیله اضافه کردن دیود Dm و خازن Cm در مدار حاصل می شود. خازن Cm به وسیلهی ولتاژ ورودی مبدل افزاینده شارژ می شود. بنابراین ولتاژی که به سلف L2 در طول انتقال اعمال می شود بزرگتر از ولتاژ اعمالی مبدل SEPIC معمولی میباشد که این موضوع منجر به افزابش بهره مدار میگردد.
عملکرد مبدل بهبود یافته را می توان در دو مرحله تشریح کرد:
-
- مرحلهی اول ([t0 , t1] شکل ۳-۱۶) : در لحظهی t0 سوئیچ S خاموش شده و انرژی ذخیره شده در سلف L1 ، از طریق خازن Cs و دیود Do به خروجی و همچنین از طریق دیود Dm به خازن Cm انتقال مییابد. بنابراین ولتاژ سوئیچ برابر ولتاژ خازن Cm می شود. انرژی ذخیره شده در سلف L2 نیز از طریق دیود Do به خروجی انتقال مییابد.
-
- مرحلهی دوم ([t1 , t2] شکل ۳-۱۷) : در لحظه t1 سوئیچ S روشن شده و دیودهای Dm و Do خاموش میشوند و سلفهای L1 و L2 شروع به ذخیره انرژی می کنند. ولتاژ ورودی به سلف L1 اعمال می شود و ولتاز Vcs و Vcs نیز به سلف L2 اعمال میشوند. ضمن اینکه ولتاژ Vcm بزرگتر از ولتاژ Vcs میباشد.[۲۷]
مرحله کاری اول مبدل SEPIC بهبود یافته
مرحله کاری دوم مبدل SEPIC بهبود یافته
-
-
-
- محاسبه بهره مبدل
-
-
بهره مبدل SEPIC بهبود یافته با توجه به اینکه میانگین ولتاژ سلف در حالت پایدار صفر است، تعیین میشود. بنابراین معادله(۳-۷) در حالت پایداری برای سلف L1 رخ میدهد.
(۳-۷) | |
(۳-۸) |
بنابراین ولتاژ خازن CM بوسیله معادله (۳-۹) تعیین میشود که مشابه معادله بهره مبدل بوست ساده میباشد.
(۳-۹) |
در طول یک پریود، هنگامی که سوئیچ قدرت خاموش است دیودهای Dm و Do در حالت انتقال هستند و روابط زیر میتواند تعیین شود.
(۳-۱۰) |
در حالت پایدار، میانگین ولتاژ سلف L2 برابر صفر است. بنابراین روابط زیر حاصل میشود.
رژیم خاص فشارشی در منطقه و نیز شرایط آب و هوایی آنجا می باشد (آقانباتی، ۱۳۸۳) (شکل۱-۳).
شکل(۱-۳) نقشه زمین شناسی منطقه گل توت اقتباس از نقشه زمین شناسی راور
(Aghanabati & Haj Mola Ali ,1995)
شکل(۱- ۴) عکس ماهواره ای برش گل توت (اقتباس ازGoogel Earth )
فصل دوم
چینه شناسی ژوراسیک در ایران
۲-۱-مقدمه
سیستم ژوراسیک، به سن حدود ۶۰ میلیون سال، نام خود را از کوههای ژورا در مرز فرانسه و سویس گرفته و شامل سه زیر سیستم ژوراسیک پایینی (لیاس)، ژوراسیک میانی (دوگر) و ژوراسیک بالایی (مالم) است. سنگهای لیاس و اوایل دوگر ایران، پیوند نزدیکی با نهشتههای تریاس بالا دارند. از سوی دیگر، سنگهای ژوراسیک بالایی ایران نیز به نوعی با نهشتههای کرتاسه آغازی در ارتباط هستند. بررسیهای دیرینه جغرافیای ژوراسیک ایران، گویای این است که در این زمان، سرزمین ایران شامل دو گستره مستقل بوده که در امتداد محل تقریبی راندگی اصلی زاگرس از یکدیگر جدا بودهاند (شکل۲- ۱) (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
نوع سنگها و زیستواران این دو گستره تفاوت آشکار دارد و لذا بررسی ژوراسیک ایران در دو صفحه ایران (البرز، ایران مرکزی، کپهداغ) و صفحه زاگرس، میتواند بیانگر ویژگیهای چینهشناسی این سیستم باشد. بخشی از سنگهای ژوراسیک ایران خاستگاه ماگمایی دارد. سنگهای آتشفشانی ژوراسیک جایگاه چینهشناسی ثابتی ندارد و به نظر میرسد که بسیاری از گدازههای آتشفشانی منسوب به ژوراسیک، در واقع سن تریاس پسین دارند. برخی از تودههای نفوذی ایران مانند گرانیتهای شیرکوه یزد، آیرکان انارک، کلاه قاضی اصفهان، شاهکوه لوت و …به سن ژوراسیک بالا دانسته شدهاند ولی به تقریب در همه جا، این نفوذی ها تنها در سنگهای ژوراسیک پایینی – میانی تزریق شدهاند و تاکنون نفوذ آنها در سنگهای ژوراسیک بالا گزارش نشده است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
جدا از جایگاه چینهشناسی، دادههای پرتوسنجی نیز نشانگر سن ژوراسیک میانی است و نه ژوراسیک پسین. در پارهای نقاط، به ویژه در زون سنندج – سیرجان و بلوک لوت، سنگهای ژوراسیک در رخساره شیست سبز و به ندرت آمفیبولیت دگرگون شدهاند. به طور عموم، فرایند دگرگونی به سن ژوراسیک پسین و نتیجه رخداد سیمرین پسین دانسته شده، ولی دادههای گوناگون، مانند محدود بودن پدیده دگرگونی به سنگهای ژوراسیک پایینی – میانی، پوشیده شدن این دگرگونیها با ردیفهای دگرگون نشده ژوراسیک بالا و …بیشتر بر زمان ژوراسیک میانی و عملکرد سیمرین میانی تأکید دارد (آقانباتی،۱۳۸۳).
سنگهای ژوراسیک ایران دارای ذخایر غنی زغالسنگ، هیدروکربن و نشانههایی از بوکسیت و لاتریت است در ضمن بخشی از سنگهای این زمان، در صنایع ساختمانی و سیمان کاربرد دارند. تأثیر دو رویداد زمینساختی بر حوضههای رسوبی ژوراسیک ایران درخور توجه است. به نخستین رویداد که تاکنون ناشناخته بوده و در اواسط دوگر (باژوسین – باتونین) روی داده ، سیمرین میانی نام داده شده است. پیامد تحولات زمینساختی این رویداد، چینخوردگی، ماگماتیسم و دگرگونی است و به نوعی میتوان آن را کوهزایی دانست که اثرات آن به ویژه در زون سنندج – سیرجان و بلوک لوت بیشترین مقدار است. دومین رویداد زمینساختی ژوراسیک ایران، رویداد سیمرین پسین است. اگرچه زمان این رویداد را مرز ژوراسیک – کرتاسه و آن را نوعی کوهزایی همراه با چینخوردگی ماگماتیسم دانستهاند، ولی با تکیه بر دادههای زمینشناسی جدید ژوراسیک ایران، میتوان گفت که بر خلاف باور عموم این رویداد نه در مرز ژوراسیک – کرتاسه، که در زمان کرتاسه پیشین (پیش از بارمین) رخ داده است. در ضمن، این رویداد ماهیت خشکیزا داشته و بسیاری از تحولات زمینساختی منسوب به زمان ژوراسیک پسین و رویداد سیمرین پسین، در واقع حاصل چینخوردگی و ماگمازایی سیمرین میانی است که تاکنون ناشناخته بوده است. جدا از دو رخداد گفته شده در سنگهای ژوراسیک بالای ایران شواهدی از یک ناپیوستگی رسوبی وجود دارد که به آن رخداد طبسین گفته شده است (آقاانباتی،۱۳۸۳).
شکل(۲- ۱) انتشار وهم ارزی واحدهای سنگ جینه ای ژوراسیک در دوسوی برامدگی شتری (اقتباس از؛ زمین شناسی ایران – آقانباتی، ۱۳۸۳)
۲-۲-ژوراسیک در زاگرس
سنگهای ژوراسیک صفحه زاگرس، به عنوان بخشی از نهشتههای دریای تتیس جوان، در مقایسه با دیگر نواحی ایران، در شرایط رسوبی به طورکامل متفاوت بر جای گذاشته شدهاند. به همین رو، رخساره سنگی – زیستی آنها متفاوت از سایر نواحی ایران است. با وجود این، در گستره وسیع زاگرس، سنگهای ژوراسیک در همه جا هم رخساره نیستند، به طوری که میتوان این سنگها را به سه گروه مجزا با سه رخساره متفاوت زیر تقسیم کرد :
* رخسارههای کم ژرفای تبخیری که به ویژه در لرستان و نزدیک مرز عراق نهشته شدهاند، ولی رخنمون سطحی ندارند.
* رخسارههای ژرف کربناتی که در زاگرس چینخورده به ویژه سکوی فارس بر جای گذاشته شدهاند.
*رخسارههای ژرف کربناتی – رادیولاریتی که معرف بخشهای ژرف زاگرس رورانده است که به ویژه در دو ناحیه نیریز و کرمانشاه، به صورت فلسهای رانده شده نا برجا رخنمون دارند. با توجه به سه رخساره گفته شده، سنگهای ژوراسیک زاگرس در سه ناحیه لرستان، فارس و زاگرس مرتفع قابل شناسایی است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
۲-۳-ژوراسیک در ناحیه لرستان
در لرستان و شمال فروافتادگی دزفول، سنگهای ژوراسیک پایین رخساره کم ژرفا و تبخیری دارند که با رسوبهای ژوراسیک دیگر نواحی زاگرس تفاوت کلی دارند و بیشتر به رسوبهای هم زمان در عراق شبیه هستند. به همین رو برای واحدهای سنگچینهای این زمان (ژوراسیک پایینی) از نامهای معرفی شده در عراق استفاده شده است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
نهشتههای تبخیری – کلوییدی ژوراسیک پایین لرستان که در چاه شماره یک تاقدیس امام حسن (خاور قصرشیرین) شناسایی شدهاند، شامل سه سازند « عدایــه Adaiyah »، « مـوس Mus » و « علنAlan » است. رسوبهای ژوراسیک میانی لرستان بیشتر از نوع شیل و سنگآهکهای رُسی متعلق به حوضههای رسوبی با ژرفای متوسط است که « سازند سرگَلو » نام دارد. همبری نهشتههای ژوراسیک میانی (سازند سرگلو) با سنگهای ژوراسیک بالا، از نوع دگرشیبی زاویهدار است که نشانگر یک فاز فرسایش قارهای است. در لرستان، با پیشروی دوباره دریای ژوراسیک بالا، ردیفی از سنگهای متورق جلبک دار به نام « سازند نَجمه » بر جای گذاشته شده است. آخرین واحد سنگچینــهای ناحیه لرستان، نهشتههای گچــی همراه با لایههــای ناچیز از شیل خاکستـری به نام « سازند گوتنیا » است که برقراری حوضههای تبخیری و پسروی دریای ژوراسیک را نشان میدهد (شکل ۲-۲) (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
۲-۴-ژوراسیک در ناحیه فارس
در نواحی فارس و جنوب فروبار دزفول، رسوبهای لیاس از نوع شیلهای سیلتی – سنگآهک و دولومیت به نام « سازند نیریز » است. وجود موج نقش، ترکهای گلی، استروماتولیتهای آهکی و انیدریت نشانگر محیطهای رسوبی از نوع کمژرفا و یا محیطهای پهنه کشندی است. در ناحیه فارس، از اواخر لیاس و در زمان ژوراسیک میانی، نهشت ردیفهای کربنـات دریایی به نــام « سازند سورمه » آغاز شده که به ظاهر، بدون هیچگونه ایست رسوبی تا اوایل آشکوب تیتونین ادامه یافته است. در ژوراسیک پسین، ژرفای حوضه فارس به شدت کاهش یافته به سانی که رخسارههای کربناتی سازند سورمه، با « انیدریتهای هیث » پوشیده میشود. در اواخر ژوراسیک، یک چرخه خروج از آب با ظهور دگرشیبی در جنوب فارس مشخص است. ولی، در حوالی شیراز، رسوبگذاری کربناتی از منشأ دریایی ژرف، بدون انقطاع از ژوراسیک تا کرتاسه ادامه داشته است. سنگوارههای این لایه گذر، به ویژه انواع کالپیونلیده، شباهت کامل به بخش جنوب خاوری پهنه سنندج – سیرجان حتی شمال البرز و پهنه کپهداغ دارد (آقانباتی،۱۳۸۳).
۲-۵-ژوراسیک در زاگرس مرتفع
در زاگرس مرتفع، سنگهای ژوراسیک، بخشی از یک مجموعه رسوبی ژرف با تغییرات سنی از تریاس تا کرتاسه پسین هستند. در ناحیه نیریز به این سنگها سازند پیچاکون (پیچَلون) گفته شده که مجموعهای از رسوبهای مارنی سیاه رنگ، سنگآهک سیلیسی ائولیتی و رادیولاریت است. در ناحیه کرمانشاه، سنگهای موردنظر شامل رادیولاریتهای کرمانشاه، سنگآهک بیستون و افیولیتهای صحنه – هرسین است. در هر دو ناحیه، سنگهای یاد شده به صورت فلسهای رو رانده هستند. اگرچه تشکیل این سنگها، به احتمال در ژرفنای حاشیه شمال خاوری زاگرس (بلند زاگرس) بوده ولی تشکیل آنها در زون سنندج – سیرجان و رانده شدن آنها بر روی لبه صفحه زاگرس همچنان امکانپذیر است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
شکل(۲- ۲)هم ارزی جانبی بین سنگ های ژوراسیک پهنه ی زاگرس در نواحی فارس و خوزستان و لرستان (اقتباس ازآقانباتی،۱۳۸۳).
۲-۶-ژوراسیک در البرز
ژوراسیک در ناحیه البرز شامل دو سیکل رسوبی میباشدگروه شمشک که نشان گر حوضه مردابی و رودخانه ای و دریایی کم عمق میباشد رسوبات زغال دار البرز را شامل میشود داده های زمین شناسی نشان میدهد که شرایط کولابی تریاس پسین تا اوایل ژوراسیک ادامه یافته است .درزمان لیاس با بالا آمدن سطح زمین و در نتیجه فرسایش آن ها ردیف های آواری وتورب ها به وجود آمد. درکل میتوان گفت سنگ های لیاس و دوگر البرز چند رخساره ای و از نوع قاره ای – دریاکناری هستند (خسروتهرانی ،۱۳۸۲).
سازند شمشک شاخص ترین سازند ایران است که دارای زغال سنگ و سنگواره های جانوری وگیاهی فراوان است که در برش الگو شامل چهار زون سنگی به ترتیب از پایین به بالا ماسه سنگ پایینی _ زغال دار پایینی_ماسه سنگ بالایی _ زغالدار بالایی میباشد (خسروتهرانی ،۱۳۸۲) .
سیکل دوم چرخه رسوبات دریایی است که شامل ردیف های مارنی- اهکی دریایی هستند که در همه جای البرز پراکندگی جغرافیایی یکسان ندارد و شامل دو بخش البرز شمالی و البرز جنوبی میباشد (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
۲-۷-ژوراسیک در ایران مرکزی
با نظری بر روابط زمینساختی، چینهشناسی، نوع رخسارهها و نیز شرایط محیطی، سنگهای ژوراسیک ایران مرکزی تاریخچه سنگی و زیستی مشابه با کوههای البرز دارد، به گونهای که به جز موارد استثنایی، تفکیک واحدهای سنگچینهای ژوراسیک در این دو پهنه (البرز و ایران مرکزی) چندان ضروری نبوده است. به سخن دیگر، همانند البرز، در ایران مرکزی هم میتوان سنگهای زمان ژوراسیک را در دو چرخه رسوبی زغالدار (گروه شمشک) و چرخه رسوبهای دریایی (گروه مگو) جای داد که مرزهای زیرین و بالایی آن منطبق بر رویدادهای زمینساختی است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
سازند آبحاجی : تا پیش از سال ۱۳۵۴، در ایران مرکزی، به کلیه رسوبهای شیلی ماسهسنگی، گاهی زغالدار زیر سنگآهک بادامو (سازند بادامو)، سازند شمشک گفته میشد. با این وجود، در بعضی نقاط، به کمک سنگوارههای موجود، بخش تریاس پسین (سازند نایبند) از رسوبهای لیاس جدا میشد، ولی در بیشتر موارد چنین کاری نیز صورت نمیگرفت (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
رسوبهای شیلی و ماسهسنگی زغالدار زیر سازند بادامو، از نگاه رخسارهای و سنی، تنها با بخش پایینی سازند شمشک (ماسهسنگ پایینی و سری زغالدار پایینی) همخوان است و نه با همه آن. از سال ۱۳۵۴، برای نهشتههای میان دو سازند نایبند (تریاس پسین)، و سازند بادامو (توآرسین – باژوسین) نام « سازند آبحاجی » انتخاب شد که بیشتر از نوع نهشتههای ماسه سنگی و شیلی است و یک بخش ماسه سنگ کوارتزی در پایه آن وجود دارد (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
بخش ماسهسنگ کوارتزی پایه، ردیف شاخصی به ستبرای ۲۰ تا ۱۸۰ متر از نوع ماسه سنگهای کوارتزی و ماسه سنگهای سفید با لایهبندی ستبر است که به طور معمول، بخش میانی آن کنگلومرایی است. رنگ عمومی این بخش، سفید است و در میان نهشتههای سبز رنگ جای دارد و از این رو شناسایی آن حتی از فاصلههای دور به سادگی امکانپذیر است. در بلوک کلمرد (اطراف رباط خان) افقهای نسوز این بخش قابل استخراج و اقتصادی است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
بخش شیل بالایی، ۵۰ تا ۱۴۰ متر شیل و شیلهای ماسهای مایل به سبز با میان لایههایی از ماسهسنگ آهکی، گاهی صدف سنگی است. هاگهای موجود در لایههای زغالی این بخش، سن لیاس (سینهمورین – آآلنین) دارد. سازند آبحاجی را میتوان دست کم با سری زغالدار پایینی بُرش الگــوی شمشک در البرز درخور قیاس دانست. در ناحیه کرمان، واحد سنگی « طُغراجه » شامل دو بخش است. بخش پایینی طُغراجه، ضخامت متغیری از ماسهسنگ چندزادی روشن رنگ است که پس از یک ایست رسوبی، روی سنگهای رتین (واحد دره گُر) جای دارد. این آواریها همارز ماسهسنگهای کوارتزی پایه سازند آبحاجی است. بخش بالایی طُغراجه از نوع آرژیلیت و سیلت سنگهای سبز رنگ با تناوبهای ناچیز از ماسهسنگ سنگوارهدار است که با توجه به شباهتهای سنگی و سنی، معادل بخش شیلی سازند آبحاجی میباشد (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
جدا از ناحیه کرمان، ردیفهای همارز سازند آبحاجی را با تغییرات ناچیز سنگشناسی میتوان در نواحی مزینو، جنوب کفه طبس و بلوک لوت دید (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
سازند آهکی بادامو : در نقاط بسیاری از ایران مرکزی، همانند البرز، در اواخر لیاس – اوایل دوگر، با پیشروی گسترده دریا، محیطهای رسوبی دریایی حاکم شده است.
در ناحیه کرمان، به نهشتههای کربناتی این دریای پیشرونده، « سازند بادامو » نام داده شده که به طور عمده، سنگآهکهای خاکستری تیره، ماسهای، ائولیتی است که به داشتن آمونیت فراوان شاخص است. نام سازند بادامو از کوه و آبادی بادامو، در ۲۴ کیلومتری باختر کرمان، گرفته شده، ولی بُرش مطالعه شده در این محل، گسترش و ستبرای کافی ندارد. به همینرو برش اندازهگیری شده در کنارآبادی تیتو (۱۷ کیلومتری شمال خاوری زرند) به عنوان برش الگو دانسته شده است که دارای زونهای زیستی توآرسین تا باژوسین میانی است. در این محل، سازند بادامو ۱۶۳ متر ستبرا دارد، ولی این ستبرا ثابت نیست. در ناودیس زرند، ۹۰ متر، در ناحیه هُجدک ۱۲ متر، در شمال ناودیس زرند ۲۰ تا ۵۰ متر است و گاهی نیز وجود ندارد (Seyed Emami ,1971).
سنگوارههای جانوری سازند بادامو آشکارا نشانگر آن است که این سازند معمولا دریایی است. درصد بالای ماسه، برخی لایههای کنگلومرایی ولایهبندی چلیپایی نشانه محیطهای رسوبی نزدیک به ساحل است. ائولیتهای فراوان به تحرک و انرژی زیاد حوضه اشاره دارند و سرانجام وجود بریوزوآ و لولههای کرم موجود در روی صدفها، همچنان به پایین بودن میزان رسوبگذاری نسبت داده شده است . (Seyed Emami ,1971)
مطالعات سید امامی (Seyed Emami ,1971)نشان میدهد که زونهای زیستی این سازند بسیار فشرده و نزدیک به هم است، به گونهای که تعداد زیادی آمونیت در واحدهای کم ستبرا جای دارند. در ضمن، آمونیتهای سازند بادامو از هر جهت با انواع موجود در قفقاز و اروپای باختری تطابق دارند که گویای ارتباط همیشگی حوضه توآرسین- باژوسین صفحه ایران با دریای تتیس در شمال است. در بسیاری از نقاط کرمان، سازند آهکی بادامو، واحد سنگی مشخصی با نقش کلیدی است که توالی شیلی – ماسهای ژوراسیک پایین – میانی ناحیه کرمان را از یکدیگر جدا میکند. در شمال کرمان، رخساره چیره آهکهای ائولیتی سازند بادامو به انواع ماسهسنگی و شیلی تبدیل میشود. در چنین حالتی، سه سازند آبحاجی (در زیر) بادامو (در وسط) و هُجدک (در بالا) هم رخساره میشوند و تفکیک آنها از یکدیگر دشوار و ناممکن است. در اینگونه نواحی است که کاربری گروه شمشک مفهوم بیشتری پیدا میکند.در نواحی طبس، شیرگشت، جام، لکرکوه و نایبندان، یک لایه راهنما از سنگآهک را به عنوان سازند بادامو دانستهاند، در حالی که لایه منسوب به سازند بادامو در نواحی مذکور، واحد سنگی جوانتری به سن باتونین است که ارتباطی به سازند بادامو ندارد و بنا به تصویب کمیته ملی چینهشناسی، « سازند پروده » نامیده شده است .(Seyed Emami ,1971)
گفتنی است در نواحی زغالخیز کرمان، کارشناسان شرکت زغالسنگ کرمان به ردیفهای توآرسین سازند بادامو، واحد « نیزار » و به واحدهای باژوسین آن، واحد « باب نیزو » نام دادهاند. تغییرات سنی سازند بادامو، از توآرسین تا باژوسین میانی، نشان میدهد که دریای پیشرونده لیاس پایانی – دوگر پیشین ناحیه کرمان در مقایسه با البرز، پایدارتر بوده و است، به گونهای که ماسهسنگهای بالایی (توآرسین – آآلنین) گروه شمشک البرز فقط با بخش زیرین سازند بادامو قابل قیاس است و بخشهای انتهایی آهک بادامو، فاقد معادل دریایی در البرز است
.(Seyed Emami ,1971)
سازند آواری هُجدک : در بیشتر نقاط ایران مرکزی ، بر روی ردیفهای دریایی سازند بادامو، توالی به نسبت ستبری از رسوبهای آواری زغالدار وجود دارد که نشانگر برقراری دوباره شرایط کم ژرفای رسوبی است که یکی از مهمترین نهشتههای زغالسنگی ناحیه کرمان را در بر دارند. سری ماسهسنگهای سبز، سری گیاهدار ژوراسیک، ماسهسنگهای بالایی، سری زغالدار نامهای قدیمی این نهشتههاست. در سال ۱۹۶۴، با اقتباس از دهکده و معادن زغال هُجدک، نام « سازند هُجــدک » به تصویب کمیته ملی چینهشناسی رسیده، هرچند کارشناسان شرکت فولاد از اسامی « خُمرود » و « دشت خاک » استفاده میکند. با وجود گستردگی و ستبرای زیاد، سازند هُجدک برش الگو ندارد (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
از نگاه سنگشناسی سازند هُجدک تناوبی از ماسهسنگهای آرکوزی – کوارتزی و شیلهای سبز و خاکستری تا قهوهای است که به داشتن سنگالهای رُسی – هماتیتی سُرخرنگ لایهها و عدسیهای متعدد (حدود ۳۰ لایه) زغالسنگ شاخص است که در بین آنها لایه زغالی « D »، در فاصله ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر بالاتر از پایه این نهشتهها، از همه باارزشتر است. از ویژگیهای دیگر سازند هُجدک، فراوانی سنگوارههای دریایی است که تنها در تناوبهای آهکی دیده میشود و نشانگر چیرگی محیطهای دریایی کم ژرفاست . مرز پایینی سازند هُجدک، به سازند بادامو است که ظاهر تدریجی دارد. مرز بالایی این سازند در همه جا فرسایشی و نشانگر عملکرد رویداد سیمرین میانی است. سازند هُجدک دارای مجموعهای غنی از سنگوارههای جانوری، به ویژه دوکفهایها، و سنگوارههای گیاهی است که به طور عموم سن باژوسین پسین – باتونین پیشین دارند. اگرچه به سن کالووین هم اشاره شده است، ولی جایگاه چینهشناسی هُجدک بین سازند بادامو (توآرسین – باژوسین میانی) و سنگآهک پروده (باتونین پسین) سن کالووین سازند هُجدک را پرسشآمیز میسازد (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
یکی از ویژگیهای بارز سازند هُجدک، داشتن شیلهای زغالدار و به ویژه افقهای زغالسنگی است. در ناحیه کرمان، افق زغالدار موسوم به زون « D » دارای حدود ۳۰ لایه زغالی است که از میان آنها ۶ – ۴ لایه ارزش اقتصادی دارند. زون دوم زغالدار سازند هُجدک، افق زغالی « E » است که شامل ۱۳ لایه زغالی با ۳ تا ۵ لایه اقتصادی است. ضخامت افق زغالی E ثابت نیست و پس از نازک شدن، به آرژیلیت زغالی تبدیل میشود. ذخایر زغالسنگی هُجدک، محدود به ناحیه کرمان نیست. در بلوک کلمرد، زغالهای حرارتی از این سازند استخراج میشوند. نیروگاه حرارتی طبس – مزینو (در حال مطالعه) بر اساس ذخایر زغالسنگی هُجدک در بلوک کلمرد طراحی شده است (آقانباتی،۱۳۸۳) .
چرخه رسوبهای دریایی ژوراسیک در ایران مرکزی : در ایران مرکزی، همانند البرز و کپهداغ، سنگهای ژوراسیک میانی – بالایی، ردیفهای مارنی و سنگآهکهای دریایی هستند که با ردیفهای آواری گاه ضخیم و یا نهشتههای تبخیری ژوراسیک پسین – کرتاسه پیشین سرانجام میگیرند. در مرز پایینی این مجموعه به نسبت ستبر، شواهد وابسته به رویداد سیمرین میانی و در مرز بالایی آن نیز نشانههای آشکار رویداد سیمرین پسین را میتوان دید. لذا، سنگهای موردنظر چرخه رسوبی بزرگی به نام « گروه مَگو » است که به دو رویداد زمینساختی بزرگ محدود هستند. بیشتر سنگهای گروه مَگو از نوع مارن، سنگآهک، ماسهسنگهای آهکی دریای باز هستند ولی پایان بخش این چرخه رسوبی، ردیفهای آواری – تبخیری است. تغییرات زمانی و مکانی رخسارهها سبب میشود تا همه سنگهای این گروه به چند واحد سنگی تقسیم شوند (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
نخستین واحد سنگی گروه مَگو، ردیفی از سنگآهک خاکستری رنگ است که با داشتن ترکیب سنگی و ستبرای کم و بیش پایدار، سیمای کلیدی دارد. اگر چه در پارهای از گزارشهای زمینشناسی ایران مرکزی (شیرگشت، شتری، نایبندان و لکرکوه) به این واحد سنگی «سنگآهک بادامو» گفته شده ولی یافتههای جدید ناحیـــهای نشان میدهد که چنیـــن مقایسهای نادرست بوده و از این رو به این واحد سنگی راهنمــا « سازند آهکی پروده » نام داده شده است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
واحد سنگی دوم گروه مَگو، بیشتر از نوع شیل، مارنهای کمی سیلتی تا ماسهای ریزدانه است که رنگ متمایل به سبز روشن دارد و به لحاظ زودفرسا بودن، بیشتر سیمای تپه ماهورهــای پشتـــه مانند و نـــام « سازند بَغَمشاه » دارد. در همه جای ایران مرکزی، مرز بالای سازند بَغَمشاه با یک ایست رسوبـــی و چـرخههای فرسایشی مشخص است که رویداد عامل، میتواند با رخـــداد جهانی « نوادین » درخور قیاس باشد که در این نوشتار به آن « رویداد طبسین » گفته شده است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
سنگهای ژوراسیک بالای ایران مرکزی در شرایط رسوبی متفاوت نهشته شدهاند و به همین دلیل، رخساره همانند ندارند. در خاور کوههای شتری تا شمال خاوری بلوک لوت، رسوبهای ژوراسیک بالا از نوع ماسهسنگ، شیل و سنگآهک ائولیتــی – آواری نازک لایه است که رخساره جلـوی ریف و نام « سازند قلعهدختر» دارد. در کوههای شتری، سنگهای ژوراسیک بالا از نوع سنگآهکهای ریفـــی، تودهای روشن رنگ است که سیمــای کـــوهساز، رخساره ریفـــی و نام « سنگآهک اسفندیار » دارد. در باختر کوههای شتری (ناحیه کلمرد – کرمان)، سنگهای ژوراسیک بالا بیشتر سنگآهکهای لایهلایه با میانلایههایی از مارنهای آهکی است که به داشتن پکتن فراوان شاخص است و نشانگر رخسارههای پشت ریف (ریفهـای اسفنـدیار) است. به دلیل فراوانی پکتـن، به این رخساره ژوراسیک بالایی ایران مرکـزی، « سنگآهک پکتندار » گفته شده است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
بین کلمرد و بهاباد، بر روی سنگآهک پکتندار، دو افق سنگآهک میکریتی وجود داردکه با افقی از مارنهای آهکدار از یکدیگر جدا شدهاند. این واحد سنگی، « سازند آهکی نـار » خوانده میشود. از اواخر آشکوب کیمریجین، با آغاز حرکتهای سیمرین پسین، شرایط تبخیری – قارهای حاکم شد که با رسوب انباشتههـای گچـی به نام « گـچ مَگــو » و یا ردیف آواری سُرخرنگ به نام « لایههای سُرخ گَرهدو » همراه است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .