موفقیتهایی که سبب میشوند فرد ظاهر فیزیکی خود را به عنوان عواملی که مایه شرمندگی است تجربه کند. در بسیاری از موارد اختلال ظاهر فیزیکی مرتبط با تصویر بدنی میتواند شدیداً جدی باشد و آن هنگامی است که پست انگاری تصویر بدنی سه مؤلفه مطرح شده در بالا را در بر میگیرد که در این صورت «پدیده بدشکلی هراسی» نامیده میشود. (تامپسون ۱۹۹۰و لاسی[۵۱] ۱۹۸۶،۶۳۷-۶۲۳).
تصویر بدنی منفی سازهای است که در مشکلاتی نظیر افسردگی، چاقی و طیف خوردن بیمار گونه دیده میشود. ( کش[۵۲] ۲۰۰۲،۴۵۵- ۴۶۰و لوین[۵۳] ۲۰۰۴،۷۰-۵۷).
این طیف ترکیبات متفاوت و در جاتی از پرخوری افراطی و اشکال زیان بخشی از کنترل وزن، نظیر رژیمهای محدود کننده و وادار کردن خود برای برگرداندن غذا را در بر میگیرد. در انتهای پایینی طیف، نشانه های ناشناختهای وجود دارد که عبارتند از بیاشتهایی روانی، پراشتهایی روانی و اختلال پرخوری افراطی که نه تنها مشکلات همراه این نشانهها جدی و گسترده اند بلکه درمان مؤثر آنها نیز بسیار مشکل است و اثر بخش کمتری دارد. به طور کلی تصویر بدنی منفی یک پیشبینی کننده مستقل برای خوردن بیمار گونه است. (لوین ۲۰۰۴و استیک[۵۴]، ۲۰۰۲،۸۴۸-۸۲۵) چاقی به عنوان یکی از عوامل شناخته شده برای بیماریهای قلبی – عروقی دیابت و برخی سرطانهای میباشد. به همین دلیل نیاز به راه حلهای گسترده برای برخورد عللی و دقیق با آن به وضوح به چشم میخورد. همهگیری پدیده چاقی در بسیاری از کشورهای از جمله کشور ایران، با پژوهشگران و اندیشمندان را بر ان داشته تا عوامل اثر گذار و همبسته با این پدیده را بررسی کنند. از نظر روانشناختی ممکن است، متغیرهای زیادی با اضافه وزن ارتباط داشته باشند. از جمله این متغیرها میتوان به اعتماد به نفس(Self- confidence)، سبک زندگی (Life style)، خود بدنی (self body) و میزان فعالیت بدنی اشاره کرد. این متغیرهای به شکلهای مختلف ممکن است هم از اضافه وزن تأثیر بپذیرند و هم بر آن تأثیر بگذارند. یعنی ارتباط دو سویه دارند.
تصویر بدنی مفهوم پیچیدهای است که در بر دارنده. عوامل بیولوژیکی؛ روانشناختی، درونی و عوامل اجتماعی و خارجی است. تصویر بدنی باز نمایی درونی ظاهر بیرونی فرد است که این بازنمایی ابعاد جسمانی، ادراکی و نگرش نسبت به آنها را در بر میگیرد. (گل پروار[۵۵]، ۲۰۰۲) بسیاری از افراد بویژه زنان زمان، تلاش و هزینه های زیادی را صرف رسیدن به تصویر ایده آل بدنی میکنند. زنان به احتمال زیاد نسبت به مردان به علت پیامدهای اجتماعی در مورد نقش زنان و انتظارات از آنها که اغلب متناقض و گیج کننده است با تحریف تصویر بدنی در چالش هستند. (بروزیسکی[۵۶] ۲۰۰۵،۳۰۲-۲۸۹)
چاقی در کودکان و نوجوانان علاوه بر مشکلات جسمانی و افزایش امکان بروز بیماریهای و مرگ و میر (وابینس[۵۷] ۲۰۰۲و موسبری[۵۸]، ۱۹۸۹)، با مسایل روانی متعدد، از جمله کاهش عزت نفس (پیساج ۲۰۰۷-۳۳۰ و فرنچ[۵۹]۱۹۹۶،۳۳-۲۷) و افسردگی (روس[۶۰] ۱۹۹۳،۹۱-۲۸۹) همراه میباشد. این مساله بویژه در نوجوانان که در جریان رشد بیولوژیکی؛ اجتماعی و روانی درگیر مجموعهای از تغییرات رفتاری، از جمله تمایل به کسب استقلال، جستجو برای الگوهای بیرون از خانواده و نیاز به تایید و مورد قبول دیگران قرار گرفتن میباشد اهمیت بیشتری مییابد. (نیول[۶۱] ۱۹۹۰،۳۰-۱۱۷)
عدم رضایت از وزن یا ابعاد بدن خویش، احتمالاً رفتارهای مخاطره آمیز از نظر سلامتی، مانند رژیمهای غذایی نادرست و در نتیجه دریافت ناکافی مواد مغذی را در این گروه افزایش میدهد (پیساج۲۰۰۰،۷- ۲۳۰وفرنچ ۱۹۹۶،۲۷-۳۳). ایران در زمره جوامعی تعریف شده است که در جریان سریع و شتابزده عبور از تغییرات جمعیتی و بهداشتی ناشی از شهر نشینی و توسعه اجتماعی، مرسوم به گذار تغذیهای- بهداشتی قرار دارد. (قاسمی، ۲۰۰۲).
طی این گذار در نتیجه تغییرات سریع در شیوه زندگی از جمله تغییر در الگوی مصرف غذایی، عمدتاً به صورت افزایش مصرف چربی و قندهای ساده و نیز کاهش میزان فعالیت بدنی، عوامل خطر بیماریهای مزمن مانند چاقی افزایش یافته است. در این میان کودکان و نوجوانان نیز از این تغییرات در نتایج آن دور نماندهاند (قاسمی، ۲۰۰۲). در حالیکه تا ده اخیر، چاقی در این گروه سنی اساساً به عنوان یک مشکل بهداشت عمومی مطرح نبود. همزمان هجوم معیارهای ارزشی موجب گرایش نوجوانان بویژه دختران، به تلاش برای نزدیک شدن به این معیارها و تمایل به لاغری و متناسب بودن اندام گردیده است. یافتههای دو مطالعه اخیر که تصویر ذهنی نوجوانان ایرانی از وزنشان را مورد ارزیابی قرار دادهاند موید وجود این مساله در نوجوانان جامعه میباشد، لیکن طراحی این مطالعات امکان تحلیل عوامل مؤثر بر تصویر بدنی را فراهم نمی آورد. (محمد پوراهر نجانی، کلانتری، کار اندیش، رشیدی، اشراقیان، ۱۳۷۹، معاونت بهداشتی، ۱۳۷۷)
۲-۲. عزت نفس
شکلگیری و ارتقای عزت نفس از اوان کودکی تا لحظه مرگ و مهمترین مسئله سلامت روانی و اجتماعی انسان است (مک دونالد۱۹۹۴،۲۰-۱۹). باورها و ارزشیابیهایی که نسبت به خود در ذهنم میپرورانیم تعیین میکند که ما چه کسی هستیم، توان انجام چه کاری را داریم و چه کسی خواهیم شد(برنز،۲ ۱۹۸۲)
این افکارها و فشارهای داخلی نیرومندی هستند که با توسعه یک مکانیزم هدایت کننده انسان را در سراسر زندگی به سوی رشد و تعالی پیش میبرند. عموماً برداشتها و احساسات افراد نسبت به خودشان تحت عنوان عزت نفس و خود پندار نامیده میشود.
عزت نفس رضایت فرد نسبت به خود احساس ارزشمند بودن است. به عبارت دیگر منظور از عزت نفس آن است که فرد نسبت به خود چگونه فکر میکند و چقدر خود را دوست داشته و از عملکرد خود راضی میباشد. به خصوص به لحاظ اجتماعی و تحصیلی خود را چگونه احساسکرده و میزان هماهنگی و نزدیکی خود ایده ال و خود واقعی را چقدر میداند. (ولز۳ ۲۰۰۲،۴-۴۳۱).
عزت نفس به عنوان یکی از شاخصهای مطرح و قابل سنجش در روانشناسی در نظر گرفته میشود. یکی از ویژگیهای شخصیت بهنجار برخورداری از عزت نفس است. عزت نفس عبارتست از درجه تصویب و تایید و ارزشی که شخص نسبت به خود احساس میکند و یا قضاوتی که فرد نسبت به ارزش خود دارد و یا به عبارت دیگر میزان هماهنگی و نزدیکی خود ایده آل و خود واقعی شخص است. (استارت۴، ۱۹۹۵) افراد با عزت نفس بالا به خود اعتماد دارند و نسبت به افراد با عزت نفس پایین ارزش بیشتری برای خود قایل هستند (گبلین[۶۲] ۱۹۸۸،۱-۱۴). در بین نیازها نیاز به عزت نفس از جایگاه خاصی برخوردار است به طوری که ارضاء آن میتواند بر روی سایر نیازها تأثیر مثبت داشته باشد (ولمن[۶۳]۱۹۹۸،۵۴۸-۵۴۳وآلساکر ۱۹۹۸،۱۴۵-۱۲۳). عزت نفس چهارمین مرتبه از سلسله نیازهای اساسی مازلو را تشکیل داده است (استاک[۶۴]، ۱۹۹۵،۲۴۱-۲۲۳و بوری[۶۵]۱۹۹۴،۲۸۲-۲۷۱). عزت نفس قضاوتی است که فرددر موردارزش خود دارد. (آلساکر ۱۹۹۸،۱۴۵-۱۲۳) در واقع میتوان گفت که عزت نفس درجه و ارزشی است که یک فرد به خودش نسبت میدهد (استاک ۱۹۹۵،۲۴۱-۲۲۳). برخورداری از عزت نفس را به عنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری عاطفی و اجتماعی افراد میدانند.
شخصی که از عزت نفس بالا برخوردار است خودش را به گونهای مثبت ارزیابی کرده، برخود مناسبی نسبت به خود و دیگران دارد. در مقابل کسی که عزت نفس پایین دارد اغلب منزوی شده و در ارتباط با دیگران اجتناب میکند و یا اینکه در ناامیدی تلاش میکند تا به دیگران و خودش نشان دهد که فرد لایقی است و با تامین سلامت و آرامش روانی و افزایش عزت نفس میتوان از بروز بسیاری از مشکلات و آشفتگیهای عاطفی و روانی در سنین نوجوانی پیشگیری کرد. (بوری ۱۹۹۴،۲۸۲-۲۷۱).
عزت نفس یک جنبه مهم در کارکرد و یا کنش کودک است و با زمینه های دیگری چون سلامت روانی، اجتماعی و عملکرد تحصیلی وی ارتباط دارد (بیابانگرد، ۱۳۸۰: ۲۸). نحوه شکلگیری عزت نفس را میتوان از طریق تفکر در مورد” خود ادراک شده” و خود ایدها ل مورد آزمایش قرار داد. خود ادراک شده همان خود پنداره است، یعنی یک دیدگاه عینی درباره مهارتها، صفات و عبارت از تصوری است که فرد دوست دارد از خود داشته باشد که لزوماً پوچ و بی معنی نیست، بلکه تمایل صادقانهای برای داشتن نگرشها و اسناد خاصی است. زمانی که خود ادراک شده و خود ایده آل با هم همتراز باشند، فرد از عزت نفس بالایی برخوردار خواهد بود. برای مثال کودکی که پیشرفت تحصیلی در خورتوجهی دارد و برای صفات و ویژگیهای واقعی خود ارزش مثبتی قائل است. بر عکس کودکی که خود ایده آل او اینست که آدم مشهوری باشد ولی در واقع دوستان انگشت شماری دارد، از عزت نفس پایینی برخوردار خواهد بود. وجود شکاف و فاصله بین خود ادراک شده و خود ایدهآلی عاملی است که مشکلات مربوط به عزت نفس را به وجود میآورد (بیابانگرد، ۱۳۸۰).
عزت نفس شامل رشد احساسات خود ارزشی توسط احساس جذابیت و صلاحیت است (اورسان و جاست، ۲۰۰۷) و دارای دو بخش احساس خودکارآمدی وخود ارزشمندی است. خودکارامدی شامل احساس شایستگی و مؤثر بودن فرد در مواجهه با محیط فیزیکی و اجتماعی است و خود ارزشمندی به معنای احساس و ارزیابی است که فرد از خود دارد (کرنیسس[۶۶]، ۲۰۰۶) مؤلفه خود ارزشمندی محدود به زمان و مکان است بدین معنا که احساس خود ارزشمندی حاصل انواع تجارب و موقعیتها میباشد (کرنیسس، ۲۰۰۶) این احساس در سنین مختلف به طور متفاوتی (اورسان و جاست۲، ۲۰۰۷) کسب میگردد.
۲-۲-۱. علل عزت نفس
عزت نفس بعد عاطفی و ارزشیابی خود پنداره است و معادل مفاهیمی از جمله خود نگهبانی، خود ارزشیابی، خود ارزشمندی (هارتر[۶۷]، ۱۹۹۹). عزت نفس پایین یا خلق افسرده ( اورت و همکاران[۶۸]۲۰۰۸،۷۰۸،۷۰۸-۶۹۵). نومیدی و گرایشهای خودکشی و اقدام به خودکشی ارتباط دارد ( بار و همکاران[۶۹] ۲۰۰۸،۶-۵۱۱) با توجه به اهمیت عزت نفس از لحاظ سازگاری فردی و اجتماعی و رابطه آن با بسیاری اختلالات روانی تصمیم گرفته شد تا ویژگیهای مقیاس عزت نفس روزنبرگ (۱۹۵۶) برای استفاده در پژوهشهای روانشناختی به زبان فارسی بررسی شود.
تأثیر عواملی از قبیل ویژگیهای دموگرافیک و روانشناختی مداخله گر در رفتارهای آنان است. از جمله این عوامل میتوان به عوامل جمعیتی، جایگاه اجتماعی واقتصادی، عوامل آموزشی، سلامت روان و عزت نفس اشاره کرد (رفعتی[۷۰] ۲۰۰۳،۸۰-۳۶). عزت نفس به عوامل مختلفی مربوط است مطالعات مختلف در کشورهای مختلف در بین جمعیتهای متفاوت سنی، فرهنگی، اجتماعی نتایج مختلفی را ارائه میدهد.
از عزت نفس پایین به عنوان نشانگان عرضی چند اختلال نوجوانی نام برده است. در مثال متفاوت از این اختلال یکی اختلال کمبود توجه است که با بی توجهی و تکانهای بودن مشخص میشود و دیگری اختلال اجتنابی، شکل شدیدی از اضطراب اجتماعی است (بیانانگرد۱۳۸۰) دانشجویان از جمله کسانی هستند که تحت تأثیر اسیبهای فردی و اجتماعی ناشی از عدم آگاهی از مهارتهای زندگی قرار میگیرند. پژوهشگران، تأثیر مثبت مهارتهای زندگی را در کاهش سوء مصرف مواد، استفاده از ظرفیتها و کنشهای هوشی، شکلگیری از رفتارهای خشونت آمیز، اتکاء به نفس، تقویت خود پنداری و غیره مورد تائید قرار دادند. (طارمیان، ۱۳۸۷: ۲۱) بنابراین با توجه به مدارک و شواهد علمی و به منظور پیشگیری از بروز آسیبهای اجتماعی، مانند خودکشی، اعتیاد، خشونت، رفتارهای بزهکارانه و اختلالات روانی، لازم است به موضوع بهداشت روانی و اهمیت آن توجه بیشتری شود(به نقل از نوری و محمد خانی، ۱۳۷۷: ۱۲).
عزت نفس یکی از عوامل روانی- اجتماعی است که در میزان شادکامی افراد نقش بسزایی دارد. اهمیت عزت نفس در ایجاد شادکامی به حدی است که برخی از صاحبنظران و پژوهشگران روانشناسی آنرا جزء جداییناپذیر از شادکامی میدانند(آرگیل۱ ۲۰۰۱،۹۴۲-۲۲۱). عزت نفس به عنوان ظرفیت و توانایی تعبیر و تفسیر رویدادها به گونهای که احساس خود ارزشی را در فرد افزایش دهد و حفظ کند تعریف شده است. (کرنیس۲ ۲۰۰۶)
۲-۳. سازگاری زناشویی
اجتماعی بشری مجموعهای از خانوادههاست. خانواده کوچکترین جز اجتماع است که ستون اصلی آن را زن و شوهر تشکیل میدهند. بنابراین لازمه یک جامعه سالم، خانواده سالم و لازمه خانواده سالم زن و شوهر سالم است. وقنی زن و شوهری رابطه سالم و سازگارانه داشته باشند میتوانند کانون گرم و سالمی را برای فرزندان و کل خانواده فراهم کنند، در غیر اینصورت نه تنها خودشان قربانی ناایمنی خودساخته میشوند بلکه فرزندان و حتی خانوادههای نزدیک و در نهایت کل جامعه از این نا ایمنی متاثر میشود. در دهه اخیر رضایتمندی و سازگاری زناشویی و رابطه آن با جنبههای مختلف زندگی بشر به طور گستردهای توسط روانشناسان مورد مطالعه قرارگرفته است(رسولی ۴۲۹، ۱۳۸۶ ) سازگاری زناشویی فرایند است که طی آن فرد سبک زندگی خود را با سبک زندگی طرف مقابل هماهنگ میکند و این امر توسط یک مشاهده گر خارجی قابل ارزیابی است.
سازگاری زناشویی مفهومی است که پیشرفت دوتایی در ازدواج را شامل میشود (چوردهای و پاتل[۷۱] ۲۰۰۹،۷۶-۷۰). و به وضعیتی گفته میشود که در ان زن و شوهر در بیشتر مواقع احساس خوشبختی و رضایت از همدیگر دارند. سازگاری در ازدواج از طریق درک مشترک از مباحث، تسریک مساعی، تداوم رفاقت و براوردن انتظارات جامعه از زندگی مشترک مشخص میشود (چوردهای و پاتل ۲۰۰۹،۷۶-۷۰).
پژوهشهای گوناگون نشان میدهد که افراد موقعی که ازدواج میکنند عموماً شادتر و سالمتر هستند (گاتمن[۷۲] و وایت، ۱۹۹۴). در حالی که به نظر میرسد ازدواج رابطه بسیار دلنشین است لیکن آمارهای فزاینده طلاق از آن حکایت میکند که رضایت زناشویی آسان بدست نمیآید با دست کم همراه با مشکلات گوناگونی است. فرایندهای تعاملی و رضایت زناشویی (مکی و ابرین[۷۳]؛۱۹۹۵) در مطالعه های، ازدواجهای پایدار، ازدواج را فرایندی توصیف میکنند که در دوره جوانی به وقوع میپیوندند.
به فرایندهای تامل زناشویی منجر میشود. فرایندهای تعامل زناشویی رفتارهایی هستند که هم در بافت رابطه تحقق مییابند و هم برپویاییهای بین فردی که در رابطه به تکامل میرسند و بر رضایت زناشویی اثر میگذارند. سطوح بالای رضایت زناشویی هنگامی اتفاق میافتد. که هر دو همسر سبک دل بسته ایمن داشته باشند (تریبکس[۷۴] و دیگران ۲۰۰۴،۳۱۴-۲۹۵). مهارت در صمیمت جنسی و رضایت از رابطه جنسی بخش لاینفک ازدواجهای شاد و رضایت بخش است.
رضایت زناشویی را ارزیابی کلی وذهنی فرد از ماهیت ازدواج تعریف کردهاند و شامل میزانی از برآورده شدن نیازها، توقعات و امیال فرد است. انطباق بین وضعیت موجود با وضعیت مورد انتظار است. تعریف رضایت زناشویی وقتی وجود دارد که وضعیت موجوددر روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار منطبق باشد(به نقل از اسچوما چر و [۷۵] همکاران، ۲۰۰۵) بررسی تحقیقات وجود ارتباط بین ویژگیهای دموگرافیک، شامل سن، نژاد، درآمد تحصیلات، مدت زمان ازدواج و میزان مذهبی بودن را با رضایت زناشویی نشان دادند.
مهارتهای زندگی را به عنوان تواناییها دانشها و نگرشها و رفتارهایی تعریف کردهاند که برای شادمانی موفقیت در زندگی سازگاری یابندو به انها تسلط داشته باشند این مهارتها انسان را قادر میسازد تا با موقعیتهای زندگی سازگاری یابند و به ان تسلط داشته باشند از طریق این رشد این مهارتها افراد یاد میگیرند تا به راحتی با دیگران زندگی کنند، احساس خود را با امنیت خاطر بیان کنند و زندگی را دوست داشته باشند. ) پیت من، ۱۹۹۷، به نقل از فر مهینی و پیداد، ۱۳۸۹)
در حقیقت رضایت از زندگی این مسئله را دنبال میکند که تا چه اندازه نیازهای اساسی انسان برآورده شده است و تا چه اندازه اهداف وی به عنوان اهدافی در دسترس میباشند. مؤلفه عاطفی شادکامی شامل عواطف مثبت و منفی است که افراداز آن برخوردارند. از دیدگاه تکاملی هر یک از این عواطف کارکردهای خاص خود را دار هستند. عواطف منفی اولین راهبرد دفاعی در برابر تهدیدات هستند که احتمال قریب الوقوع بودن خطر را گوشزد کرده و فرد را برای جنگ یا گریز مهیا میکنند. در مقابل، عاطفه مثبت بخشی از سیستم تسهیل کننده رفتاری است وارگانیزم را به سمت موقعیتهای پاداش دهنده که منجر به لذت میشود سوق میدهد (اسنایدر و لوپز۱، ۲۰۰۲). عواطف مثبت دارای پیامدهایی هم چون افزایش امید به زندگی، سلامت طولی مدت و بهزیستی میباشند. این عواطف اثرات تشویقی داشته و میتوانند عمل و تفکر را وسیع تر سازند و منجر به وسعت راه های تفکر شوند (فرید ریسکون۲ ۲۰۰۱،۲۲۶-۲۱۸).
سازگاری زناشویی را میتوان شامل رضایت زناشویی، توافق کلی، میزان مصاحبت و همراهی با یکدیگر و رضات بخش بودن ارتباط جنسی زوجین دانست که دارای ویژگیهای «تداوم» و «خشنودی»است. از سوی دیگر، گسترش مرزها نظریه دلبستکی به روابط بزرگسالان این نظریه نیز چارچوب سودمند و کارآمدی را برای درک و فهم و پیوندهای بزرگسالان، عشق و روابط زوجین ارائه کرده است(مظاهری، ۱۳۷۹)
مفهوم سازگاری زناشویی جایگاه برجستهای را در مطالعه ارتباطات خانوادگی و زناشویی به خود اختصاص داده است (اسپاینر[۷۶] ۱۹۷۶،۲۸-۱۵). سازگاری زناشویی را میتوان به شکل فرایندی تعریف کرد که با پیامدهای چندی چون دشواری در ادرک تفاوتهای جنسی، اضطراب شخصی و بین فردی، رضایتمندی زناشویی و… هم آیند است (اسپاینر ۱۹۶۷،۲۸-۱۵). سازگاری زناشویی ضعیف اثر منفی برکیفیت زندگی، تبعیت درمانی (پریمومو[۷۷] و همکاران ۱۹۹۰،۱۶۱-۱۵۳) و کارکرد جنسی (هالوورسن و متس[۷۸] ۱۹۹۲،۱۹۲-۱۷۷). دارد. تعارضات زناشویی نیز به عنوان شاخصی در تقابل با سازگاری زناشویی با دامنه گستردهای از مسائل چون افت سازگاری والدین با فرزندان(کریگ[۷۹] و همکاران ۱۹۹۳،۹۳۹-۹۳۱). از سوی دیگر شواهد فزایندهای وجود دارد که کیفیت ارتباطات بین فردی به خصوص ارتباط خانوادگی میتوانند بر سلامت اثرگذار باشد چنانچه پژوهش (کیکلت گلاسرونیوتن[۸۰] ۲۰۰۱،۵۰۳-۴۷۲). نشان دادکه ازدواجهای ناشاد و عدم رضایت زناشویی اثرات زیان بخش بر سلامت عمومی دارد.
۲-۳-۱. علل سازگاری زناشویی
عواملی که سازگاری زناشویی را تحت تأثیر قرار میدهد در فرهنگهای مختلف متفاوت است. برای مثال کامو در پژوهشی نشان داد که درآمد شوهران برای همسران ژاپنی مهم است اما برای همسران امریکایی مهم نیست (کامو به نقل از هانلر[۸۱] و جنکوز ۲۰۰۵، ۱۳۶-۱۲۳). عامل مهم دیگری که کیفیت زندگی زناشویی را تحت تأثیر قرار میدهد سیستم ارزشی و اعتقادی همسران است. تشابه یا تفاوت باورها و ارزشهای زوج، پویایی زندگی زناشویی را تحت تأثیر قرار میدهد. این عناصر فرهنگی میتواند ناشی از طبقه، نژاد یا فرایندهای اجتماعی شدن باشد. در میان این عناصر نقش مذهب بسیار مهم است زیرا مذهب یک سیستم اطلاعاتی است (ایمونس[۸۲] ۱۹۹۹،۸۸۸-۸۷۳). که برای زندگی هدفمند اطلاعات و دانش فراهم میکند. دین به عنوان نظام اعتقادی سازمان یافته همراه با مجموعهای از آیینها و اعمال تعریف شده است که تعیین کننده شیوه پاسخدهی افراد به تجارب زندگی است (زولینگ[۸۳] و همکاران ۲۰۰۶،۲۷۴-۲۵۵).
با مروری جامع بر ادبیات روابط صمیمی در بین رشتههای گوناگون (روانشناسی اجتماعی و بالینی، مطالعات ارتباط، مطالعات خانواده و جامعه شناسی) سه نوع رفتار دوتایی را به عنوان عوامل بالقوه خطر آفرین یا حفاظت کننده شناسایی کردهاند:۱-مهارتهای ارتباط ۲-مدیریت تعارض ۳-صمیمت جنسی. (لویس و اسپانیر[۸۴] ۱۹۷۹،۲۹۴-۲۶۸). با مرور پژوهشهای سه دههی۱۹۵۰ تا۱۹۷۰ نتیجه گرفتند که مهارتهای ارتباطی به طور مثبتی با کیفیت ازدواج مرتبط هستند. سبکهای دل بستگی و رضایت زناشویی نظریه دل بستگی نیز از طریق توجیه اهمیت ارتباط کودک مراقب به درک اثرات دراز مدت تجارب اولیهی خانوادگی کمک که است.
نظریه دلبستگی پیشنهاد میکند که ماهیت و کیفیت روابط صمیمی فرد در بزرگسالی قویابا رویدادهای عاطفی دوران کودکی به ویژه ارتباط کودک، مراقبت تحت تأثیر قرار میگیرد (کولینر و رید۱ ۱۹۹۰،۶۳۳-۶۴۴). سبکهای دلبستگی به عنوان یکی دیگر از متغیرهای درون فردی اثر گذار بر رضایت زناشویی مورد توجه واقع شده است. (نولروفینی۲۱۹۹۴،۲۲۱-۱۹۹). دریافتند سبکهای دل بستگی زن و شوهر به میزان دقتی که آنها پیامهای غیر کلامی همدیگر را تفسیر میکنند بر ارتباط شان تأثیر میگذارند. برای مثال همسری با سبک دل بستگی ایمن با بیشترین دقت و صحت پیامهای غیرکلامی همسرش را تفسیر میکند. این پژوهشگران اشاره میکنند که افراد با سبک دل بستگی ایمن دارای عاطفه تنظیم شده و سبک نا ایمن دارای عاطقه کنترل ناپذیر میباشند.
رضایت و سازگاری زناشویی علاوه بر متغیرهایی نظیر رضایت از کیفیت زندگی در رابطه جنسی، مدیریت تعارض و ارتباط از مهمترین عوامل تعیین کنندی عملکرد بهینهی خانواده ها محسوب میشوند (گریف ۳۲۰۰۰،۹۴۸-۹۶۲). (برادبری فینچام و بیچ۴۲۰۰۰،۹۸-۹۶۴). یک دهه را به بررسی ماهیت و عوامل تعیین کنندهی رضایت و سازگاری زناشویی پرداختند و بیش از یکصد عنوان تحقیق در زمینه رضایت و سازگاری زناشویی یافتند. گستردگی این تحقیقات اهمیت روز افزون رضایت و سازگاری زناشویی را اثبات میکند (گلس۵، ۱۹۹۵) تحقیقات پیشین نشان میدهد که کیفیت ارتباط زوجین یک عامل پیشبینی کننده برای سازگاری آیندهی زناشویی است (ویجایالا کشمی۶، ۱۹۹۷) یکی از مسائل عمده در برنامههای توانمند سازی زناشویی آموزش مهارتهای ارتباطی است(کاپنتر۷، ۱۹۸۹،۵۳-۳۴۱).
متخصصان علوم رفتاری معتقدند که یکی از مؤثرترین برنامههایی که به افراد کمک میکند تا زندگی بهتر و سالمتری داشته باشند برنامهی آموزش مهارت زندگی است هدف از این برنامه کمک به افراد برای شناخت هر چه بهتر خود و برقراری روابط بین فردی مناسب و مؤثر و کنترل هیجانات، مدیریت شرایط تنش زا و حل کردن هر چه بهتر مسایل و مشکلات است. (امامی نائینی، ۱۳۸۵)
روابط زناشویی یکی از عوامل پیشرفت اعضاء خانواده در دستیابی به اهداف زندگی است (ساروخانی، ۱۳۸۵). روابط زناشویی به عنوان شاخص اصلی مهار خانواده رابطهای است میان زن و مرد برای زندگی مشترک و تشکیل خانواده(خامنهای، ۱۳۷۹). کیفیت روابط زناشویی بر همه ابعاد کارکرد خانواده از جمله پایداری، تداوم حمایت از فرزندان و شادکامی زوجین تأثیرگذار است (ویلکوس و نوک[۸۵]، ۲۰۰۶، پتن، ۲۰۰۰). به ویژه نتایج تحقیقات بیابانگرد و تأثیر روابط زناشویی بر بهزستی زنان است (ویلکوس و نوک۲۰۰۶). حال با تو به آن که زنان به عنوان رکن اساسی تعادل، ارامش و تعالی نظام خانواده و جامعه محسوب میشوند و همچنین با توجه به آنکه به نظر میرسد تعدد نقش زنان چه در خانواده و چه در قالب فرصتهای شغلی و اجتماعی در دنیای صنعتی امروز، سبب ساز کاهش شادکامی آنها در مقایسه با مردان گردیده است (استیونسن و ولفرس[۸۶] ۲۰۰۹،۲۲۵-۱۹۰). و علاوه بر این عوامل فرهنگی و اجتماعی موجب گردیده است در تمامی جوامع، زنان در مقایسه با مردان با نابرابریهای جنسیتی، نابرابریهای شغلی و تهدیدهای اجتماعی بیشتر مواجه شوند(سامانی و فولاد چنگ، ۱۳۸۴). و به لحاظ بهریستی و تجربه شادکامی آسیب پذیرتر گردند.
در واقع میتوان گفت خانواده هسته اصلی بهداشت جامعه و روابط زن و شوهر هسته اصلی سلامت خانواده است افزایش روز افزون مشکلات نارضایتی و ناسازگاری زناشویی، افزایش درصد آمار طلاق طی سالهای اخیر و نیز پیامدهای سوء آن، ضرورت و اهمیت توجه به موضوع روابط زوجین را برجسته ساخته است. در این چارچوب یکی از مؤثرترین رویکردها در بررسی شناخت ریشهها و علل مشکلات ارتباطی، دیدگاه عقلانی؛ عاطفی و رفتاری است. در این دیدگاه به برداشتهای ذهنی و باورها، تفکرات، انتظارات و اعتبارات فرد و تأثیر آن بر رفتارهای روزمره توجه خاصی میشود. آلیس[۸۷] (۱۹۷۸) نظریه پرداز عقلانی، عاطفی، رفتاری، بیماریها و اختلالهای روانی را ناشی از شناختهای اشتباه، باورها و عقاید نادرست و نگرشهای غلط میداند. وی تأکید میکند که عامل تفکرات غیر منطقی و انعطاف ناپذیری تفکر علت اصلی اختلافها در روابط اجتماعی و به خصوص در روابط زوجهای است. زیرا تفکر غیر منطقی تفکری، اغراق آمیز، انعطاف ناپذیر، مطلقگرا، و غیر واقعی است (جلال طهرانی، ۱۳۶۸) برنشتاین (۱۹۸۹، ۳۷۰) تأکید میکند شواهد بسیاری نشانگر این واقعیت است که مکانیسمهای شناختی بر سازگاری و رضایت زناشویی اثر گذارند به همین دلیل معتقد است که زندگی زناشویی از گزند تفکرات غیر منطقی مصوب نمی باشند.
در بررسی مؤلفههای اثر بخش در سازگاری زناشویی مشخص گشته است که وجود اختلال روانی در یکی زوجین بر سازگاری زناشویی اثر منفی دارد ) اولری[۸۸] و همکاران ۱۹۹۴،۴۱-۳۳). سازگاری زناشویی احتمالاً به طور خاص به اثرات فشار روانی ناشی از حوادث منفی زندگی نیز حساس است (کرنبلث و همکاران[۸۹] ۱۹۹۴،۲۸۰۲-۲۷۹۱) چنانچه کرنبلث و همکاران مشاهده کردند با افزایش میزان جراحت همسر سازگاری زناشویی کمتری در انتظار است واین واقعه منجر به کاهش نمرات پرسشنامه سازگاری زناشویی میشود. پژوهش ) سولمون[۹۰] و همکاران ۲۰۰۹،۵۵۸-۵۴۶). نیز قدرت بخشیدن را یکی از پیش بینهای سازگاری زناشویی معرفی نموده و اظهار داشتهاند که آسیب دیدن این توانمندی به طور غیر مستقیم در اختلال استرس پس از سانحه سازگاری زناشویی را مختل کند. نتایج حاصل از پژوهش در زوجینی که یکی همسر از بیماری سرطان نجات پیدا کره بود نشان داده است که چهار متغیر روانشناختی چون دیدگاه فرد در مورد خودش، ادراک بیمار درباره دیدگاه همسرانشان، ادراک همسران از دیدگاه فرد مثلاً از خودش و دیدگاه شوهران درباره ظاهر جسمانی همسرانشان دارای ارتباط معنیداری با سازگاری زناشویی آنها است. علاوه بر ان دو مؤلفه روانشناختی دیگر نیز دارای ارتباط با اهمیت سازگاری زناشویی همسران است این مؤلفهها عبارتند از:دیدگاه شوهران در مورد خودشان و سطح اشفتگی روانشناختی آنها (وایمنیگ[۹۱] ۲۰۰۲،۵۱-۳۷). رای ارتقاء سازگاری زناشویی در زوجین رویکردهای درمانی متعددی طرحریزی شدهاند از آن میان میتوان به رویکرد زوج درمانی مبتنی برخود نظم اشاره کرد.
هالفورد[۹۲] (۲۰۰۱) زوج درمانی مبتنی بر خود نظم بخشی را از ترکیب رویکرد شناختی رفتاری با زوج درمانی عاطفه دارد و جهت دستیابی به تغییر رابطه توانا ابداع کرد رویکرد زوج درمانی مبتنی بر خود نظم بخشی نوعی روان درمانی است که برای بهبود تعارضهای متعالی ناشی از ابعاد مختلف اجتماعی، هیجانی، اقتصادی، و…. به وجود آمده است. این رویکرد از روشهای رفتاری شناختی، عاطفهمدار و بینشمدار استفاده میکند تا زوجین رادر جهت دستیابی به تغییر در رابطه توانا سازد. با بهره گرفتن از فرایند تغییر در مداخله خود نظم بخشی هر یک از همسران تشویق میشوند که اهدافی را برای تغییر انتخاب کنند تا با دستیابی به آنها، برمشکل غلبه کنند و در نهایت آن اهداف را تحقق بخشند. (هالفورد، ۲۰۰۱).
۲-۴. تحقیقات داخلی
نتایج تحقیق نشان میدهد براساس آزمون همبستگی پیرسون یسن تصیر ذهنی از بدن عزت نفس با سازگاری زناشویی همبستگی مستقیم وجود داشت به گونهای که هر چه تصویر ذهنی از بدن بالاتر بود فرد دارای عزت نفس بالاتر و در نتیجه دارای سازگاری زناشویی بالاتری و بهتری بودند. نتایج دیگر نیز حاکی ازاین بود که بین تصویر ذهنی از بدن در هنگام تنهایی ، بدن واقعی ، تصور مردم از بدن ، تصور همسر از بدن و تصور خانواده همسر از بدن با سازگاری زناشویی و عزت نفس همبستگی مستقیم وجود داشت اما بین سازگاری زناشویی با تصویر ذهنی از بدن ایدهال ارتباطی مشاهده نشد. براساس آزمون همبستگی پیرسون بین سازگاری زناشویی با سلامت عمومی نیز ارتباط معنا دار و معکوس مشاهده شد به طوری که باافزایش سلامت عمومی و تصویر ذهنی از بدن سازگاری زناشویی نیز افزایش مییابد و با بالا رفتن تصویر ذهنی از بدن سازگاری زناشویی نیز بهتر میشود و بین تصویر ذهنی از بدن و عزت نفس با سازگاری زناشویی همبستگی مستقیم وجود داردو بین سازگاری زناشویی امور مالی و درآمد خانواده نیز ارتباط معناداری وجود داشت . (لطیف نژاد رودسری، رباب؛ کرمی دهکردی، اکرم و همکاران؛۱۳۹۰).
نتیجه تحقیق نشان داد عزت نفس زنان همانند مردان بالا بوده است و اختلاف معناداری وجود نداشته و با افزایش میزان اعتماد به نقش زنان و مردان سازگاری آنان نیز افزایش مییابد. اما ضریب همبستگی اسپیرمن نشان داد بین دیدگاه زنان و مردان و سازگاری زناشویی آنان ارتباط معناداری وجود دارد. (فولادی، انسیه؛ دانش، ماهمنیر و همکاران۶ ؛۱۳۸۵).
نتیجه تحقیق نشان داد تأثیر کل تصویر ذهنی از بدن بر سلامت عمومی بیشترین مقدار را داشته که مجموع تأثیر مستقیم و غیر مستقیم از طریق عملکرد رابطه جنسی بوده و بیشترین تأثیر را بر عملکرد جنسی داشته که متقابلا برسازگاری زناشویی نیز بیشترین تأثیر را داشته است. همچنین بیشترین تأثیر تصویر ذهنی بر بدن از عملکرد جنسی بوده این مسیر در هر دو گروه (زنان و مردان) معنیدار بوده است و با بهتر شدن تصویر ذهنی از بدن عملکرد جنسی و سلامت عمومی آنان نیز بهتر شده است. (خراشادیزاده، فاطمه؛ کرمی دهکری، اکرم و همکاران، ۱۳۹۰)
نتیجه تحقیق نشان میدهد مطابق نتایج پژوهش ملاحظه شد که ابعاد موضوعات شخصیتی، مدیریت مالی، روابط جنسی میزان اثر بخشی مداخلهای شیوه زندگی بیشتر از روش مداخلهای حل مشکل خانوادگی بود در ابعاد توانایی حل تعارض و ارتباط با اقوام و دوستان روش حل مشکل خانوادگی بیش از روش مداخله تغییر شیوه زندگی بود هرچند این تفاوتها از نظر آماری (در سطح (۰۵/۰ a≤) معناداری نبود بنابراین توصیه میشود برای زوجینی که در زمینه حل تعارض و ارتباط با اقوام و دوستان دچار ناسازگاری زناشویی هستند ترجیحاً از روش مداخلهای حل مشکل خانوادگی و برای زوجینی که در زمینه موضوعات شخصیتی مدیریت مالی و روابط جنسی با هم مشکل دارند ترجیحاً از روش مداخلهای تغییر شیوه زندگی استفاده شود. و بین سه گروه مورد مقایسه در مؤلفه های موضوعات شخصیتی، ارتباط دوتایی، حل تعارض، مدیریت مالی و روابط جنسی در سطح (۰۱/۰a≤) و در مؤلفه ارتباط با اقوام و دوستان در سطح (۰۵/۰ a≤) تفاوت معناداری وجود دارد. در حالی که در مؤلفههای فعالیتهای اوقات فراغت، وظایف والدینی و جهتگیری مذهبی بین سه گروه آماری معناداری در سطح (۰۵/۰a≤) دیده نشد. (احمدی، خدابخش؛ نوابی نژاد، شکوه، اعتمادی، احمد)
یافته های تحقیق نشان داد از میان سبکهای حل تعارض بین فردی، حل تعارض سازنده، سبک مصالحهگرانه با سازگاری زناشویی همبستگی معناداری داشتند. همچنین بین سبکهای حل تعارض غیرسازنده و سازگاری زناشویی رابطه معناداری مشاهده نشد. یافتههای این بخش از پژوهش درباره رابطه بین سبک حل تعارض سازنده و سازگاری زناشویی با نتایج پژوهشهایی که به منظور بررسی تأثیر آموزش الگوهای سالم ارتباطی و حل تعارض صورت گرفته همسو میباشد.
این پژوهش به نقش تأثیر آموزش مهارتهای حل تعارضات زناشویی بر بهبود روابط متقابل زن و شوهر دست یافته و تأکید میکند آموزش مهارتهای لازم جهت حل تعارضات زناشویی از بهبود روابط متقابل زن و شوهر مفید است. (حاجی ابولزاده۷۱، ۱۳۸۵؛ شفیعینیا ۷۱، ۱۳۸۱، افخمی و همکاران۳، ۱۳۸۶؛ قلیلی و همکاران۲، ۱۳۸۵)
یافتهها نشان داد با افزایش صمیمیت جنسی، ارتباط مثبت زوجین و به کارگیری مکانیسم حل تعارض رضایت زناشویی نیز افزایش پیدا میکند و نتایج نشان میدهد همبستگیهای بین رضایت زناشویی با فرایند تعاملی تعارض، صمیمت جنسی و ارتباط با اقوام و دوستان همه در حد بالا و در جهت پیشبینی شده و بهطور آماری معنادار بودند. به عبارتی تحلیل مدیریت تعارض نیز توانست به طور معناداری در رابطه با میان سبکهای دل بستگی و رضایت زناشویی وساطت کند و نتایج نشان داد مدیریت تعارض از طرفی با هر دو سبک دل بستگی اجتنابی و اضطرابی رابطه منفی معناداری از طرفی با مسیر رضایت زناشویی رابطه مثبت و معنادار داشت. عامل مدیریت و تعارض به عنوان عامل واسطهای در رسیدن به رضایت زناشویی موقعی برجستهتر میشود که بدانیم این عامل حتی در افراد اجتنابی که عموماً در تبیینهای خطی رضایت زناشویی پایین برایشان متصور است نقش تسهیل گری خود را نمایان میسازد. به این شیوه که افراد اجتنابی و قتی در مسائلی با همسران خویش اختلاف نظر دارند عدم پرداختن به آن و دوری از مشاجره را پیشه میکنند این خود میتواند رفتارهای منفی تعارض از جمله سرزنش گری- تحقیر و تنبیه را حذف کند. نتایج این پژوهش شخصاً به مشاوران خانواده وازدواج کمک خواهد کرد تا با آموزش مهارتهای ارتباط بین فردی یا مدیریت تعارض و صمیمیت افزایی جنسی وروابط جنسی برای ارتقای کیفیت زندگی زناشویی و رضایت زناشویی عمل کنند. (عارفی، محسنزاده۲، ۱۳۹۱)
سازگاری زناشویی بر میزان سلامت روانی، رضایت از زندگی و حتی مسائل مالی، ارتباط با اقوام و دوستان، اوقات فراغت و رضایت از شغل تأثیر گذار است. نتایج تحقیق نشان داد بیشترین میزان ناسازگاری زناشویی در زمینه توانایی حل تعارض و روابط جنسی بود. لازمه توانایی حل تعارض و بهبود روابط جنسی داشتن مهارتهایی است که قابل آموزش و یادگیری هستند از طریق افزایش مهارتهای زوجین در ابعاد مختلف حل تعارض، امور مالی، اوقات فراغت، روابط جنسی میتوان میزان سازگاری زناشویی در نهایت میزان رضایت از زندگی را در آنها افزایش داد. یافتهها نشان میدهد میزان سازگاری زناشویی در زنان بیش از مردان میباشد.
نتلایج حاصل از مقایسه نشان میدهد بجز در زمینه فعالیتهای اوقات فراغت در سایر ابعاد از قبیل موضوعات شخصیتی، ارتباط دوتایی، حل تعارض، مدیریت امور مالی، روابط جنسی والدینی (تربیت فرزند)، ارتباط با اقوام و دوستان، جهتگیری مذهبی بین زنان و مردان تفاوت معناداری وجود دارد با توجه به ابعاد مذکور میزان رضایت زناشویی در بین زنان پایین تر از مردان است. (فتحی و خدابخشی، ۱۳۸۴)
همچنین تحقیقات متعددی نشان داده است که بین رابطه جنسی و سازگاری زناشویی ارتباط مثبت و معنیداری وجود دارد. (مظاهری، محمدعلی۴، ۱۳۷۹)
۲-۵. تحقیقات خارجی
تحقیق دی ماریا[۹۳] (۱۹۹۸)، رضایت جنسی نشان میدهد که بین رضایت زناشویی بالاتر و رضایت از رابطه جنسی بالاتر ارتباط مؤثری وجود دارد.
تحقیق سندرسون و کانتور [۹۴] (۲۰۰۱) نشان میدهد که گذراندن وقت با همسر خود رضایت کلی رابطه را پیشبینی میکند. زوجهایی که فعالیتهای تفریحی مشترکی شرکت میکنند نسبت به آن دسته از زوجهای که این را انجام نمیدهند، احساس رضایتمندی بیشتری دارند.
دلربائی کند این کارها چون وظیفه سازمان روحانیت است و مستقیماٌ ربطی به کارهای حکومت و دولت ندارد به کلی متروک و زمین مانده است.غرض این است که آنطوری که جرجی زیدان میگوید که دائره احتساب همان کارهائی که شهرداریهای امروز انجام میدهند انجام میداده درست نیست ، دائره احتساب چون اساس و ریشهاش همان اصل مقدس امر به معروف و نهی از منکر بوده اختصاص به عملیات شهرداری نداشته است.
نکتهی مهم دیگر اینکه دائره احتساب یک دائره رسمی وابسته به خلافت و حکومت بوده و وظائف خود را انجام میداده است نه اینست که سایر مردم دیگر برای خود وظیفه و تکلیفی قائل نبودهاند.آنچه که قبلاٌ از کلام فقها نقل شده است اینکه امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد و تنها آنجا که پای اعمال زور و حبس و زدن و حتی کشتن است از وظیفه عموم خارج است و وظیفه حاکم اسلامی است و اما سایر مراتب از تذکر دادن و موعظه کردن و در موقعی اعراض و قطع رابطه کردن و امثال اینها وظیفه فرد فرد مسلمانان است و در قدیم هم هر فردی وظیفه حتمی خود میدانسته که به اندازه قدرت و توانائی خود در اصلاحات امور مسلمین شرکت کند.[۲۰]
نکته آخر اینکه دائره وسیع احتساب که امروز جانشین ندارد چون مبنا و پایه دینی و رنگ و صبغه مذهبی داشته و مردم وظیفه شرعی خود میدانستهاند که آنرا کمک کنند و تقویت نمایند قهرا” در انتخاب افراد و اشخاص رعایت تقوا و ورع میشده و مردم احترام دینی برای آنها قائل بودهاند.
گفتار دوم :پیشینه تاریخی
الف: در صدر اسلام
امر به معروف ونهی ازمنکر، پیشینه ای به قدمت تاریخ حیات انسان دارد. نخستین انسان دعوت کننده به نیکی، آدم بود و پس از وی نیز پیام آوران وحی و پیروان آنان در انجام این وظیفه مهم تلاش کرده اند.
در زمان جاهلیت، گروهی از جوانان مشرک با هم پیمان بستند که اجازه ندهند به مسافران مکه تجاوز و ظلمى شودو از هر مظلومى حمایت کنند. در آن روزها که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) هنوز مبعوث نشده بود، در این حرکت مظلوم یابى و ظالم کوبى جوانان مکه شرکت کردو بعد از نبوت فرمود: “الان نیز اگر براى دفاع از مظلوم دعوتم کنند، شرکت مىکنم. ولو ادعى به فى الاسلام لَاَجبتُ.[۲۱]پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: (کلمه لااِلهَ اِلاَّاللَّه) عذاب الهى را از انسان دور مىکند؛ به شرط آنکه این کلمه مبارک موردتحقیر و استخفاف قرار نگیرد.”
مردى از پیامبر عزیزپرسید: «چگونه ممکن است کلمه توحید مورد استخفاف قرارگیرد؟ فرمود: “اگر گناهان علنى انجام گیرد و کسی گناهکار را نهى نکند و او را تغییر ندهد، به توحید اهانت شده است.”[۲۲]
ارزش و اهمیتی که در مکتب مقدس اسلام به امر به معروف و نهی از منکر داده شده است و انسانها را مسؤول یکدیگر و نیز مسؤول دین خویش دانسته است در دیگر ادیان و مکاتب یا وجود ندارد یا چنان اهمیتی برایش قائل نشده است در بین اصول اسلامی از جایگاه رفیع و بلندمرتبهای برخوردار بوده و مورد توجه و عنایت ویژهی حق تعالی و پیشوایان دینی(ع) میباشد به طوریکه در جامعهی اسلامی از صدر اسلام، پیامبر گرامی اسلام(ص) و یاران و اصحاب ایشان و نیز پیشوایان معصوم(ع) از امر به معروف و نهی از منکر در جهت پاسداری از اصول مکتب به مثابه مؤثرترین ابزار و نیز یک تکلیف الهی بهره گرفتهاند. مسلمانان آن را وظیفهی الهی خود دانسته و به اجرای این فریضهی بزرگ پایبند بوده و اهمیت خاصی برای آن قائل بودهاند.
این کار به صورت یک جریان عمومی و بدون تشکیلات و ضوابط تشکیلاتی انجام میگرفت تا اینکه در قرن سوم و چهارم هجری تشکیلات ویژهای که عهدهدار امر به معروف و نهی از منکر بود تأسیس گردید که دایرهی «حسبه» نامیده شد. تاریخ دقیقی از این تشکیلات در دست نیست. محتسبین و آنان که در رأس دایرهی حسبه بودند همگی عالم و آگاه و همچنین با ورع و تقوی و امانتدار بوده و یک نوع احترام دینی در میان مردم داشتهاند.[۲۳]
ب: در عصر خلفای راشدین
در تاریخ اسلام قبل از آنکه یک مجموعه قانونی را برای نظارت بر عملکرد حاکم تدوین کنندبر گسترش موضوع امربه معروف ونهی ازمنکر در جامعه سفارش شده است.در دوران خلافت خلفای راشدین ضمن تقاضای خلفا بر نظارت مردم ،این اصل یکی از مهمترین اصول اسلامی بود که با جدیت از طرف تمام مسلمانان پیگیری می شد والبته خود خلفا نیز مبلغ آن بودند.
تا جائی که اولین خلیفه بعد از پیامبر در اولین خطبه خود اینگونه صحبت می کند :( ولیت علیکم و لست بخیرکم)
ای مردم گرچه من بر شما فرمانروا شدم ولی نیکوتر از شما نیستم، از من کار پیغمبر را توقع مدارید که او مصون بود و من شیطانی دارم که گاهی مرا فرو می گیرد و لیکن بر شماست که در کار خوب مرا یاری دهید و اگر کج شدم راستم کنید.[۲۴]
یا دومین خلیفه نیز بعد از تصدی مقام خلافت در جمع مردم حاضر شده و از مردم برای نظــارت بر عملکرد خود تقاضا می کند و آن جمله معروف را می شنود که ای خلیفه بدان اگر راه کج بروی با شمشیر کج ترا به راه راست خواهیم آورد و این نظارت بدانجا می رسد که وقتی عمر یک پیراهن از حله بنمانیه برتن پوشیده بود و در جمع مردم حاضر شد مورد استیضاح مسلمانان قرار گرفت زیرا سهم هر یک از مسلمانان از آن حله بدان اندازه نبود که بتوان با آن پیراهنی تهیه کرد، پس خلیفه در امر به جهاد از طرف مسلمانان (لا سمعاً و لاطاعه) می شنود و تا اثبات نمی کند که این پیراهن از سهم خودش و پسرش عبداله که به پدر بخشیده، درست شده است نمی تواند اعتراض مردم را دفع نماید.[۲۵]
با توجه به شرایط دوران خلیفه سوم و روحیات و عملکرد وی ایشان نیز همواره مورد تذکرات مردم و از جمله ابوذر غفاری وعمار بن یاسر قرار می گیرد. خلیفه مسلمین همیشه تحت نظارت عمومی مردم قرار داشته است اما چون حاضر به پذیرش نظرات مردم و مشورت های صحابه پیامبر نشد و به روندی که موجب افزایش نارضایتی و ادامه ظلم حاکمان منصوب وی منتهی می شد ادامه داد به دست معترضینی که خانه ویرا محاصره کرده بودندکشته شد.
زمان خلافت حضرت علی (ع) نیز همچنان این اصل اسلامی در صدر قرار گرفته است تا جائی که ایشان با مردم چنین سخن می گوید:
«با من آنطور که با جباران سخن می گویید، سخن نگوئیِد و چنانچه در برابر مردمان بی باک و متکبر خودداری میکنید از من درگفتن حق خودداری نکنید. بامن باظاهرسازی آمیزش ننمائید. درباره من گمان بی جا نبریدکه گفتن حق برمن سنگین باشد یا بخواهید من را به بزرگی تعظیم کنید. چه کسی که گفتن حق یا پیشنهاد عدل بر او سنگین باشد عمل به آن دو برابر سنگین تر است. پس از سخن حق یا مشورت به عدل هیچ خودداری ننمائید.»[۲۶]
این کلام امام معصوم است ،ایشان با زبانی ساده به مردم می گوید شما می توانید به آسانی با من سخن بگویید و گمان نبرید که شنیدن کلام حق شما برای من دشوار است،ایشان در برابر مردم خود را مقدس و بی نیاز از نظارت نشان نمی دهد تا بدین وسیله میان مردم و خود فاصله ای ایجاد کند.
اما پس از انحراف مسلمانان و تسلط امویان بر سرنوشت مسلمین اجرای وظیفه امر به معروف و نهی از منکربسیارمحدودشده وآنهم فقط درچارچوب افرادنسبت به یکدیگرانجام شد.خلیفه دیگربه کسی اجازه انتقادیاحتی نصیحت رانمی داد.آنهابامقدس کردن خلیفه وضرورت تبعیت ازوی به عنوان یک وظیفه شرعی دامنه اجرای امر به معروف و نهی از منکر را به جامعه و حریم شخصی افراد محدود کردند .
پس اگرکسی شراب می خوردویا آهنگ ساز و طربی از خانه اش به گوش می رسید، مسلمانان غیور و علماء دین برای جلوگیری و انجام وظیفه خودداری نمی کردند. اما اگر امیرالمؤمنین و خلیفه اله فی الارضین شب تا صبح را به مستی می گذراند و صدها زنان نوازنده و خواننده در دربارش برقص و طرب سرگرم بودند هیچ رگ دین نمی جنبید، بلکه دعا و ثنا در بدرقه اش بود و چه بسا با همان حالت مستی و آلودگی صبح نیز بــرای مسلمانان غیرتمند امامت می فرمود.[۲۷]
حاصل سخن اینکه :امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه دینی است اما حوزه آن منحصر به اشخاص و عملکرد مردم در جامعه نبوده بلکه یکی از ابزارهای نظارتی مردم در حکومت اسلامی است ،زیرا تاثیر منکری که از طرف دستگاه حاکمه صادر می شود بسیار وسیعتر و مخربتر از عملکرد افراد است.
ج: در دوران بنی امیه وبنی عباس
بعد از پیغمبراکرمصلّیالله علیه و آله اگر چه خلافت از مجرای صحیح و اصیل خود منحرف شد ولی درعمل به سایر احکام اسلام و اجرای حدود، چون به زمان پیغمبرصلّیالله علیه و آله نزدیک بودند مراقبت میکردند و صورت برنامههای اسلامی محفوظ و امر به معروف و نهی از منکر معمول بود و مسلمانها این حق و آزادی را برای خود نگاه میداشتند و براجرای احکام نظارت مینمودند و کسی هم به آمرین به معروف و نهیکنندگان از منکراعتراضی نمیکرد. [۲۸]
زمان خلافت عثمانکه شکل حکومت از سادگی و بیپیرایگی به تدریج خارج شد و نخست معاویه و بعد سایر بنیامیه ازروش کسریها وقیصرها تقلیدنموده وخود و اطرافیان خود را ازمردم جدا و بالاتر شمرده و برادری و برابری اسلامی را ضعیف ساختند؛ امربه معروف ونهی ازمنکر نیزبه واسطه عکسالعملهای شدیدی که عمّال آنها نشان میدادند متروک شد.
شاید نخستین کسی کهعلناً دربرابرامربه معروف و نهی ازمنکر عکسالعمل و مقاومت به خرج داد عثمانبودکهتذکّراتوانتقادات صحابهوسایرمسلمانان را نسبت به روش ناصواب حکومتیخودناشنیده گرفت.
پس از عثمان، اگر چه در مدّت خلافت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)در آن قسمت از کشورهای اسلامی که در قلمرو خلافت آن حضرت بود، وضع زمان پیغمبر(ص) تجدید شد و مردم آزاد شدند و علی(ع) شخصاً امر به معروف و نهی از منکر میفرمود و در بازارها و مجامع این وظیفه راانجام میداد، امّا آن روش حکومت هم دیری نپایید و همان تربیتشدگان مکتب بنی امیه و حکومت عثمان مانع پیشرفت و تغییر وضع شدند.
بعد از شهادت حضرت علیعلیهالسّلام، مأموران حکومت معاویه از امر به معروف و نهی از منکر به شدّت جلوگیری کردند و کار به جایی رسید که احدی را جرأت چون و چرا در کارهای دستگاههای حکومتی نبود و اگر کسی حرفی میزد به سیاه چال زندانهای زیاد و دیگران میافتاد.
به نظر ما بزرگترین سدّی را که بنی امیه شکستند و بزرگترین خطری که آن روزو در هر عصر اجتماعات اسلامی را تهدید مینماید، آزاد نبودن امر به معروف و نهی ازمنکر است.
فشار ظلم و زور سر نیزه و شمشیر به طوری مردم را در وحشت و بیم انداخت که بعد از شهادت حضرت امام حسن مجتبیعلیهالسّلام، بزرگان صحابه جرأت آن که منکری را انکار و بر خلاف سیاست بنیامیه سخن بگویند نداشتند و جامعه مسلمانان دریک سکوت مرگبار و خفقان عجیب فرو رفت.
درچنین محیط پر از ارعاب و در زیرسر نیزهها و شمشیرهائی که خون هزاران بیگناه از آن میچکید، معاویه زمینه ولایت عهدی یزید را فراهم کرد و به سربازان جلاد و دژخیمان آدم کش مأموریت داد هر کس مخالفت کند بی درنگ گردنش را بزنند. [۲۹]
تشریح وضع اسفبار و رقّتانگیزی که مسلمانان در اثر ترک امر به معروف و نهی ازمنکر و همکاری نکردن با امثال اباذر،مقداد، حجر و عمار به آن مبتلا شدند، به طور وضوح واقعاً دشوار است.
آری وقتی امر به معروف و نهی از منکر ترک شد و جامعه به قدرتهای فردی تسلیم گردید وخود را به آنها فروخت، نتیجه همین میشود که در حکومت بنیامیّه به آن گرفتار شدند؛رجال و صلحا و طرفداران مصالح عامه کشته یا زندانی میشوند. اموال بیتالمال صرف عیاشی و هرزگی میشود، حتی به ناموس افراد تجاوز و احکام و حدود تعطیل و شعائراسلام را تحقیر مینمایند و کنیزکان و زن ها را به کارهای مختص به مردها میگمارند و ولید کنیز خودش را با حال جنابت به مسجد میفرستد تا بر مردها امامت کند وفرماندار کوفه با حال مستی به مسجد مــیرود، و زنا و بی عفتی رایج میشود.
غرض از این گفتار، شرح مفاسد حکومت بنیامیه و انتقاد از آن نیست، بلکه غرض این است که بنی امیه دانستند که اگر بخواهند آزادانه به حکومت ظلم خود ادامه دهند ومقاصد پلید خود را اجرا نمایند باید این آزادی انتقاد را که اسلام به جامعه داده بگیرند. [۳۰]
د: در ایران
ابتدا لازم است بطور اجمالی و گذرا وضعیت امر به معروف ونهی از منکر در ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گیرد. در تاریخ ایران و اسلام امر به معروف و نهی از منکر با عنوان حسبه درهم آمیخته و موقعیت والایی داشته است.
خواجه نظام الملک طوسی وزیر دوره سلجوقیان در این باره می نویسد:((هم چنین به هرشهری محتسبی باید گماشت تا ترازها و نرخ ها را راست داردو خرید و فروشها می داند تا اندر آن راستی رودوامر به معروف و نهی از منکربه جای آرند و پادشاه و گماشتگان باید دست محتسب قوی دارند)) خواجه نظام الملک درادامه می نویسد:«نوشتکین سپهسالار خراسان ،به رغم رابطه نزدیکی که با سلطان محمودداشت هنگامی که پس از نوشیدن شراب، مستانه از پیش سلطان بیرون می آید ،محتسب شهراو را مانند دیگر گناهکاران تازیانه میزند و شکایت وی نزد سلطان سودی جز ملامت به او نمی بخشد». در دوران صفویه محتسب الممالک از مناصب رسمی حکومت بودومرکزآن درپایتخت مستقربوده ودر شهر های مختلف نمایندگی داشت.در دوره قاجاریه ،یکی از دوایر مهم دولتی «دایره الاحتساب» بود و در زمان حکومت طویل المدت ناصرالدین شاه قدرت قابل توجهی کسب کرد.[۳۱]
محمد حسن خان اعتماد السلطنه رئیس دایره حسبه و در زمان ناصر الدین شاه در یادداشت های خود می نویسد: هر چند امرا احتساب ازتکالیف طبیعیه است و جعل جدید در آن تصویر نمی شود ، چه از وقتی که جنس انس را درعالم اجتماعی به هم رسیده است ، به دایره احتساب که از فنون شجره قانون است و شجون حدیث ذاکون احتیاج افتاده است ، هرکس در تواریخ اسلام تتبع تمام دارد ، می داند که منصب احتساب را همراه به علمای بزرگ تفویض کرده اند . نهی از منکر از تکالیف اولیه آن اداره بوده است پش از انقلاب مشروطه « قانون امور حسبی» وضع گردید. درماده یک این قانون آمده است : امور حسبی اموری است که دادگاهها مکلفند نسبت به آن امور اقدام نموده و تصمیمی اتخاذ نمایند، بدون اینکه رسیدگی به آنها متوقف بر وقوع اختلاف و منازعه بین اشخاص و اقامه دعوا از طرف آنها باشد. در ماده همین قانون آمده است : رسیدگی به امور حسبی در دادگاههای حقوقی به عمل می آید، با محدود کردن اختیارات محتسب به تدریج از این پس دایره حسبه و به تبع آن امر به معروف و نهی ازمنکر رو به افول نهاد و در دوران منحوس و استبدادی پهلوی محو گردید. در مقابل ازاین دوران به بعد امر به معروف و نهی از منکر مردمی در عرصه های اجتماعی ، مذهبی وسیاسی قوت بیشتری یافت، حرکت فردی وپراکنده آحادمردم بارهبــری بی بدیــل بنیان گذارجمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی در ۱۵ سال «۴۲ تا ۵۷ » به حرکتی متحد ویکپارجه تبدیل شد و نظام استکباری را در هم فرو ریخت.با تجلی حکومت اسلامی به رهبری زعامت ولی فقیه زمان ، امر به معروف و نهی از منکر روحی تازه یافت. از یک سومردم در پی تحکیم و تثبیت انقلاب و ارزش های اسلامی تا پای جان به میدان امر به معروف و نهی از منکر آمدند و از سوی دیگر امام راحل در مورخ ۱۰/۱۲/۵۷ طی یک سخنرانی در مدرسه فیضیه تشکیل دایره امر به معروف و نهی از منکر را بشارت داد وفرمود:ما مبارزه با فساد را با دایره امربه معروف و نهی از منکر که یک وزارتخانه مستقل بدون پیوستگی به دولت ، که تاسیس خواهد شـد ان شاءالله مبـارزه بـافسـاد می کنیم. فحشا را قطع می کنیم ، مطبوعات را اصلاح میکنیم، رادیو را اصلاح میکنیم. [۳۲]و سپس امام راحل به شورای انقلاب اسلامی چنین دستورداد: بسم الله الرحمن الرحیم شورای انقلاب اسلامی به موجب این مرقوم ماموریت داردکه اداره ای به اسم امر به معروف و نهی از منکر در مرکز تاسیس نماید و شعبه های آن درتمام کشور گسترش پیدا کند و این اداره مستقل و در کنار دولت انقلاب اسلامی است وناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی و تمام اقشار مختلف است . به هر صورت که باشدجلوگیری نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعی یا منصوب از قبل او ، اجراء نمایدواحدی از اعضای دولتی و قوای انتظامی حق مزاحمت به متصدیان این اداره نداند ، دراجرای حکم و حدود الهی برای احدی مستثنی نیست حتی اگر خدای نخواسته رهبر انقلاب یارئیس دولت مرتکب چیزی شود که موجب حد شرعی است ، باید در مورد او اجراء شود .[۳۳]
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دراصل هشتم به این فریضه مهم پرداخته وبه آن صبغه قانونی داده است. این اصل می گوید:
«درجمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر،امربه معروف ونهی از منکروظیفه ای است همگانی ومتقابل برعهده مردم نسبت به یکدیگر،دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت.شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین می کند (tbqãZÏB÷sßJø۹$#ur àM»oYÏB÷sßJø۹$#ur öNßgàÒ÷èt/ âä!$uÏ۹÷rr& <Ù÷èt/ 4 crâßDù’t Å$rã÷èyJø۹$$Î/ tböqyg÷Ztur Ç`tã Ìs3ZßJø۹$#).»[۳۴]
این اصل وظیفه امر به معروف ونهی ازمنکردر٣بخش ترسیم شده است:
١ –مردم نسبت به یکدیگر
٢ –دولت نسبت به مردم
٣ –مردم نسبت به دولت.
اما شاید آنچه در عمل بیشتر تحقق یافته، نهی ازمنکردولت نسبت به مردم است، البته نهی ازمنکرمردم نسبت به دولت هم کم وبیش درقالب نقدهای رسانه ای ومانندآن صورت گرفته است، اماترسیم وطراحی هندسه دقیق قالبهای اجرایی این سه بخش،نیازمندمطالعاتی استکه به نظرمیرسدتاکنون انجام نشده است.
مبحث دوم: مراتب ،آثار ودرآمدی برمبنای شرعی امر به معروف ونهی ازمنکر
گفتار نخست: مراتب
پیامبراکرم(ص) فرمود:
« من رای منکم منکرا فلیتغیره بیده فان لم یستطع فبلسانه فان لم یستطع فبقلبه وذلک أضعف الایمان
هرکس از شما ناشایسته ای ببیند به دست خویش مانع آن شود واگر نتواند به زبان واگر تواند به دل مانع شود که حداقل ایمان همین است.»
نهی از منکر به شکلهای مختلف قابل اجراست و مراتب آن از جهت ثواب و ارزش با همدیگر متفاوتند. علی علیهالسلام میفرمایند: «گروهی از مردم با دست و زبان و قلب خود به مبارزه با منکرات میپردازند. این طایفه همه خصلتهای نیک را در خود جمع کردهاند، گروهی تنها با زبان و قلب، و نه با دست، به مبارزه با منکر برمیخیزند که این طایفه به دو خصلت نیک تمسک جستهاند یکی را رها ساختهاند، گروهی دیگر تنها با قلب خود به مبارزه با منکر میپردازند و مبارزه با دست و زبان را وا مینهند این گروه تنها به یک خصلت نیکو اکتفا کردهاند امّا دستهای هم هستند که نه با زبان و نه با قلب و نه با دست با منکرات مبارزه نمیکنند، اینها در حقیقت مردگان زنده نمایند.[۳۵]»
به نظر لوویس رشد مستلزم ایجاد شغل برای مازاد نیروی کار روستایی است. کارگران مازاد در مناطق شهری تولید و به دنبال آن درآمد و سود را افزایش میدهند، درآمدهای مازاد نیز تقاضا برای تولیدات داخلی را افزایش میدهد. مقادیر سودهای افزایش یافته نیز موجب افزایش پس انداز و افزایش پس انداز نیز، سرمایهگذاری را افزایش میدهد (سود بنگاهها دوباره سرمایهگذاری میشود). به این ترتیب مهاجرت روستاییان به شهر مقدمه رشد مداوم و خودفزاینده خواهد بود.
توانایی بخش مدرن برای جذب مازاد نیروی کار به سرعت سرمایهگذاری و انباشت سرمایه بستگی دارد. در جایی که بنگاهها به سرمایهگذاری در تجهیزات سرمایهای ذخیرهکننده نیروی کار اقدام میکنند، کارگران مازاد بهوسیله بخشهای رسمی جذب نمیشوند. مهاجران روستایی پس از بیکاری، به بخش غیررسمی اقتصاد میپیوندند و در حومههای شهری سکنی میگزینند. اگر این فرض که رشد شهری، رشد اقتصادی را به پیش میبرد، صحت داشته باشد، منجر به نادیدهگرفتن بخش کشاورزی توسط دولت میشود.
از آن جا که هنوز افراد زیادی در مناطق روستایی زندگی میکنند که دارای درآمدها نسبتاً پایین هستند،سودهای درحال افزایش ممکن است جهت سرمایهگذاری برای تجهیزات سرمایهای جایگزین نیروی کار و نه جذب کارگران جدید به کارگرفته شوند. برای بسیاری از کشورهای با حداقل توسعه میزان مهاجرت روستاییان به شهر بسیار بیشتر از توانایی بخش صنعتی رسمی برای ایجاد شغل است. در این گونه موارد فقر شهری با فقر روستایی جابهجا میشود.
۲-۵-۵٫ مدل سولو
این مدل به نوعی یکی از اولین مدلهای نئوکلاسیک شناخته میشود. که برخلاف مدل هارود و دومار که مبتنی بر فرضیات کینز بود، بر مبانی نئوکلاسیک تمرکز دارد. رابرت سولو در مقاله سال ۱۹۵۶ خود تحت عنوان «رهآوردی به نظریه رشد اقتصادی»، مدلی را ارائه کرد که سر منشاء شکلگیری و توسعه مباحث اقتصاد رشد به نحو فراگیری شد.
مفهوم محوری مدل
سولو با ارائه یک مدل ریاضی، چگونگی افزایش بیشتر تولید سرانه را از طریق انباشت سرمایه توصیف میکند. در واقع در این مدل مفهوم انباشت سرمایه و رشد آن (که معادل سرمایه گذاری است) موجب می شود اقتصاد در یک مسیر تعادلی بلندمدت قرار گیرد. در مسیر تعادل بلندمدت، هر چند تولید به صورت مستمر رشد خواهد داشت اما رشد تولید سرانه هر کارگر، در طول زمان ثابت خواهد بود. بدین مفهوم که رشد تولید برابر با رشد درآمد خواهد بود. در این مدل سرمایه و سرمایه گذاری تداوم دهنده وضعیت رشد اقتصادی خواهد بود. البته اقتصاد برای تسریع در رشد نیاز به تغییرات مثبت در سطح تکنولوژی دارد. در این مدل نسبت بالای پسانداز و افزایش در عرضه نیروی کار از جمله عواملی هستند که در شرایط ثبات وضعیت فنآوری میتوانند به رشد بیشتر منجر شوند.
۲-۶٫ شاخص های توسعه اقتصادی
از جمله شاخص های توسعه اقتصادی یا سطح توسعه یافتگی می توان این موارد را برشمرد:
۱- شاخص درآمد سرانه: از تقسیم درآمد ملی یک کشور (تولید ناخالص داخلی) به جمعیت آن، درآمد سرانه به دست می آید. این شاخص ساده در کشورهای مختلف، معمولا با سطح درآمد سرانه کشورهای پیشرفته مقایسه می شود.
۲ - شاخص برابری قدرت خرید (PPP): از آنجاکه شاخص درآمد سرانه از قیمت های محلی کشورها محاسبه می شود و معمولا سطح قیمت محصولات و خدمات در کشورهای مختلف جهان یکسان نیست، از شاخص برابری قدرت خرید استفاده می شود.
در این روش، مقدار تولید کالاهای مختلف در هر کشور، در قیمت های جهانی آن کالاها ضرب شده و پس از انجام تعدیلات لازم، تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه آنان محاسبه می گردد.
۳ - شاخص درآمد پایدار (GNA, SSI): کوشش برای غلبه بر نارسایی های شاخص درآمد سرانه و توجه به «توسعه پایدار» به جای «توسعه اقتصادی»، منجر به محاسبه شاخص درآمد پایدار گردید.
در این روش، هزینه های زیست محیطی که در جریان تولید و رشد اقتصادی ایجاد می شود نیز در حساب های ملی منظور گردیده (چه به عنوان خسارت و چه به عنوان بهبود منابع و محیط زیست) و سپس میزان رشد و توسعه به دست می آید.
۴- شاخص های ترکیبی توسعه: از اوایل دهه ۱۹۸۰، برخی از اقتصاددانان به جای تکیه بر یک شاخص انفرادی برای اندازه گیری و مقایسه توسعه اقتصادی بین کشورها، استفاده از شاخص های ترکیبی را پیشنهاد کردند. این شاخص ها بر اساس چند شاخص اصلی و همچنین چند زیرشاخه تعریف می شدند.
۵ - شاخص توسعه انسانی (HDI): این شاخص در سال ۱۹۹۱ توسط سازمان ملل متحد معرفی شد که براساس این شاخص ها محاسبه می گردد: درآمد سرانه واقعی (براساس روش شاخص برابری خرید)، امید به زندگی (در بدو تولد)، و دسترسی به آموزش (که تابعی از نرخ باسوادی بزرگسالان و میانگین سال های به مدرسه رفتن افراد است).
۶ - حضور فعال زنان در عرصه اجتماعی: هر چه حضور فعال زنان در عرصه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بیشتر باشد، جامعه توسعه یافته تر است. درجوامع توسعه نیافته، زنان اکثرا در خارج از خانه شاغل نیستند و به این ترتیب نیروی انسانی در این کشورها به نصف کاهش یافته است.
۷ - استقلال ملی: به این مفهوم که سایر دولت ها به میزان زیادی نتوانند بر تصمیمات دولت ملی نفوذ و تاثیر بسزا داشته باشند.
۲-۷٫ توسعه فرهنگی
۲-۷-۱٫ تعریف یونسکو از توسعه فرهنگی
توسعه و پیشرفت زندگی یک جامعه با هدف تحقق ارزشهای فرهنگی، به صورتی که با واقعیت کلی توسعه اقتصادی و اجتماعی هماهنگ شده باشد.
۲-۷-۲٫ تاریخچه توسعه فرهنگی
بعد از جنگ جهانی دوم، تغییرات و تحولات وسیع و گسترده ای به ویژه در روابط میان کشورهای استعمارگر و استعمار شده به وجود آمد. بعد از آنکه متفکران و روشنفکران کشورهای در حال توسعه و جهان سوم در یک فرایند طولانی سعی و خطا، متوجه شدند که الگوی توسعه غربی، نمی تواند پاسخگوی دردها و نیازهای آنها باشد و نمی تواند به توسعه یافتگی بینجامد، به سوی سیاست توسعه ی درون زا روی آوردند. در این خط مشی، به جای الگو گرفتن از فرهنگ مغرب زمین، بر فرهنگ و ارزش های خودی، بومی و ملی به عنوان نقطه آغازین هرگونه حرکت روبه جلو تاکید شده و الگویی توسعه غربی، یک الگویی وارداتی شمرده شد. از آن زمان به بعد، فرهنگ آهسته آهسته در کانون توجه قرار متفکران و برنامه ریزان جهان به ویژه در کشورهای در حال خیز قرار گرفت. در ادامه ی این فرایند،“یونسکو“سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد به صورت جدی تر وارد میدان شد و به عنوان مرکز اصلی طراحی و کارشناسی فرهنگ اقدامات خود را آغاز کرد. در اثر همین تلاش ها و کوشش ها و اقداماتی که یونسکو در دهه ی هفتاد قرن بیستم انجام داد برای اولین بار مفهوم“توسعه فرهنگی“پدید آمد و از اوایل دهه ی ۱۹۸۰ به بعد به صورت رسمی وارد ادبیات توسعه شد.
۲-۷-۳٫ جایگاه و اهمیت توسعه ی فرهنگی
درباره ی جایگاه و اهمیت توسعه ی فرهنگی نکات زیر قابل تامل است:
با گذشت زمان و گسترش اجتماعات توسعه یافته، مشکلات و ابعاد مخرب توسعه یافته هم در کشورهای توسعه یافته و هم در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم آشکارتر شد. ویرانی طبیعت، افزایش آلودگی های زیست محیطی، تداوم فقر و نابرابری های اجتماعی، شیوع فساد و ….از کارکردهای پنهان توسعه در کشورهای توسعه یافته به شمار آمده است. اما در کشورهای در حال توسعه، بعد از تلاش ها و صرف میلیاردها واحد پول ملی، گذشت زمان نشان داد که بسیاری از این کشورها نه تنها به توسعه دست نیافتند بلکه در وضعیت نابسامانی و پریشانی فرهنگی و سردرگمی سیاسی قرار گرفتند.البته فرایند شکست توسعه در کشورهای مختلف می تواند متفاوت باشد، مانند فقدان دولت کارآمد، عدم انباشت سرمایه ، عدم وجود نیروی انسانی و…اما آنچه به عنوان وجه مشترک در اکثر قریب به اتفاق این کشورها به عنوان عامل و دلیل اساسی می تواند مطرح باشد، این است که این کشورها به جای توسعه درون زا ، به توسعه ی برونزا روی آورند. به عبارت دیگر توسعه را مطابق فرهنگ، تاریخ و سنت های خود آغاز نکرده بلکه هر آنچه را که در غرب اتفاق افتاده بود، کاملا الگو قرار دادند.کشورهای غربی بر ویرانه های سنت، مدرنیته و توسعه شکوفا شدند. به عبارت دیگرآنها با دستکاری در فرهنگ و سنت خودشان، توانستند مسیر تجدد را باز کنند و به توسعه دست یابند اما کشورهای دیگر از آنجا که فرهنگ و سنت شان با فرهنگ و سنت مغرب زمین متفاوت است، نمی توانند گام به گام مانند آنها عمل نمایند. تقلید و پیروی از الگو و شاخص های توسعه ای که در غرب اتفاق افتاده به دلیل خاستگاه بیرونی و ماهیت طبقاتی نظام سرمایه داری و ناهماهنگی با ارزش های فرهنگ خودی ، در کشورهای توسعه نیافته موجب بروز تعارض روانی و بحران هویت فرهنگی شد.
۲-۷-۴٫ کالبدشکافی توسعه فرهنگی
با مطالعه و بررسی نظریه ها و فعالیت های دهه ی۷۰ و ۸۰، یونسکو و کشورهای دیگر در خصوص توسعه ی فرهنگی، می توان گفت که توسعه ی فرهنگی؛ اولاً عبارت است ازایجاد تحول و خلق ارزش ها، روابط اخلاقی و هنجارهای مناسب که برای ارضای نیازهای آدمی، زمینه های لازم را در قالب اجتماع فراهم می کند. دوماً، توسعه فرهنگی مربوط به تغییر و تحولات فرهنگی در داخل یک مرزبندی سیاسی است نه معطوف به سطح بین الملل. سوماً، توسعه فرهنگی در دو بعد ایستایی و پویای مطرح است.
در بعد ایستایی، توسعه فرهنگی عبارت است از توزیع عادلانه ی امکانات و فرصت های فرهنگی برای تمام شهروندان .
در بعد پویایی معطوف به ایجاد تغییر و تحول در عناصر فرهنگ به منظور انطباق آن با شرایط زمانی و مکانی و در نتیجه پاسخ گو به نیازهای زمانه است.
۲-۷-۵٫ ویژگی های توسعه فرهنگی
۱- توسعه فرهنگی خاصیت ملی دارد و در درون هر کشور و جامعه ی خاص انجام می شود. به عبارت دیگر توسعه فرهنگی در هر کشور با کشورهای دیگر متفاوت است و کشورو جامعه می تواند مبتنی بر سنت های تاریخی خود، توسعه فرهنگی خاص خود را داشته باشد. بنابراین توسعه فرهنگی با “جهانی شدن فرهنگ“متفاوت است.
۲- توسعه فرهنگی نیازمند برنامه ریزی و سیاست گذاریی فرهنگی، پژوهش های ژرف و تطبیقی است بدون این پژوهش ها اقدام فرهنگی، فاقد درونگری و بی بهره از غنای لازم خواهد بود.
۳- توسعه فرهنگی مبتنی بر ارزش ها و اخلاق خاصی است. به عبارت دیگر در توسعه فرهنگی ارزش داوری های فرهنگی وجود دارد زیرا بر اساس تعاریف مورد توافق، جدا سازی فرهنگ از ارزش ها قابل تصور نخواهد بود. بنابراین در مفهوم توسعه پایدارکه فرهنگ رکن اساسی آن است در واقع نوعی داوری ارزشی مبتنی بر فرهنگ، به رسمیت شناخته شد و توسعه در قالب آن مطرح شد.
۲-۷-۶٫ شاخص های توسعه فرهنگی
از مجموع تعاریف و نظریه های که درباره ی توسعه فرهنگی بیان شد، می توان مهم ترین شاخص های توسعه فرهنگی را به قرار زیر برشمرد:
۱- عقل گرایی و اهمیت دادن به نقش عقل.
۲- نگاه مثبت به دنیا و امور دنیوی.
۳- رویکرد تعاملی با دیگر فرهنگ ها.
۴- باور به آزادی بیان
۲-۸٫ توسعه سیاسی
۲-۸-۱٫ تعریف توسعه سیاسی
«توسعۀ سیاسی» واژهای جامعه شناختی است که از سوی مکاتب غربی به عنوان راهکاری برای کشورهای توسعه نیافته و جهان سومی ارائه گردیده است. «توسعه» به معنای بهبود و گسترش همۀ شرایط و جنبههای مادی و معنوی زندگی اجتماعی و یا فرایند بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی افراد جامعه میباشد. توسعه سیاسی در اصطلاح به معنای افزایش ظرفیت و کارایی یک نظام سیاسی در حل و فصل تضادهای منافع فردی و جمعی، ترکیب مردمی بودن، آزادی و تغییرات اساسی در یک جامعه است.
توسعه سیاسی دارای مفهوم ثابتی نیست: عدهای توسعه را تنها یک تحول مربوط به دنیای غرب میدانند که از آن جا ریشه گرفته است؛ بنابراین آن را الگوی مناسبی برای رهایی همه جوامع از فقر و مشکلات نمیدانند؛ عدهای دیگر توسعه را شرط بقای جامعه و حفظ استقلال آن میدانند؛ عدهای نیز اولویت را به ارزشها و ایدئولوژی و عدالت اجتماعی داده و به دنبال آن توسعه را مطرح میکنند و آن را برای خدمت به استقلال جامعه ضروری میدانند.
توسعۀ سیاسی یکی از شاخههای توسعه است با هدف رسیدن به پیشرفت، صنعتی شدن، رفع فقر، رفع وابستگی، ایجاد تحولات ساختاری و اصطلاحات در تمام بخشهای جامعه و گذار از حالت نامطلوب زندگی گذشته به شرایط بهتر.
توسعۀ سیاسی با برخی مفاهیم دیگر در ارتباط است از جمله مشارکت سیاسی، فرهنگ سیاسی، تبلیغات سیاسی، ارتباطات سیاسی و از همه مهمتر نوسازی. با این که نوسازی و توسعه گاهی مترادف به کار میروند، اما برخی از محققان، توسعۀ سیاسی را خیلی عالم تر از نوسازی سیاسی تلقی میکنند و معتقدند نوسازی سیاسی در بطن توسعۀ سیاسی است. نوسازی سیاسی را میتوان فرایندی تلقی کرد که طی آن، نقشهای کارکردی استراتژیک جامعه به سازندگی و تولید مبادرت میورزند.
برخی نیز نوسازی را به ساختارهای سیاسی متنوع و تخصصی شده و نیز توزیع اقتدار سیاسی در میان کلیۀ بخشها و حوزههای جامعه مرتبط میسازند، برخی نیز محافظه کارانه به این دو مفهوم مینگرند و بر ارزشهایی چون ثبات و تعادل و هماهنگی در جامعه تاکید میکنند.
نظریه پردازان نوسازی، از جوامع سنتی، انتقالی و نوسازی شده، و نظریه پردازان توسعه، از جوامع توسعه نیافته، در حال توسعه و توسعه یافته سخن میگویند اما، هر دو به فرایند حرکت از سنت به نوسازی یا از توسعه نیافتگی به توسعه یافتگی اشاره دارند.
۲-۸-۲٫ تئوری پردازان شاخص توسعه در این زمینه عبارتند از:
۱- ساموئل هانتینگتون: وی نوسازی را بر اساس میزان صنعتی شدن، تحرک و تجهیز اجتماعی، مشارکت سیاسی و رشد اقتصادی مورد ارزیابی قرار میدهد و معتقد است، از آنجایی که در فرایند نوسازی و توسعۀ سیاسی، تقاضای جدیدی به صورت مشارکت و ایفای نقشهای جدیدتر ظهور میکنند، بنابراین نظام سیاسی باید از ظرفیت و تواناییهای لازم برای تغییر وضعیت برخوردار باشد. در غیر این صورت سیستم با بی ثباتی، هرج و مرج، اقتدار گرایی و زوال سیاسی مواجه خواهد شد و امکان دارد پاسخ جامعه به این نابسامانیها به شکل انقلاب تجلّی نماید. از نظر وی هر اندازه یک نظام سیاسی از سادگی به پیچیدگی، از وابستگی به استقلال از انعطاف ناپذیری به انعطاف پذیری و از پراکندگی به یگانگی گرایش پیدا کند، به همان نسبت به میزان توسعۀ سیاسی آن افزوده خواهد شد.
دانشگاه آزاد اسلامی واحد میبد
دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی گروه زراعت
پایان نامه برای دریافت درجه ی کارشناسی ارشد (M.Sc. )
گرایش : زراعت
عنوان:
بررسی تاثیر نانو نقره و یون های گازی برعملکرد و اجزای عملکرد گیاه ریحان
استاد راهنما:
دکتر حسین شمسی محمود آبادی
استادان مشاور:
۱- دکتر حسین بری ابرقویی ۲- دکتر ابوالفضل مروتی
نگارش:
صدر پورکوثری
پاییز ۹۱
بسمه تعالی
صورتجلسه دفاع
باتاییدات خداوند متعال جلسه دفاع از پایان نامه کارشناسی ارشد آقای صدر پورکوثری دررشته زراعت، تحت عنوان :
” بررسی تاثیر نانو نقره و یون های گازی برعملکرد و اجزای عملکرد گیاه ریحان”
باحضوراستادراهنما، استاد مشاورو هیات داوران دردانشگاه آزاداسلامی واحد میبد درتاریخ ۰۰/۰۰/۱۳۹۱ تشکیل گردید. دراین جلسه پایان نامه باموفقیت مورددفاع قرارگرقت.
نامبرده نمره باامتیاز دریافت نمود.
استادراهنما : دکترحسین شمسی
استادمشاور : دکتر حسین بری ابرقویی- دکتر ابوالفضل مروتی
هیات داوران :
مدیرگروه تحصیلات تکمیلی واحدمیبد :
معاون پژوهشی دانشگاه آزاداسلامی –واحدمیبد
سازمان مرکزی
دانشگاه آزاداسلامی
تاریخ :………………………………………..
شماره: ………………………………………
پیوست: …………………………………….
تعهد نامه اصالت رساله یا پایان نامه
اینجانب صدر پورکوثری دانش آموخته مقطع کارشناسی ارشد ناپیوسته دررشته زراعت که درتاریخ ۰۰/۰۰/۱۳۹۱ ازپایان نامه خودتحت عنوان ” بررسی تاثیر نانو نقره و یون های گازی برعملکرد و اجزای عملکرد گیاه ریحان”
باکسب نمره ودرجه دفاع نموده ام بدینوسیله متعهد می شوم :
۱-این پایان نامه/ رساله حاصل تحقیق وپژوهش انجام شده توسط اینجانب بوده ودرمواردی که ازدستاوردهای علمی وپژوهشی دیگران (اعم ازپایان نامه ، کتاب ، مقاله و……) استفاده نموده ام ، مطابق ضوابط ورویه موجود ، نام منبع مورد استفاده وسایر مشخصات آن درفهرست مربوطه ذکرودرج کرده ام.
۲-این پایان نامه / رساله قبلا برای دریافت مدرک تحصیلی (هم سطح، پایین تریا بالا تر) درسایردانشگاه ها وموسسات اموزش عالی ارائه نشده است.
۳-چنانچه بعدازفراغت از تحصیل ، قصداستفاده وهرگونه بهره برداری اعم ازچاپ کتاب،ثبت اختراع و…ازاین پایان نامه داشته باشم، ارحوزه معاونت پژوهشی واحد مجوزهای مربوطه را اخذ نمایم.
۴-چنانچه درهرمقطع زمانی خلاف موارد فوق ثابت شود، عواقب ناشی ازآن را می پذیرم وواحد دانشگاهی مجازاست بااینجانب مطابق ضوابط ومقررات رفتارنموده ودرصورت ابطال مدرک تحصیلی ام هیچگونه ادعایی نخواهم داشت.
نام ونام خانوادگی :
صدر پورکوثری
/ / ۱۳۹۱
تشکر و قدردانی
حمدوسپاس خدای عزیز و بلند مرتبه ای که اکنون باعنایات اواین تحقیق به پایان رسیدو نتایج حاصل از آن دراین مجموعه مکتوب شده است،برخودلازم می دانم ، مراتب تقدیرو تشکرخودرا ازاساتید گرامی به عمل آورم. ازاستادگرانقدروعزیزم جناب آقای دکترحسین شمسی که با پذیرش مسئولیت راهنمایی این پایان نامه باوجود مشغله فراوان از هیچ گونه مساعتی نسبت به اینجانب دریغ ننموده و باراهنمایی و نظرات ارزنده ،راهگشای مشکلات این پایان نامه بودندکمال تشکررادارم. ازاساتید مشاورعزیزم جناب آقای دکتر حسین بری ابرقویی و جناب آقای دکتر ابوالفضل مروتی که اینجانب را راهنمایی نمودند، تشکر می کنم. ازاستاد گرانقدرم جناب آقای غلامرضا زارعی که داوری این پایان نامه راتقبل نمودند کمال تشکررادارم.
تقدیم به
پدر و مادر مهربانم ، همسر فداکارم و فرزندان خوبم
که وجودشان دلیلی است بر بودنم،
و بودنشان تاج افتخاری است بر سرم
چکیده ۲
از بین مواردی که ذکر شده آنچه به بحث ما مربوط میشود، ماده ۱۱۱۴ است که در خصوص تعیین مسکن، تکلیف را مشخص کرده است و آن را بر عهده ی شوهر گذاشته است .
در سایر موارد ،باید مطابق عرف و عادت و رویه عقلا عمل شود.
در ادامه به بررسی این موارد میپردازیم:
بند اول: حق انتخاب مسکن
ماده ۱۱۱۴ ق.م: « زن باید در منزلی که شوهر تعیین میکند ، سکنی نماید، مگر آنکه اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.».
طبق این ماده تعیین مسکن از جمله حقوق شوهر است ؛ ولی در مواردی اختیار تعیین مسکن از شوهر گرفته شده است که در فقه و قانون مدنی به آن موارد اشاره شده است .
یکی از آن موارد این است که ، در ضمن عقد نکاح این حق برای زوجه شرط شده باشد. بنابراین، چنانچه زن سابقاً ضمن قرارداد حق تعیین مسکن را در زمره حقوق خود قرار نداده باشد، طبیعتاً باید در منزلی که شوهرش مشخص میکند زندگی کند.
این تکلیف با ضمانت اجرا همراه است و عدم رعایت آن از موارد عدم تمکین تلقی میشود و مسقط حق نفقه خواهد بود.
به علاوه شوهر میتواند الزام زوجه را به سکونت در منزل مشترک بخواهد[۲۳۲] مگر اینکه زوجه عذر موجه داشته باشد.
ولی این قاعده که مرد باید اقامتگاه مشترک را انتخاب کند و زن تابع اراده ی اوست ، از قواعد مربوط به نظم عمومی نیست ؛ زیرا همانطور که بیان کردیم شرط خلاف آن امکانپذیر است که به دو نحو قابل استفاده است:
۱- تعیین منزل با توافق زوجین باشد. [۲۳۳]
۲- حق تعیین منزل به زن داده شود.
هرگاه این حق به طور مطلق به زن داده شود، این سؤال مطرح میشود که آیا وی علاوه بر تعیین شهر محل سکونت ، اختیار انتخاب خانه ی معین را نیز دارد یا خیر؟ به نظر میرسد پاسخ مثبت باشد.
در رأیی از دیوان عالی کشور ، ضمن پذیرش این نظر، چنین آمده است: «اگر در نکاح نامه شرط شده باشد که مدت ۳۰ سال اختیار مکان مطلقاً با زوجه است ، اطلاق شرط شامل اختیار خانه معین نیز خواهد بود و نمیتوان اختیار او را منحصر به تعیین شهر دانست. » [۲۳۴]
در هر حال کسی که حق انتخاب محل سکونت با اوست باید محلی را انتخاب کند که با وضع اجتماعی طرفین و نیازهای خانواده متناسب باشد و آن را وسیله ی اضرار و اذیت دیگری قرار ندهد.[۲۳۵]
گفتیم در حالت اطلاق، زن باید در منزلی که شوهر انتخاب میکند سکونت نماید . ولی باید این نکته را در نظر داشت که این نوع الزامهای قانونی که مرد حق دارد محل سکونت را تعیین کند و زن باید مطیع وی باشد با دستورات اخلاقی قرآن ، مبنی بر معاشرت به معروف تعدیل میشود . ضمن اینکه در قرآن ، فرهنگ مشورت کردن همسران با یکدیگر نیز بیان شده است. چه بهتر است که اگر مرد بخواهد منزلی را کرایه کند و یا بخرد نظر زوجه را جویا شود.
از آنجا که نوعاً زنان نسبت به مردان ساعات بیشتری را در منزل میگذرانند و عدم توجه به خواسته ی آنها در این خصوص ، ممکن است به منزله ی تحت فشار بودن آنها تلقی شود و قرآن در آنجا که میفرماید : «لاتعضلوهن» ؛ ( نساء ،آیه ۱۹) از مردان خواسته تا زنان را تحت فشار قرار ندهند .
توجه به نظر و سلیقه ی زنان برای انتخاب محل سکونت ، در جریان حفظ و شکوفایی و شادابی زن و در نتیجه رابطه فرح بخش همسران مؤثر است.
برخی نویسندگان معتقدند نظر به اینکه دادن نفقه به زن از وظایف شوهر است و تهیه مسکن هم یکی از موارد نفقه است ، بنا بر این انتخاب مسکن به عهده ی اوست ؛ که با توجه به میزان درآمدش و در نظر گرفتن شخصیت و شان و جایگاه زن ، محلی را جهت سکونت او تهیه نماید. [۲۳۶]
ولی به نظر میرسد این حق با تکلیف به انفاق تفاوت داشته باشد.
وقتی از محل سکنی سخن میگوییم ، منظورمان یک موقعیت جغرافیایی است که شامل کشور و شهر میشود و هم یک محل سکونت که در این موقعیت جغرافیایی قرار دارد.
بنابراین مرد نمیتواند از حقی که برایش شناخته شده سوءاستفاده کند و آن را وسیله ی آزار زن قرار دهد.
با توجه به رأی دیوان عالی که در صفحات پیشین ذکر شد ، وقتی حق انتخاب مسکن به زن داده شد ، این حق ،شامل اختیار تعیین خانه ی معین نیز بود ؛ پس باید اینطور نتیجه گرفت که ، در حالتی که چنین حقی به زن داده نشده است و بخواهیم بر مبنای حکم ماده ۱۱۱۴ عمل کنیم ، حق مرد شامل اختیار تعیین خانه ی معین نیز خواهد شد.
که البته در هر حالتی، یعنی چه مرد بنا بر حقی که دارد محل سکونت را انتخاب کند و چه زن براساس حقی که به صورت قراردادی به وی داده شده، بخواهد محل معینی را برگزیند، نباید از این حق سوءاستفاده کند.
و باید محلی که عنوان محل زندگی تعیین میشود با زندگی و نیازهای خانواده و شئون زوجه متناسب باشد . زیرا مسکن یکی از مصادیق نفقه است و نفقه زوجه نیز باید متناسب با شئون زوجه باشد.
و در صورت بروز اختلاف دادگاه تصمیم مقتضی اتخاذ خواهد کرد.
بند دوم: انتخاب مسکن و حقوق تطبیقی:
در مقررات احوال شخصیه کشورهای اسلامی ، حق تعیین مسکن علی الاصول به زوج داده شده و زوج و بعد از قبض مهر ، مکلف است در منزلی که زوج تعیین کرده است سکنی نماید. [۲۳۷] در غیر این صورت حق نفقه او ساقط خواهد شد. [۲۳۸] مگر اینکه زوجه عذر موجه داشته باشد.
بند سوم: حق تعیین فرد خادم
در صورت اختلاف نظر و عدم توافق بین زوجین ، در خصوص انتخاب خدمتکار ، آیا نظر زوج مقدم است یا زوجه؟
قانون در این مورد ساکت است و صاحبنظران نیز در این خصوص وحدت نظر ندارند . و این که در این خصوص بین زوجین اختلاف حاصل شود امری بسیار محتمل است.
از میان فقها برخی نظر زن را مقدم شمرده اند . [۲۳۹]
و از طرفی چون خدمتگزاری خادم برای زوجه است ، نزدیکتر به صواب است که خودش خادم را تعیین کند ؛ زیرا او بهتر میداند که چه کسی میتواند خدمت او را انجام دهد.
مطابق عرف موجود نیز ، معمولاً این زن است که فرد خدمتکار را برای خودش تعیین میکند . و در این مورد نمیتوان نقشی را برای ریاست شوهر قائل بود . چرا که ریاست مرد در جهت صلاحاندیشی و حفظ مصلحت خانواده است و به صلاح خانواده است که کسی که خدمت برای او انجام میشود ، بتواند خادم مورد نظرش را انتخاب کند .
البته، چنانچه مرد به دلایلی با این انتخاب زوج مخالف باشد ، میتواند به دادگاه مراجعه کند و در این خصوص محکمه تصمیم مقتضی را اتخاذ نماید.
بند چهارم: سایر مصادیق نفقه
سایر مصادیق نفقه ی زوجه ، شامل هزینههای بهداشتی و درمانی و به طور کلی سایر مصادیق نفقه که شامل خوراک و پوشاک و به طور کلی نیازهای متعارف زوجه میشود .
از تکالیف و حقوق حقه ی همسران برتر نسبت به یکدیگر این است که ، همیشه بهترین لباس و تنپوش فکری و روانی هم باشند . مرد حق دارد آراستهترین ، مناسبترین ، راحتترین و جذابترین لباس را داشته باشد و زن نیز حق دارد از مطمئن ترین ، استوارترین ، برازندهترین و مطلوب ترین پوشش برخوردار گردد.
در این خصوص هم قانون سکوت کرده است و باید با توجه به ماده ۱۱۰۷ که لزوم تناسب مصادیق نفقه را با شئونات زوجه بیان میکند ، به جواب مناسب در این خصوص دست یابیم.
به نظر میرسد در این خصوص نتوان ریاست مرد را دخیل دانست و زن خود میتواند به طور مثال لباس مناسب با شأن و موقعیت خود را انتخاب کند.
اگرچه برخی حقوقدانان معتقدند که در اختلاف سلیقهها زن باید نظر شوهر را بپذیرد و نمیتوان در این باب به دادگاه مراجعه کرد. البته مرد هم نباید سوءاستفاده کند و باید صلاح خانواده را نیز در نظر بگیرد و با زن مشورت کند ولی در حدود این مصالح و تا جایی که نتوان گفت مرد اختیار خود را نابجا به کار برده زن وظیفه دارد که اداره شوهر را مقدم بشمارد. [۲۴۰]
اما ازآنجاکه عشقورزی در روابط همسران ، مورد اهتمام قرآن است و فرمانبرداری زن از شوهر در راستای آن خواهد بود ؛ طبیعتاً از پیامدهای آن نیز اینچنین خواهد بود که ، شوهر نیز نسبت به خواستههای همسرش اطاعتپذیری داشته باشد . زیرا اگر واقعاً به همسر خود علاقهمند باشد، همواره سعی میکند همسرش را راضی نگه دارد.
در خانوادهای که نانآور شوهر است ، به اجبار نفوذ معنوی و حیثیت خاص مییابد و ارادهاش بر دیگران تحمیل میشود برعکس در کانونی که زن و مرد در تأمین معاش سهم مساوی دارند ، از این نفوذ کاسته میشود .
تا آنجا که برخی معتقدند مدیریت خانواده قراردادی است ؛ همانگونه که در مدیریت جامعه هر کس که مدیریتش قویتر باشد ، مدیر میشود در میان همسران نیز کسی که مدیریتش قویتر باشد ، باید مدیر خانواده باشد. [۲۴۱]
گفتار سوم: ملاک تعیین مصادیق نفقه در رویه قضایی
رویه قضایی از منابع غیر مستقیم حقوق و دارای کارکرد بسیار مهم در جهت اجرای عدالت جامعه است که میتواند قوانین را هرچه بیشتر به عدالت نزدیکتر سازد و گاهی هم باعث کژی و انحراف قوانین موجود از مسیر عدالت میگردد.
درست است که قانون توسط نهاد قانونگذاری وضع و تدوین میشود و دادرس ، حق قانونگذاری ندارد ؛ اما تفسیر و استنباط قضات در مقام اجرای قانون به پیکره قوانین مصوب حیات میبخشد و حقوق زنده را رقم میزند.
رویه قضایی میتواند قوانین موجود را به گونهای تفسیر و اعمال نماید که به عدالت اجتماعی نزدیکتر شود و از حجم آسیبهای اجتماعی خانوادگی تا حدود زیادی بکاهد ، از این رو لازم است دادرسان محاکم خانواده ، مبنای همه ی تصمیمات خود را کاهش آسیبهای ناشی از دعاوی خانوادگی قرار دهند.
در میان دعاوی مطرح شده در دادگاههای خانواده اختلاف در خصوص تعیین مصادیق نفقه کمتر به چشم میخورد و دعاوی نفقه محدود به ترک انفاق و مطالبه نفقه شده است. اما اختلافی محتمل است.
از آنجا که خانواده مهد رشد و تعالی فرد و جامعه است ، حقوقدانان و قانونگذاران همواره کوشش میکنند تا با وضع قوانین متناسب با نیازهای جامعه از بروز اختلافات جلوگیری کنند، زیرا شایسته نیست برای هر اختلافی که در خانواده به وجود میآید، به دادگاه مراجعه کرد. بلکه با وضع قوانین و آگاه کردن همسران از حقوق و تکالیف خود میتوان از حجم اختلافات خانوادگی کاست.