آنچه امام (×) به او داد اجازه امارت و حکومت بر مسلمانان بود که تنها یکی از شئون امامت است. ولی مقامات باطنی امامت چیزی نیست که با غصب امارت ظاهری توسط کسی از امام سلب گردد.
و البته این عقب نشینی تاتیکی امام هم برای جلب مصلحتی بزرگتر و دفع مفسده ای عظیمتر بود و آن مفسدهجلوگیری از ریخته شدن خون هزاران مسلمان به همراه امامشان بود بدون آنکه عزت و آبرویی برای اسلام کسب شود که این مهم در پاسخ شبههی اول شرح داده شد.
و آنچه که پیامبر اکرم (*) به آن تن داد حذف ظاهری لقب رسول اللهی خود بود و آنچه به مشرکین واگذاشت حکومت بر امور خودشان بود. چرا که پیامبر اکرم (س) میدانست که حقائق با نوشتن و پاک کردن عوض نمیشود و مقام رسالت با مصالحه با مشرکین از پیامبر (*) سلب نمیگردد.
نتیجه آنکه مناصب نبوت وامامت مناصبی الهی هستند که فقط به نصب الهی و در افراد مشخصی تعیّن مییابند ولی در برخی موارد که پیامبر(*) یا امام معصوم(×) حفظ شأن زعامت را در تزاحم با مصلحتهای بزرگتری همچون حفظ اصل دین ببینند منصب ظاهری زعامت را به دیگری واگذار مینمایند.
شبهه سوم : مفسده داشتن خروج حسین بن علی (×)!
در این شبهه که توسط ابن تیمیه مطرح گردیده است، مطالبی در رد قیام امام حسین(×) مطرح گردیده است به عنوان نمونه چند مورد ذکر میگردد : وی میگوید :
«در خروج حسین» [ علیه یزید] نه مصلحت دین بود نه دنیا، بلکه در خروج و کشته شدنش فسادی بود که اگر در شهر خودش مینشست آن فساد به وجود نمیآمد. [۱۵۴]
ونیز میگوید :«بلکه حسین با دستور پیامبر مخالفت کرد و اگر این کار را نمیکرد بعد از او این همه فتنه بر پا نمیشد.»[۱۵۵]
و باز میگوید : «این عمل حسین یک نوع اجتهاد نزدیک به خیال و گمان و نوعی هوا خواهی پنهان بود که سزاوار است در این گونه موارد از چنین شخصی پیروی نشود هر چند از اولیای خدا و از متقّین باشد.»[۱۵۶]
همچنین میگوید :
این رأی فاسد بود، زیرا فسادش از مصلحتش بیش بود، و خیلی کم است که کسی بر پیشوای صاحب سلطنت خروج کند و خرابیها و فسادی که از کار او به وجود میآید بزرگتر از خوبیهای حاصل از آن باشد.[۱۵۷]
گرچه ابن تیمیه فقط به ذکر همین مدعاها میپردازد و نتیجهی دیگری نمیگیرد ولی آنچه که خودبه خود از پی در پی آمدن این اشکالات متولّد میگردد این است که این فسادها و خرابیهایی که در اثر چنین قیامی به وجود آمده است هرگز با عصمت امام نمیسازد.
پاسخ شبهه سوم
در این شبهه به خوبی از مغالطهی تکرار[۱۵۸] و مغالطه دروغ[۱۵۹] استفاده گردیده است. به این صورت که آنقدر مدعای خود را تکرار میکند که ناخود آگاه این مدعا به مخاطب تلقین شود که مضمون این مطلب صحیح است. ابن تیمیه مکرراً بر مفسده داشتن قیام اباعبدالله (×) تاکید میکند ولی هرگز دلیلی ارائه نمینماید میگوید : «کار حسین نه مصلحت دین داشت نه دنیا» [۱۶۰]
ولی نمیگوید آیا آن همه قتل وکشتار وغارتگری وهتک حرمت یزید مصلحت دین داشت یا دنیا ؟
باز به مخالفت حسین (×) با دستور پیامبر(*) [۱۶۱] اشاره میکند ولی نمیگوید کدام دستور پیامبر (*) بود که حسین با آن مخالفت کرد و در چه زمانی و کجا؟
اما در پاسخ به این شبهه باید گفت : اثبات عصمت امام حسین (×) در جای خود (فصل دوم) با ادله نقلی و عقلی صورت گرفت و همین دلیل برای اثبات صحت تمامی افعال امام (×) کافی است.
اما برای آنکه شواهد دیگری بر اثبات مصلحت دارا بودن فعل ابی عبدالله اقامه شود، گوشه ای از اوضاع حکومت یزید و کردار او از زبان علمای اهل سنت بیان میشود تا ارزش قیام در مقابل چنین حکومتی نیز بهتر مشخص گردد.
در تاریخ آمده است که دربار یزید مرکز انواع فساد و گناه شده بود، آثار شوم فساد و بی دینی دربار او در جامعه چنان گسترش یافته بود که در دوران حکومت کوتاه مدت او، حتی محیط مقدسی همچون مکه و مدینه نیز آلوده شده بود.[۱۶۲]
یزید در رفتار با مردم روش فرعون را در پیش گرفته بود و بلکه رفتار فرعون از او بهتر بود[۱۶۳]. یزید علناً شراب میخورد و تظاهر به فساد و گناه میکرد، او وقتی در شب نشینی ها مینشست به باده گساری میپرداخت و بی باکانه اشعاری بدین مضمون میسرود :
«یاران همه پیالهی من! برخیزید … نغمه های ساز و آواز مرا از شنیدن اذان و الله اکبر باز میدارد و من حاضرم حوران بهشتی را با خم شراب عوض کنم».[۱۶۴]
آیا تمام این شواهد برای ابن تیمیه و یاران وی کافی نیست تا به جای نسبت فساد به عمل حسین بن علی (×)، یزید بن معاویه را فاسد شمارند؟ کلا سیعلمون ثم کلا سیعلمون.
شبهه چهارم: تنافی سن کم امام سجاد × با امامتش!
خلاصه شبهه :
فیصل نور در این شبهه مدعی است که اساساً سنّ معیاری است برای افضلیت، و برای آن شواهدی میآورد؛
به عنوان نمونه قابیل برای اثبات اصلحیت خودش نسبت به هابیل (جهت دریافت علوم پدر) به بزرگتری خودش استناد میکند.
امیرالمؤمنین، ابوبکر را برای سلام دادن به اصحاب کهف مقدّم میکند زیرا ابوبکر مسنتر است.
محمّد بن حنفیّه برای اثبات صلاحیت خود بر امامت به بزرگتر بودن خود از امام سجّاد × استناد میکند.
عبدالله فرزند امام صادق × پس از شهادت پدر به استناد اینکه بزرگترین فرزند است ادعای امامت میکند.
مردم امامت امام جواد × را فقط به دلیل کمی سنّ نپذیرفتند و انکار کردند و…
همه اینها گواه این معناست که مسالۀ سن مساله ای فطری است و ملاکی است برای احراز صلاحیت افراد، بنابراین محمّد بن حنفیّه که از امام سجاد × بزرگتر است نیز صلاحیت بیشتری برای امامت دارد!
تفصیل شبهه :
در این شبهه که توسّط فیصل نور مطرح گردیده است ادعا شده است که سنّ معیار تامی برای خلافت میباشد. و سپس مدّعای بالاتری به صورت کبرای کلّی مطرح گشته است که سنّ در فطرت همه انسانها معیاری است برای اثبات افضلیت افراد . بدین ترتیب مسأله خلافت به عنوان یک فضیلت مصداقی از این کبرای کلی خواهد بود. فیصل نور برای اثبات فطری بودن این معیار به شواهد متعددی از اصحاب پیامبر (*)، ائمه طاهرین × و حتی خود پیامبر اکرم(*) استناد می کند. وبرای آنکه فطری بودن آن را نیز گوشزد نماید حتی به قول افرادی همچون قابیل استناد می کند وی میگوید:
در روایت آمده است ؛ خداوند متعال به آدم توصیه نمود که وصیت و اسم اعظم را به هابیل تحویل دهد، در حالی که قابیل از او بزرگتر بود، از این رو وقتی موضوع به قابیل رسید، عصبانی شد و گفت: من به وصیّت و احترام و کرامت شایسته ترم.[۱۶۵]
همچنین وی برای موجه بودن این اعتقاد نزد عرف مؤمنان و متشرعان زمان ائمه طاهرین چنین میگوید: « حتی شیعه روایت نمودهاند که مردم کمی سنّ و سال او ] وبه امامت رسیدن او در چنین سنی[ را انکار میکردند.»[۱۶۶]
همچنین وی به خویشان و اصحاب اهل بیت استناد می کند و میگوید:
« شیعه از ربیع بن عبدالله روایت میکند که گفت : با عبدالله بن حسن در مساله امامت اختلاف داشتم، عبدالله گفت: امامت در فرزندان حسن و حسین است.
گفتم : بلکه در فرزندان حسین (×)است تا روز قیامت. گفت: چگونه ممکن است ]فقط[ در فرزندان حسین (×)باشد در حالیکه هر دوی آنها سروران اهل بهشت هستند و هر دو در فضیلت با یکدیگر برابراند جز آنکه حسن(×) فضیلتی بیشتر بر حسین(×) دارد. و آن هم بزرگی در سنّ است و لازم بود که امامت در نسل فرد افضل قرار داده میشد.» [۱۶۷]
وی مجدّداً گفتگوی کسی را با امام صادق × نقل میکند که آن شخص در آن گفتگو وجود افراد بزرگتر را به امام × یادآور میشود[۱۶۸] و همچنین منازعه محمد بن حنفیّه با امام سجاد× را نقل می کند علیرغم اینکه امام سجاد× بیش از بیست سال داشت ولی باز هم محمدبن حنفیّه به کمی سن امام استناد می کند و آن را دلیل بر صلاحیت خود بر امامت میداند و نهایتاً فیصل نور چنین جمع بندی می کند که:«این نشانه اهمیت مسأله سن در اینگونه مسائل است»[۱۶۹].
و همچنین به منازعه عباس با پیامبر (*) اشاره می کند و میگوید:
«شیعه روایت میکند که رسول خدا (*) به عباس گفت: از جای علی برخیز. عباس گفت: پیرمردی را بلند میکنی و بجایش جوانی را مینشانی؟پیغبر سه بار جمله خویش را باز گفت، عباس خشمگینانه بپاخاست و علی به جایش نشست…؛ این چیزی است که به تو برتری سنّ را میفهماند حتی اگر منجر به غضب رسول خدا (*) شود. [۱۷۰]
و در مرحله بعد فیصل نور برای آنکه به این رفتار لباس شرعی هم بپوشاند مدعی میشود تأییدات ائمّه بر چنین امری وجود دارد وی میگوید:
بعد از آنکه پیامبر (*) به علی دستور داد که برای تبلیغ مسائل دینی به یمن برود، علی گفت: ای رسول خدا! مرا به یمن میفرستی در حالی که از سن و سال کمی برخوردار میباشم و آگاه به قضاوت نیستم.[۱۷۱]
و نیز میگوید:
حضرت علی × به کم بودن سن خود استدلال میکند و عذر میآورد… و در روزی که رسول الله (*) او را برای ابلاغ سوره برائت به مکه فرستاد؛ عرضه داشت ای رسول خدا! تو خطیب هستی و من سن و سال کمی دارم. پیامبر (*) فرمود : یا تو باید آن سوره را ببری یا خودم[۱۷۲].
وی در جای دیگر میگوید:
رسول الله (*) ابوبکر و عمر و عثمان را به سوی اهل کهف فرستاد- داستان طولانی است- در آن روایت آمده است که علی بن ابیطالب گفت: ای ابوبکر! سلام کن، زیرا تو بزرگتر از ما هستی و همین گونه به عمر گفت[۱۷۳].
اوراق بهادار قابل معامله، آن دسته از دارایی های مالی هستند که به آسانی و با حداقل هزینه در بازارهای سازمان یافته، قابل خرید و فروش باشند. پس می توان گفت که سرمایه گذاری شامل دارایی های مالی و واقعی و هم چنین دارایی های قابل معامله و غیر قابل معامله است.
۲-۳-۲-نگاهی گذرا بر سرمایه گذاری
سرمایه گذاری وجوه مالی در دارایی های مختلف، تنها بخشی از کل تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های مالی است که اغلب افراد انجام می دهند. قبل از اینکه افراد اقدام به سرمایه گذاری نمایند هر فرد باید یک طرح کلی مالی را تنظیم کند. این چنین طرحی باید دربرگیرنده تصمیم گیری در خصوص انجام معامله باشد. به علاوه نحوه مالکیت، طول عمر دارایی و میزان سودآوری آن نیز باید مد نظر قرار گیرد. سرانجام اینکه این طرح باید شامل میزان حداقل وجوه پس انداز ضروری باشد.
۲-۳-۳- چرا سرمایه گذاری می کنیم؟
سرمایه گذاری برای کسب پول صورت می گیرد! اگرچه هر فردی با این عبارت موافق است، با این حال باید در آن دقیق تر شد. افراد به این خاطر سرمایه گذاری می کنند، که رفاه و آسایش فعلی و آتی خود را بهبود ببخشند.
وجوهی که سرمایه گذاری می شود می تواند ناشی از دارایی های موجود فرد، مبالغ وام گرفته شده یا پس انداز باشد. افراد سعی می کنند از طریق صرفه جویی در مصرف امروز خود و پس انداز آن، بتوانند مصرف آتی خود را بهبود ببخشند. سرمایه گذاران سعی می کنند ثروت و دارایی خود را به نحو موثری مدیریت کنند تا بتوانند با محافظت آن در برابر عوامل هم چون تورم، مالیات و سایر عوامل، بیشترین بازده را کسب نمایند. به خاطر این دلایل است که مردم پس انداز می کنند(تهرانی و نوربخش،۱۳۹۱، ۱۲-۱۰).
۲-۳-۴-بیان فرایند سرمایه گذاری
بیان فرایند سرمایه گذاری در یک حالت منسجم، مستلزم تجزیه و تحلیل ماهیت اصلی تصمیمات سرمایه گذاری است. در این حالت، فعالیتهای مربوط به فرایند تصمیم گیری تجزیه شده، عوامل مهم در محیط فعالیت سرمایه گذاران که بر روی تصمیم گیری آنها تاثیر می گذارد مورد بررسی قرار می گیرد.
اولین کار بررسی رابطه میان ریسک و بازده سرمایه گذاری و تعیین روابطی است که میان آنها وجود دارد. با توجه به رابطه ای که میان ریسک و بازده وجود دارد در ادامه فرایند تصمیم گیری در سرمایه گذاری، بررسی خواهد شد. با توجه به اهداف سازمان، فرایند تصمیم گیری به طور سنتی در یک فرایند دو مرحله ای صورت می گیرد: “تجزیه وتحلیل اوراق بهادار” و “مدیریت پرتفلیو".
“تجزیه و تحلیل اوراق بهادار” شامل ارزشیابی اوراق بهادار است، در حالی که “مدیریت پرتفیلو” شامل مدیریت مجموعه سرمایه گذاری یک سرمایه گذار، در قالب پرتفلیو (مجموعه دارایی ها) با ویژگیهای منحصر به خودش می باشد.
آخرین مرحله، بررسی عوامل مهم بیرونی است که بر تصمیمات سرمایه گذاران تاثیر می گذارد(همان منبع، ۱۴).
۲-۳-۵-ارتباط شرکت های سهامی با بازار سرمایه:
اشخاص بسیاری در بازار سرمایه، سرمایه گذاری می نمایند. بازار سرمایه اهمیت بسزایی در هر اقتصاد دارد. چنین بازاری، مکانی است که قیمت های انواع اوراق بهادار در آن تعیین می شوند تا به عنوان سیگنال های اطلاعاتی برای تخصیص بهینه منابع مالی بستر سازی نمایند. ارتباط نزدیکی بین شرکت های سهامی و بازار سرمایه وجود دارد. با توجه به این که عملکرد شرکت های سهامی در قیمت های سهام آن ها در بازار سرمایه، نظیر بورس اوراق بهادار متجلی می شود؛ لذا، بازار سرمایه می تواند برای تخصیص بهینه منابع و به تبع آن افزایش رفاه اقتصادی در سطح کلان بستر سازی نماید. چنانچه یک شرکت سهامی عملکرد بهینه داشته باشد، قیمت سهام آن افزایش می یابد و در صورتی که عملکرد آن نا مطلوب باشد، قیمت سهامش کاهش می یابد. بنابراین، شرکت سهامی با عملکرد بهینه، هنگام افزایش سرمایه با قیمت سهام بالاتر، وبا صدور تعداد سهام کمتر می تواند سرمایه مورد نیاز خود را تامین کند. البته این موضوع در خصوص کشورهای پیشرفته صادق است؛ به دلیل آن که در این گونه کشورها افزایش سرمایه در شرکت های سهامی به قیمت بازار یا نزدیک به آن صورت می پذیرد. در صورتی که این امر، در ایران مصداق ندارد؛ به خاطر آن که افزایش سرمایه شرکت های سهامی در ایران بر اساس مبلغ اسمی انجام می شود. با مقایسه این دو سیاست، می توان نتیجه گرفت که در کشورهای پیشرفته تفاوت قیمت فروش و مبلغ اسمی جذب شرکت سهامی می شود؛در حالی که در ایران این تفاوت به سهامداران تعلق می گیرد.(تاری وردی،۱۳۹۱)
۲-۳-۶-اهمیت بازارهای مالی
شرکت های بازرگانی برای تامین مالی فعالیتهای خود به حجم بالایی از سرمایه نیاز دارند. این شرکت ها برای اینکه بتوانند رشد و توسعه کنند نیازمند سرمایه گذاری بالایی هستند. واضح است که تامین این میزان سرمایه در زمان محدود میسر نیست و بایستی از منبع دیگری تامین مالی شود. دولتها نیز به منظور ارائه بهتر خدمات و کالاها به مردم نیازمند این هستند که حجم بالایی از پول وام بگیرند. بازارهای مالی این امکان را برای شرکت ها و به فراهم می سازند که آنها بتوانند از طریق فروش اوراق بهادار، نیازهای خود را برطرف سازند. سرمایه گذاران نیز از طریق خرید این اوراق بهادار، بازده و رفاه خود را افزایش می دهند.
بازارهای اولیه در صورتی که بتوانند به نحو صحیح عمل کنند می توانند برای اقتصاد سرمایه داری کاملا مفید باشند چرا که این بازارها کانال مناسبی برای سرمایه گذاران و وام گیرندگان فراهم می سازند؛ علاوه این بازارها باعث می شوند سرمایه ها به سمت کسانی سوق پیدا کند که توان استفاده کارآ از پول و سرمایه را دارند. در واقع وظیفه مهم یک بازار سرمایه تخصیص بهینه منابع است. به بازارهای اوراق بهاداری که این ویژگی را داشته باشند؛ کارایی تخصیص گفته می شود. همچنین یک بازار کارآی عملیاتی [۱۶]بازاری است که در آن هزینه مبادله خدمات با حداقل قیمت صورت گیرد.
بازارهای اولیه بدون وجود بازارهای ثانویه نمی توانند به خوبی فعالیت کنند. سرمایه گذاری که اوراق بهاداری را خریداری می کند؛ در صورتی که تمایل نداشته باشد آن را تا موعد سررسید نگهداری کند؛ باید بتواند آن را به راحتی و با کمترین هزینه بفروشد. وجود بازارهای ثانویه فعال، این اطمینان را برای خریداران اوراق بهادار اولیه فراهم می سازد که آنها بتوانند در هر موقعی که بخواهند اوراق بهادار خود را در این بازارها بفروشند. البته این چنین فروشی می تواند با زیان نیز همراه باشد. البته این میزان زیان بهتر از آن است که سرمایه گذار اصلا نتواند اوراق بهادار خود را بفروشد.
۲-۳-۷-بازارهای اولیه
بازار اولیه [۱۷]بازاری است که، در آن وام گیرنده، اوراق بهادار جدیدی را منتشر می کند و در ازای دریافت وجه نقد به سرمایه گذار (خریدار) می فروشد.
۲-۳-۸-مؤسسه تأمین سرمایه
از آنجا که اکثر منتشر کنندگان اوراق بهادار همیشه در گیر فعالیتهای مربوط به افزایش سرمایه نیستند؛ به همین دلیل از تجربه کافی جهت این کار برخوردار نیستند. به علاوه، عرضه کنندگان سرمایه، پراکنده هستند و دست یابی به آنها مستلزم وجود سازمان خاصی است. بنابراین منتشر کنندگان در خصوص فروش اوراق بهادار جدید، به مؤسسات تأمین سرمایه [۱۸]رجوع می کنند. مؤسسات تأمین سرمایه علاوه بر کمک به شرکت ها در امر ایجاد شرکت ها، در طراحی و فروش اوراق بهادار در بازارهای اولیه و ثانویه نیز متخصص هستند.
مؤسسات تأمین سرمایه به عنوان واسطه میان منتشر کنندگان و سرمایه گذاران قرار می گیرند. منتشر کنندگان، اوراق بهادار خود را به مؤسسات تأمین سرمایه می فروشند و این مؤسسات برای شرکت هایی که به دنبال افزایش سرمایه بالایی هستند امکاناتی را فراهم می آورند که در ذیل به بیان آنها پرداخته شده است: وظیفه مشاوره، وظیفه تضمین فروش اوراق بهادار و وظیفه بازاریابی، جزء وظایف مؤسسه تأمین سرمایه به شمار می رود.
وظایف مؤسسه تأمین سرمایه: به خاطر تخصصی که این مؤسسات در امر فروش اوراق بهادار دارند می توانند اطلاعات مفیدی را قبل از انتشار اوراق بهادار و در طول انتشار اوراق بهادار به مشتریان خود ارائه نمایند. این مشاوره می تواند شامل ارائه اطلاعات در خصوص نوع اوراق بهاداری که به فروش برسد، ویژگیهای اوراق بهادار، قیمت و زمان فروش باشد.
۲-۳-۹-عرضه خصوصی و عمومی اوراق بهادار
در سالهای اخیر، بیشتر شرکت ها به عرضه خصوصی اوراق بهادار [۱۹]روی آورده اند و اوراق بهادار منتشر شده جدید را مستقیماً به مؤسسات مالی از قبیل شرکت های بیمه عمر و صندوقهای بازنشستگی می فروشند. یکی از مزایای این کار این است که شرکت مجبور نیست برای فروش اوراق منتشره در بورس اوراق بهادار ثبت نام کند و این خود باعث جلو گیری از اتلاف زمان و پول می شود.
۲-۳-۱۰-بازارهای ثانویه: ساختار
بعد از اینکه اوراق بهادار در بازارهای اولیه به فروش رسید، باید مکانیزم کارآیی وجود داشته باشد تا سرمایه گذاران در صورت تمایل بتوانند آن را مجددا خرید و فروش کنند. بازارهای ثانویه [۲۰]این امکان را برای سرمایه گذاران فراهم می آورند که آنها بتوانند اوراق بهادار موجود را بین خود خرید و فروش کنند.
در بازارهای ثانویه، خرید و فروش سهام عادی، سهام ممتاز، گواهی خرید[۲۱]، اوراق قرضه و اوراق اختیار خرید و فروش سهام صورت می گیرد (تهرانی و نوربخش،۱۳۹۱ ، ۵۹-۵۶).
۲-۴-چرخه تجاری
اصطلاح «چرخه تجاری»[۲۲] به الگوهایی گفته می شود که با رکود و رونق تجاری ، در یک سیستم اقتصادی تکرار می شوند . هر چرخه تجاری چهار حالت دارد : رونق اقتصادی ، رکود ، بحران و بهبود وضع اقتصادی.
«رونق اقتصادی» به وضعیتی گفته می شود که فعالیت های تجاری در اوج خود و نرخ بیکاری در پایین ترین حد باشد . پس از سپری شدن دوره رونق اقتصادی ، فعالیت های تجاری کاهش می یابد و نرخ بیکاری بالا می رود . این دوره را دوره «رکود اقتصادی» می نامند . اگر رکود اقتصادی برای مدتی دوام یابد، وضعی پیش می آید که آن را «بحران اقتصادی» گویند . دوره ای را که در آن وضع اقتصادی بهبود و نرخ بیکاری کاهش می یابد ، دوره «بهبود اقتصادی» نامیده اند.
اقتصاددانان در این خصوص که بهبود اقتصادی در چه زمانی آغاز می شود و در چه زمانی رکود اقتصادی به بحران تبدیل می شود ، هم سخن نیستتند . برای تفکیک بین رکود و بحران اقتصادی از یک ضرب المثل مشهور استفاده می شود :
زمانی که همسایه ام بیکار شود ، دوره رکود است ؛ زمانی که خودم بیکار شوم ، دوره ی بحران اقتصادی است.
عوامل تثبیت کننده وضع اقتصادی [۲۳]:
در چند دهه گذشته ، دولتها دست به اقداماتی زده و از برخی عوامل سیاسی و اقتصادی استفاده کرده اند تا نگذارد رکود اقتصادی به بحران تبدیل شود . این اقدامات از این قرار است :
بیمه بیکاری که از کاهش شدید درآمد شخصی خانواده هایی که در کوران رکود اقتصادی قرار می گیرند جلوگیری می کند.
سیاست های مالی به گونه ای تنظیم می شوند که وضعیت رکود اقتصادی - با کاهش نرخ مالیات ها و ایجاد کسر بودجه – نگذارند درآمد قابل تصرف اشخاص کاهش یابد و بدین وسیله از وقوع بحران اقتصادی جلوگیری می کنند .
سیاست پولی به گونه ای برنامه ریزی می شود که نرخ بهره کاهش یابد و از این راه مردم به سرمایه گذاری جدید تشویق شوند.(جهانخانی و پارسائیان ، ۱۳۸۷ ، ۱۸)
۲-۴-۱-مفهوم چرخه های تجاری
زمانی که درباره چرخه ها صحبت به میان می آید تصویر سینوسی شکل با الگوی تکراری و منظم در ذهن نقش می بندد . اما در اقتصاد و سایر علوم ، اصطلاح چرخه به مفهموم عمومی تری اشاره دارد . شاید یکی از بهترین مثال ها برای چرخه ها ، چرخه ی لکه خورشیدی است که با طول دوره ی زیر ده تا بیست سال متغییر است .
واقعیت مهم درباره چرخه ها ، ماهیت برگشت پذیری آن وقایع است . اما با توجه به جمع بندی نظریات دانشمندان علوم مختلف درباره چرخه ها می توان به تعریف واحد زیر اشاره کرد :
واژه چرخه به دوره های مختلف برگشت پذیر از حرکت های مثبت و منفی دلالت دارد که اغلب قابل اندازه گیری دقیق می باشد . تعریف چرخه های تجاری نیز با این مفهوم سازگار است ، اما به جای «حرکت» به «انحراف» اشاره دارد. همانند لوکاس که چرخه های تجاری را انحراف تکرارپذیر تولید ناخالص داخلی حقیقی حول روند بلند مدت آن می داند .
تعاریف زیادی برای ادوار تجاری ارائه شده است ، اما تقریباً تمام تعاریف معنایی مشابه دارند ؛ یکی از اقتصاددانانی که در رابطه با چرخه های تجاری مطالعات فراوانی انجام داده ، وزلی میچل [۲۴]دانشمند برجسته آمریکایی است . وی در سال ۱۹۱۳ با انتشار کتاب خود در یاب چرخه های تجاری با دیدگاهی توصیفی و تجزیه تعداد زیادی از سری های زمانی به توالی چرخه ها و تقسیم هر چرخه به چهار مرحله مجزا می پردازد. این کار توسط «برنز و میچل[۲۵]» در سال ۱۹۴۶ ادامه یافت . آنها تعریفی علمی از ادوار تجاری به صورت زیر ارائه داده اند :
«ادوار تجاری نوعی نوسانات است که در کل فعالیت های اقتصادی کشورهایی که اقتصاد خود را اغلب براساس اقتصاد بازار یا فعالیت های بنگاه های تجاری استوار نموده اند، به وجود می آیند. یک چرخه با گسترش و رونق تقریباً همزمان در بیشتر فعالیت های اقتصادی شروع می شود و دوره هایی با گستره مشابه رکود عمومی ، تنزل و آغاز رونق را به دنبال دارد و دوباره پس از مدتی ، به مرحله ی رونق در چرخه بعدی منتهی می شود. این توالی تغییرات ، تکرار پذیر ، اما فاقد تناوب معین است. از لحاظ دوره ، تداوم زمانی چرخه های تجاری بیش از یکسال تا ده و یا دوازده سال متغییر است که قابل تقسیم به چرخه های کوتاهتر با خصوصیات نوسانهای مشابه نمی باشد»(طیب نیا و قاسمی ، ۱۳۸۵، ۵۲-۵۱).
۲-۴-۲-ویژگی های چرخه های تجاری :
“کبکخان پسر دواخان سلطانی ستوده خصال و جهانبانی با کمال ابهت و جلال کار سلطنت، و درایت و مهابت او رونقی تمام یافت، آوازه عدل او در جهان مشهور گشت"(یزدی،۱۳۳۶: ۱/۸۰). به اتفاق مورخان “کپک خان مظهر آثار عدل و احسان و مطلع انوار لطف و امتنان بود"(خواندمیر،۱۳۶۲: ۳/۹۰). منابع تاریخی دیگر نیز با بیان وقایعی وصفی از” عادل بودن کبک در کار حکومت
” و دوستی او با جوامع اسلامی و اسکان یافته به دست میدهد؛گویند روزی این کبک خان از بدرالدین میدانی فقیه واعظ پرسید که تو معتقدی خداوند همه چیز را در قرآن ذکر کرده است؟ گفت بلی؛ گفت اسم مرا کجا آورده است؟ گفت: در آیه «فی ایصوره ما شاء کبک». این نکته خان را خوش آمد و گفت:«یَخشی» یعنی«خوب»، و بر اکرام و احترام واعظ مسلمان بیفزود. ابن بطوطه در «داستان ستم روا داشتن امیری نسبت به زنی فقیر» نقل می کند: از جمله قضاوتهای کبکخان حکایت کنند که زنی شکایت یکی از امرا را نزد او آورد و گفت زنی فقیرم و چند فرزند دارم که معاش آنان را از فروش شیر گوسفندانم اداره میکنم و این امیر شیر را به زور از من گرفت و خورد. کبکخان گفت بسیار خوب، هم اکنون بفرمایم شکم آن امیر را بدرند اگر شیر از آن درآمد که به سزای خود رسیده است وگرنه بفرمایم تا تو را نیز شکم بدرند. زن گفت حلالش کردم و چیزی نمیخواهم. کبک خان بفرمود تا امیر را شکم دریدند و از قضا شیر از شکم او بیرون ریخت"(ابن بطوطه،۱۳۷۰: ۴۴۷).
از اینجا میتوان تصور کرد که کبک در آن عصر در میان مسلمانان به فرمانروایی عادل شهره بود. دیدیم که کبک، با آنکه مسلمان نبود، سلطانی بود دل نهاده به فرهنگ اسلامی و دلبسته به رفاه و امنِ زندگی مردم اسکان یافته که اصول اخلاقی را در حکومت اعتلا داد.
چنین چهره و تصویری از کِبک میبایست انعکاس اندیشه سیاسیای باشد که او در سراسر ده سال یا بیشتر، از تاریخی که تالیکو را با کودتایی سرنگون ساخت( و حکومت را در اختیار گرفت) پیوسته دنبال کرد. این اندیشه سیاسی در سوی مهار کردن رفتار خودسرانه اشرافیت بیابانگرد، و در عین حال برقرار ساختن حکومتی متمرکز بود که میخواست، از راه اتّحاد مساعی فرمانروایان اسکان یافته، قدرت خان را تحکیم کند(همان:۴۴۸).
۲-۶-۳- جدایی در خانات جغتایی
سه برادر کبک به تدریج به جای او بر تخت سلطنت نشستند. اسامی آن سه برادر از این قرار است: الچیگدای، دوواتیمور و ترمشیرین دو برادر اوّلی مدّت کمی سلطنت کردند و امّا ترمشیرین نسبتاً سلطنت مهمی داشته است(۷۲۴- ۷۳۱ق/۱۳۳۳- ۱۳۲۶م) او در سال(۷۲۵ ق/۱۳۲۷م) سنت و عادت قدیم را که عبارت بود از نهب و غارت هندوستان احیاء نمود و تا دروازههای دهلی جلو رفت و بنا بر پارهای از منابع تا باج و خراج سنگینی نگرفت از آنجا باز پس نگردید(گروسه،۵۵۷:۱۳۵۳). ابن بطوطه در مورد ترمشیرین نیز مینویسد:
“سلطان معظم علاءالدین پادشاهی بلندقدر، نیرومند دادگستر بود، کشوری پهناور و سپاهیانی بیشمار داشت. حوزه سلطنت او در میان ممالک چهارتن از بزرگترین پادشاهان روی زمین قرار گرفته است که عبارتند از: پادشاهان چین، هند و عراق و اوزبک؛ و این پادشاهان مراتب احترام و تکریم را درباره او مرعی میداشتندوی پس از برادر خود جکتی به سلطنت رسید. “(ابن بطوطه،۱۳۷۰: ۳۷۵).
درباره فضائل این پادشاه این چنین مینویسد: از جمله فضائل این پادشاه آن که روزی به هنگام نماز عصر یکی از گماشتگان، سجادهی وی را به مسجد آورد و جلوی محراب در محلّی که معمول وی بود بگسترد و به امام حسینالدین یاغی(امام جماعت) گفت؛ «مولانا میخواست قدری منتظر او باشید تا وضو بسازد» امام برخاست و گفت:«نماز برای خدا یا برای ترمشیرین»؟» و مؤذن را بفرمود تا اقامه بگوید. سلطان هنگامی فرارسید که دو رکعت اوّل خوانده شده و ناچار دو رکعت آخر را نزدیک کفشکن مسجد با جماعت خواند و دو رکعت نخستین را خود بطور انفرادی ادا کرد.
آنگاه پیش امام آمد و با او مصاحفه کرد و با روی خندان جلو مهراب پهلوی او نشست من نیز پهلوی امام بودم و او روی به من کرده گفت:«وقتی به کشور خود رفتی بگو که درویشی ایرانی با سلطان ترک چنین معامله می کند». شیخ مزبور در روزهای آدینه وعظ میکرد و به رسم امر به معروف و نهی از منکر سخنان درشت به سلطان میگفت و سلطان به گفتار او گوش فرامیداد و میگریست(همان:۳۷۸). ترمشیرین علی رغم نام بودایی او که از زبان سانسکریت «درماشری» مشتق شده است به مذهب اسلام گروید و خود را سلطان علاءالدین نامید. هرچند این تغییر مذهب باعث خوشبختی مردم ماوراءالنهر شد ولی صحرانوردان«ایسی گول» و ناحیه «ایلی» آن را با یاسای چنگیزخانی مخالف و مغایر تعبیر نمودند و آتش عصیان و تمردی از آن سوی مشتعل شد و در حدود(۷۳۱ -۷۳۲ق/۱۳۳۳- ۱۳۳۴م) ترمشیرین را معزول و نوهی دوواخان موسوم به جنگچی را به سلطنت رساندند و وی از(۷۳۲ تا۷۳۶ق/۱۳۳۴- ۱۳۳۸م) در درهی ایلی سلطنت کرد. این عکسالعمل ضد اسلامی که در دوران سلطنت جنگچی به وقوع پیوست به نفع نستوریان و کاتولیکها تمام شد. نستورینها همیشه در ناحیهی آلمالیغ و پیچ پک زیاد بودند. مبلغین کاتولیک هم توانستند باز برای چندین ماه به وعظ و ارشاد بپردازند و کلیساهایی بنا کنند. یکی از پسران چنگچیخان که طفلی هفت ساله بود با موافقت پدرش غسل تعمید یافت و به نام «ژان» (یوحنا)خوانده شد. در سال (۷۳۶ ق/۱۳۳۸م) پاپ بنوی آی دوازدهم یک نفر کشیش از فرقهی فرانسیسکن موسوم به ریشاردو بورگونی را مأمور آلمالیغ نمود ولی پس از اندک مدّتی در سال(۷۳۷- ۷۳۸ق/۱۳۳۹- ۱۳۴۰م) مسلمانان ناحیهی ایلی او را با همکاران و همسفرانش مورد زجر و شکنجهی سخت قرار دادند و آنها را کشتند(گروسه،۵۵۷:۱۳۵۳) .
۲-۶-۴- شهرنشینی در مقابل صحراگردی
پس از تشکیل امپراتوری مغولی، در میان سران مغول در آسیای مرکزی دو گرایش سیاسی متعارض پدید آمد. یک گرایش به سوی ایجاد حکومت متمرکز با قدرت حاکم و مسلط خان بود، و میکوشید تا اشرافیت نظامی بیابانگرد را که تمایل به آزاد بودن از تسلط قدرت و حکومت مرکزی داشت زیرِ فرمان درآورد. این گرایش با توجّه و تمایل به جامعه بومی اسکان یافته و با حمایت از اسلام و نیز فرهنگ قوم ساکن مشخص میشد. امّا هواداران گرایش دوم مردم اسکان یافته را، بنا به رسوم مغول و سنت صحرانشینان، هدف غارت و استثمار بیحد و مرز خود میدیدند. هدف این گرایش ریشهکن ساختن شهرها که ممکن بود مراکز ضد مغولی بشود، و نیز تبدیل زمینهای مزروعی به چراگاه بود. صاحبانِ این گرایش به وسیله«یاسا»، یا قوانین عُرفی چنگیزخان، و«فرهنگ صحرانشینی اویغوُر» با اسلام و فرهنگ زندگی اسکان یافته مبارزه میکردند (بایمت اف،۶۰:۱۳۷۸). این گرایش حمایت اکثریتی از اشرافیت ترکی- مغولی را نیز پشت سر داشت. درگیریهای میان کبک و یساور، که در نیمه اوّل سدهی چهاردهم در خانات جغتای روی داد، بارزترین نمونه تصادم میان این دو جریان بود: کبک میخواست که قدرتِ خان را تحکیم کند و اشرافیت بیابانگرد را زیر فرمان آورد. او در این حال مقر خود را از دره ایلی به ناحیه حضریِ ماوراءالنهر آورد، و در اینجا کاخی برای خود ساخت، و آنگاه دست به اصلاح نظام پولی زد و بر مردم شهرها و روستاها فرمان راند. از سوی دیگر، یساور که با کبک در مبارزه بود، راهی دیگر برای غارت کردن این مردم غیر بیابانگرد در پیش گرفت. او حد و مرز سیاسی و نیز سیاست متمرکز ساختن حکومت را که خان اختیار کرده بود نادیده گرفت و به هر راه منافع خود را دنبال کرد. بدین سان کبک و یساور هریک به راه خود رفتند(حیدر دوغلات،۱۰۰:۱۳۸۰).
پس از پایان کشورگشایی مغولان در آسیای مرکزی و ایران، در بین اعیان و اشراف ترک و مغولان و فئودال های محلّی، دو تمایل سیاسی و اجتماعی آشتی ناپذیر پیدا شد. هر یک از این رویه ها اهداف سیاسی و اجتماعی و مقاصد اقتصادی و مالی خاصی داشتند، و پیوسته از آغاز تا انتهای تاریخ در اولوس جغتای و حتی دولت تیمور گورکانی مبارزهی آشتیناپذیر این دو تمایل دیده می شود(بایمت اف،۱۶۱:۱۳۷۹).
اوّل: روش گریز از مرکز: اساس اجتماعی این تمایل قبل از همه، خانها و خانزادههای مغول، اشراف بادیه نشین مغول و ترک و بخش بسیار اندکی از اشراف محلّی و عامهی بادیه نشین بوده اند(حیدر دوغلات،۸۸:۱۳۸۳). هدف سیاسی و اجتماعی ایشان استوار کردن حاکمیت فئودالها، مستحکم نمودن پایه های لشکر، سازمان دادن لشکر برای یورشهای تازه به شهرها و ولایات کشور و افزون بر آن، گرفتن اسرای بیشتر از شهرهای تصرّف شده، غارت و نابود کردن انشعابهای آبیاری و حوضههای کشاورزی، توسعه حدود قشلاق و از بین بردن شهرهای بزرگ و قلعهها و حصارها، ممانعت از کارهای کشاورزی، عمارت و تجارت داخلی و خارجی بود که بر ضد نظام شهرنشینی انجام میگرفت. قتل و کشتار مردم و تاراج باغها و بوستان ها و کشتزارهای دهقانان و دکانهای شهرها از اعمال اساسی این روش بود(همان:۸۹).
هدف اصلی ایدئولوژی این روش، سدکردن راه اسلام و شریعت و دور کردن مردم از اسلام و عاقبت برگرداندن ایشان به حیات بادیهنشینی بود. در عهد جغتایخان و برخی از خانهای مغول، مسلمانان خراسان و ماوراءالنهر و ترکستان تحت تعقیب قرار داشتند و مطابق فرمان یاسا با آنان برخورد میکردند و این ایدئولوژی بسیار ارتجاعی و جنگجویانه بوده و اکثر اعمالش به حد افراط میرسید(بایمت اف،۱۶۳:۱۳۷۹).
دوم: روش متمرکز: اساس اجتماعی این روش پیش از همه، اشراف محلّی، روحانیون مسلمان، تاجران و سوداگران کلان، برخی از خانها و خانزادههای مغول و ترک، کشاورزان و شهرنشینان بودند(حیدر دوغلات،۶۸:۱۳۸۳). اهداف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنها، عبارت بود از: استوار کردن حاکمیت مرکزی خانهای مسلمانان، قطع تاخت و تازهای فئودالهای مغول و ترک و امرای محلّی، از بین بردن خودسری های عاملان مغولی(باسقاق، شحنه و…) نسبت به رعایا، برقرار نمودن اقتصاد کشور، احیای عمارت و زراعت، تجارت و علم و آموزش، توسعه و رشد حیات فرهنگی و رسیدگی به اوضاع کشاورزان و هنرمندان شهرها، گرفتن مالیاتها به صورت عادلانه و محو هرگونه بینظمی و امثال این گونه تغییرات سیاسی و اقتصادی(بایمت اف،۱۶۳:۱۳۷۹). اساس ایدئولوژی این تمایل بیش از همه مذهب اسلام و شریعت، سنتهای قدیمی مردم، تعلیمات و افکار فلاسفه و صوفیان(نقشبندیه، کبرویه و…)بود.
هدف اصلی این روش، مقابله با احکام چنگیزی و یاسانامهی وی، محدود کردن دین بتپرستی و نصرانی و استوار کردن پایه های متزلزل اسلام بود؛ ولی طبیعت این روش مانند روش اوّل جنگجویان نبود؛ بلکه اصول همزیستی و آشتی را میپروراند. چنانچه دیدیم، ضدیتهای روش مذکور ماهیت رویارویی دو فرهنگ عظیم؛ یعنی فرهنگ قبیلهای و شهریان بوده که مبارزهی آنها سراسر تاریخ خاندان جغتای را فراگرفته است. در عهد مغول، مبارزه بین فرهنگ ها؛ توسعه یافت؛ سیاست خانهای مغول که فرهنگ شهری را در ماوراءالنهر حمایت میکردند، بیشتر اوقات به نتیجه نمیرسید؛ پیروزی آنها بر حریفانشان، نااستوار و دستاوردشان موقتی بود، چنانچه دوواخان،کبکخان، ترمشیرین هر چند که فرهنگ شهری را اختیار کردند، ولی چون سیاست آنها به دفاع سخت فرهنگ بدوی برخورد کرد، عاقبت شکست خورد. آشتی این دو تا فرهنگ تا حدودی در زمان تیمور میسر شد و پایدار کردن حاکمیت خاندان نو مغولی- ترکی؛ یعنی تیموریان نیز در همین سیاست آشتی دو فرهنگ و جهانبینی است.
تا زمان تیمور هیچ کس از خانهای جغتاییان نتوانست از سیاست آشتیسازی به منفعت هر دو تمایل، به طور جدی استفاده کند (همانجا:۱۶۵).چنان چه ذکر شد مبارزهی این دو روش اجتماعی- سیاسی و فرهنگی در نیمهی دوم قرن چهاردهم م/ نیمهی دوم قرن هشتم ق به اوج خود رسید.
امیرقزغن در سال(۷۴۷ ق/۱۳۴۶م) رهبر اشراف بادیهنشین بود. نظامالدین شامی مینویسد که جایگاه خان در فصل زمستان در محل” سال سرای"و در فصل تابستان در شهر"مّنک” بود و اغلب اوقات خویش را در شکارگاهها میگذرانید(نظامالدین شامی،۱۳۶۳: ۱/۱۵). امیرقزغن به عنوان امیر مردم صحراگرد، بیشترین توجّه خود را به یورشها و قتل و غارت ملوک همسایه مبذول میداشت، که از این راه غنایم زیادی نیز به دست می آورد. این گونه سیاستهای جنگجویانه تنها با یاری و کوشش فئودالهای صحرانشین میتوانست انجام پذیرد. محققان به درستی ذکر کرده اند که حکومت امیرقزغن بیشتر به خاطر اعتبار و ارزش او در مقام فرماندهی نظامی شکل گرفته؛ خصوصاً این که از جانب فئودالهای دیگر هم تحت فشار قرار نمیگرفت. سلطنت اولوس جغتای در نواحی ماوراءالنهر و ترکستان و خراسان اگرچه بر نیروهای اداری و دولتی اتکا و وابستگی داشت امّا قوام و دوام ارکان حکومت بیشتر مدیون وجود نیروهای نظامی و سپاهیان جنگاور بود. بدین جهت خانهای مغول به نیروهای جنگی به عنوان اصلیترین و استوارترین متون بپا دارنده حکومت نگریسته و این گروه را همواره مورد عنایت و توجّهات ویژه و بذل بخششهای بیحد و حصر خود قرار میدادند.خانهای مغول همواره به مسائل نظامی؛ دقّت و هوشیاری تمام مینگریستند و قوانین خشن، تحدید کننده و انعطاف ناپذیری را بر سپاهیان مغولی تحمیل میکردند. هر عضو نظامی و جنگجوی مغول تابع قوانین فوقالذکر بود و عدول و تمرد و سرپیچی از آنها مجازاتهای سنگین و طاقتفرسا و عقوبتهای بسیار در پی داشت(همان:۶۴).
یکی از مسائلی که باعث میشد تا مقررات سخت و محدود کننده مغولی بر سپاهیان و نیروهای جنگی مؤثر واقع افتد، دور بودن این نیروها از چگونگی حیات مردم و تأثیر مسائل اجتماعی بر آنها بود. ترکیب نظامیان و ساختار سپاهگیری در اولوس جغتای به مانند عهد چنگیزخان باقی ماند و در آن تغییر و تحولی صورت نگرفت. مغولان و ترکان بافت اصلی نیروهای جنگی و عمده سپاهیان حربی مغول را تشکیل میدادند و این لشکریان خود به دستهها و گروه های جمعیتی مختلف تقسیم میشدند.
این سیاست تلفیقی مغولی جغتایی زمینههای سیاسی و اجتماعی را برای شدّت گرفتن و تیز و تند شدن مبارزههای منفی و طبقاتی بنیاد نهاد(بایمت اف،۵۸:۱۳۷۸). در بین اعیان و اشراف ترک و مغول و فئودالهای محلّی دو تمایل آشتی ناپذیر پیدا شد و هر یک از این رویهها هدفهای سیاسی و اجتماعی و مقاصد اقتصادی و مالیه خاصی داشتند و پیوسته از آغاز تا انتهای تاریخ اولوس جغتایی و حتی دولت تیمور گورکانی مبارزه آشتی ناپذیر این دو تمایل دیده میشود .اگر بطور جدی نسبت سیاست این دو تمایل بررسی شود مشاهده خواهیم کرد که امثال اینگونه تمایلها در تاریخ بسیار ثبت شدهاند. حتی در تاریخهای گذشته آسیای مرکزی و ایران این گونه مسائل فراوان به چشم میخورد. لیکن مبارزه این دو تمایل در عهد مغول خیلی روشن و مفصل مورد آزمایش قرار گرفتهاند و به همین دلیل دولت جغتاییان که پس از هجوم مغول در آسیای مرکزی تأسیس گردید، هرگز یک دولت شهری و متمدن نشد و نمیتوانست بشود. در آن زمان وادیهای حاصلخیز و واحههای سبز و خرم همه تبدیل به چراگاه شدند. تجارت به آن صورت وجود نداشت. حیات شهری رشد نکرد بلکه رو به تنزل نهاد و جمعیت ترکان و مغولان صحراگرد زیاد شد. طرز زندگی بادیه نشینی گسترش یافت، توسعه نژاد ترک که قبلا در آسیای مرکزی و ایران جریان داشت، اکنون طبق احکام فرمانهای مغول و یاسای چنگیزی باز هم قویتر شد. علاوه بر این باید ذکر نمود که ترکان جدید که از شرق همراه مغولان به آسیای مرکزی مهاجرت کردند، نسبت به اقوام ترکی که قبلا ساکن این کشور بودند، در سطح پایینتری از تمدن قرار داشتند.
در نتیجه بنیاد دولت مغول، عرف و عادات بومی آیین اسلام سخت دچار تنگنا شد. در این دوره نمایندگان بسیاری از فرهنگ فارسی تاجیکی مجبور به ترک این سرزمین شدند و زبان مغولی در آسیای مرکزی رایج گردید و بتدریج به زبان ترکی بومی آمیخته شد و در نتیجه تاثیر زبان ترکی بومی و زبان فارسی تاجیکی در آسیای مرکزی زبان جدیدی با نام زبان«ترکی- چغتایی»بوجود آمد و زبان مغولی محدود به زادگاه خویش یعنی مغولستان گردید. محور فرهنگ فارسی تاجیکی که اسلام بود، به عنوان یک نیروی توانا طوفان عظیم بربرهای صحراگرد را عاقبت شکست داد و در نتیجه تضادهای فرهنگی بینهایت قوی شد. به عبارتی اسلام ماوراءالنهر فاتحان خود را اسیر نمود و آنها را تابع آیین محمّد(ص)ساخت. امّا پیروزی فرهنگ اسلامی بر جهالت بادیه نشینی کاری آسان نبود. شیوه دولتداری در اولوس جغتایی به مانند دیگر الوس های چنگیزی، ترکیب و معجونی از حیات بادیهنشینی و زندگی کشاورزی بود(حیدر دوغلات،۵۸:۱۳۸۳). قبایل وحشی و بدوی مغول هنگام تصرّف سرزمینهای بسیار، از آن رو که مردمی صحراگرد و چادرنشین بودند و با شیوههای حکومتداری و طرق اداره مملکت و اعمال سیاست آشنایی چندانی نداشتند در ابتدا قادر نبودند تا در بین ممالک مسخر، اتّحاد و ارتباطی استوار و پایدار ایجاد نمایند. لذا تقسیم نواحی مفتوحه به اولوسهای متعدد، معلول عدم کارآیی مغولان در اتّحاد و اتفاق این سرزمینها و اداره امور این ولایات بوده است از اینرو حل این معضل را در ایجاد اولوسها یافتند((Oliver,1888,106.
۲-۶- ۵- آغاز زوال جغتاییان
انحطاط سیاسی جغتاییان از زمان روی کار آمدن قزان سلطان در سال(۷۳۳ ق/۱۳۳۵م) آغاز شد. منابع تاریخی نظر مساعدی نسبت به این خان جغتایی نشان نمیدهند. شرفالدین علی یزدی مینویسد:
“چون بر سریر خانی قرار یافت دست تسلط و تعدی برگشاد و پای طغیان از جادهی عدل و نصفت بیرون نهاد و الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم، خلایق از آسیب ظلم او به جان آمدند و مردم از شکایت بیدادش به فغان، چه سیاست قهر به افراط داشت، چنانچه امرای اولوس را به قوریلتای طلب داشتی هر کس از غایت وهم در خانهی خویش رسم وصیّت به جای آوردی و بعد از آن متوجّه شدی"(یزدی،۱۳۳۶: ۱/۲۱؛ نطنزی،۹۵:۱۳۵۶).
سیاست خشن و جسورانهی قزانسلطان امرای بزرگ ترک را بر ضد وی به تکاپو واداشت. امیر قزغن یکی از این امیران با برخی از امرای اولوس جغتای متّحد شده دست به شورش زد. وی درصدد برآمد تا با گردآوری لشکری به جنگ با قزانسلطان برود. در سال(۷۴۶ق/۱۳۴۸م) میان طرفین جنگی سخت درگرفت که در حین آن تیری به چشم امیر قزغن اصابت کرد و او را از یک چشم کور کرد. قزان سلطان به جنگ ادامه نداد و به تختگاه خود ماوراءالنهر عقب نشست. و چون فصل سرما و یخبندان بود اکثر چهارپایان لشکر وی تلف شدند. و این وضع به اطلاع امیر قزغن رسید. وی مجدداً لشکری گردآورده و به طرف شهر قرشی حرکت کرد. در سال(۷۴۷ ق/۱۳۴۹م) جنگ دیگری میان آنها درگرفت که این بار امیر قزغن موفق شد قزان سلطان را شکست دهد و خود پادشاه بلامنازع اولوس جغتای گردد(نطنزی،۹۵:۱۳۵۶).
اوّلین اقدام امیر قزغن پس از پیروزی انتصاب دانشمند اوغلان، از نسل اکتای، به خان اولوس جغتای بود. کار امیر قزغن در واقع خاتمه بخشیدن به مشروعیت و رسمیت خاندان جغتایی بر ماوراءالنهر و ترکستان بود. با وجود این امیر قزغن پس از دو سال دانشمند اوغلان را به بهانهی این که از نسل جغتای نبود کشت و بیان قلی از نسل دوواخان را بر سریر خانی بنشاند و:"با استقلال جمیع ماوراآلنهر تا سرحد کاشغر به دست فرو گرفت. اختیار سلطنت به اعتیار امارت مبدل شد"(سمرقندی،۱۳۷۲: ۱/۱۷۲)منابع تاریخی از دوران حکومت امیر قزغن به نیکی یاد کرده اند. شرفالدین علی یزدی مینویسد:
“مدّت سلطنت او ده سال متمادی شد و امیر قزغن به ضبط مملکت و تدبیر امور و نسق مصالح سلطنت و اسعاف و حوایج جمهور به نوعی قیام نمود که آثار مفاخر او طراز تواریخ سلاطین رفیع مقدار زیبد. و ذکر خصال پسندیدهاش دیباچه مآثر ملوک گردون اقتدار، به روزگار فرخنده آثارش دست هیچ ظالم حلقه تشویش بر در خانه رعیتی نزد و پای هیچ ستم پیشهای ساحت سرای کسی به گام مناقشه و مزاحمه نسپرد” (یزدی،۱۳۳۶: ۱/۲۲).
دوران حکومت امیر قزغن مصادف با تجزیهی حکومت ایلخانان در ایران بود. بدین معنی که بعد از مرگ ابوسعید(۷۳۶ ق/۱۳۳۸م) آخرین ایلخان بزگ ایران چون فرزند ذکوری نداشت امرای بزرگ ترک و مغول و ایرانی دم از استقلال زدند و هر یک قسمتی از سرزمین ایلخانان را به خود اختصاص دادند. امیر قزغن که از اوضاع آشفته حاکم بر عرصه سیاسی ایران آگاه بود، از نزاعی که میان ملک معزالدین بن حسین حاکم هرات با شیخ حسن جوری و وجیهالدین مسعود سربداری پیش آمده بود استفاده کرده به هرات لشکر کشید. پس از جنگهایی که میان آنها درگرفت ملک معزالدین شکست خورد و اطاعت امیر قزغن را پذیرفت و بدین وسیله در حکومت هرات همچنان پایدار ماند. پس از این واقعه امیر قزغن به ماوراءالنهر بازگشت(همان:۲۶). تقریباً در همان زمانی که قدرت مرکزی ایلخانان ایران با مرگ ابوسعید درهم شکسته شد، همسایهی شرقی ایلخانان، یعنی اولوس جغتای نیز شکست شدید سیاسی و مذهبی را متحمل شد.
این خان نشین به دو نیمه تقسیم شدند که یکی از آنها در مغولستان یعنی حوضهی رود ایلی در شرق ترکستان بود؛ سرزمینی که سخت به سنت مغولی وفادار بود، به طوری که حتی اسلام نتوانست در آنجا ردپایی به جای گذارد. و دیگری در ماوراءالنهر بود که جمعیت آن شامل مغولان ترکزادهای بود که شمار عظیمی از آنان به اسلام گرویده، که به قراؤناس مشهور گردیدند، یعنی مغولان دورگه و مختلط(جکسن و دیگران،۱۳۷۹: ۶/۵۲). امیر قزغن رئیس اشراف نظامی ترک که سرزمین واقع در اطراف سالی سرای واقع در ساحل شمالی آمودریا جزء اقطاع وی بود، علیه قزان سلطان عصیان نمود. وی درصدد بود بار دیگر شهرهای اولوس جغتای را تحت حکومت خویش متحّد و یکپارچه سازد. وی کوشید با امراء و اشراف ماوراءالنهری هم داستان شده و به سوی ایران لشکرکشی نماید. امّا اجل گریبانش گرفت و در پی یک توطئهی درباری به سال (۷۵۹ ق/۱۳۶۱م) به قتل رسید(گروسه،۵۶۰:۱۳۵۳).
بعد از مرگ امیر قزغن پسرش امیرزاده عبدالله به جای وی نشست و امراء اطاعت او را پذیرفتند. امیرزاده عبدالله سمرقند را مرکز حکومت خود قرار داد، و بویانقلی را که قبلا از سوی پدرش خان اولوس جغتای اعلام شده بود با خود به سمرقند برد. امّا به زودی به زن او طمع کرد و خود او را کشت و جسدش را در جوار مزار شیخ سیفالدین باخرزی دفن کردند. این اقدام عبدالله باعث کنارهگیری گروهی از امرای بزرگ ترک از وی شد. امیر بیان سلدز از ملازمت و همراهی با امیر عبدالله متنفر شد و از او کناره گرفت. وی لشکری گردآورد و در نواحی شهر کش به جنگ با امیر عبدالله شتافت. در همین زمان امیر حاجی برلاس، رئس طایفهی برلاس با لشکریان خود به امیر بیان سلدز پیوست. عبدالله شکست خورد و از معرکهی جنگ گریخت و برای همیشه از عرصه سیاسی ماوراءالنهر بیرون رفت. حکومت ماوراءالنهر برای مدّت کوتاهی به دست امیربیان سلدز افتاد. امّا وی با اینکه مردی سلیمالنفس و بیآزار بود ولی در امر حکومت و مملکتداری نالایق و بیکفایت بود.
او مدام به شراب خواری و همنشینی با زنان زیباروی اشتغال داشت، و از آنچه بر قلمروش میگذشت بی اطلاع و غافل بود. از همین روی:
“نوایر فتنه و آشوب در مملکت توران و بدخشان و اندخود و شبرغان اشتعال یافت. از امراء و نوئینان هر که در هر مقامی رأیت استبداد و استقلال برافراشت و به خامه پندار بر لوح ضمیر رقم سروری و سرداری بنگاشت"(میرخواند،۱۳۳۹: ۹/۴۵۳۶).
در چنین هنگامهای اوضاع سیاسی- اجتماعی ماوراءالنهر به شدّت آشفته و از هم گسیخته گردید. هر یک از امراء در هر مقامی که بود پرچم استقلال برافراشته و شهر و دیاری را قبضه اقتدار خود گرفت. شهر کش و نواحی اطراف آن که از قدیم در اختیار آباء و اجداد تیمور بود همچنان در تصرّف امیر حاجی برلاس(یکی از بنی اعمام تیمور) یاقی ماند، خجند به تصرّف امیر بایزید جلایر درآمد. امیر حسین پسر امیرمسلا پسر امیرقزغن، که مدعی منصب جد خود بود، کابل، غزنین و برخی از ولایات را به تصرّف خود درآورد. اولجای بوغای در بلخ و محمّد خواجه اپردی در شبرغان دم از استقلال خواهی زدند. امرای بدخشان خودمختار شده سر به طاعت هیچکس نمیسپردند، و کیخسرو و اولجایتو اپردی در ولایت ختلان و ارهنگ همین راه را در پیش گرفتند؛ و سایر امراء نیز هر یک به طریقی دم از استقلالخواهی زدند. بدین گونه دورهای از جنگهای داخلی سخت و شدید مکرراً میان طوایف مختلف ترک و مغول در اولوس جغتای به ظهور پیوست، که به قول شرف الدین علی یزدی:"القصه به سبب هرج و مرج اولوس جغتای آتش بلاء بالا گرفت و فتنه و آشوب انتشار یافت و رعایای بیچاره در کشاکش تشویش و پریشانی مبتلا و گرفتار ماندند"(یزدی،۱۳۳۶: ۱/۳۳). حاکمیت خانهای جغتایی بر محدوده تحت تملک ایشان موروثی بود. و بطور معمول بعد از هر پدری به پسری جانشینی را تصاحب مینمود گاه مسأله جانشینی جنجالآفرین و زد و خوردهای خونینی را نیز به دنبال داشت. اینگونه ستیزها و کشتارها، تنها بخاطر دستیابی به تاج و تخت سلطنت صورت میگرفت و چنین رویارویی خصوصا هنگامی رخ میداد که یکی از شاهزادگان که جوانتر از دیگران بود، به جانشینی انتخاب شده میشد و یا ریشه در عدم انتخاب جانشین قبل از مرگ خان داشت که سرانجام پس از خونریزیها و کشتار فراوان، یکی از شاهزادگان بر اریکه قدرت تکیه میزد.
۲-۶-۶- حملهی تغلق تیمور به ماوراءالنهر و سقوط خاندان جغتایی
در مغولستان وضع به گونه ای بود که یکی از مهمترین طوایف مغول، یعنی دوغلاتها، تلاش هایی صورت گرفته بود تا مجدداً سلطنت جغتایی را مستقر گرداند. بنابر گزارش میرزا محمّد حیدر دوغلات شخصی موسوم به"توغلقتیمورخان(تغلق تیمور)"پسر ایسان بوغاخان پسر دوواخان از نوادگان جغتای، که به قدرت رسیدنش با شرح افسانه مانندی توأم شده توانسته بود با کمک امیر بولاجی که در نواحی شرق مغولستان فرمانروایی میکرد، به منصب خانی اولوس جغتایی برنشانده شود(حیدر دوغلات،۱۶:۱۳۸۳). همانطور که گروسه نیز اشاره کرده ظاهراً رؤسای قبیلهی دوغلات در نظر داشته اند که شخصی از نسل جغتای را به منصب خانی بنشانند و او را به عنوان وارث و جانشین مشروع خاندان جغتایی در برابر شعبهی خاندان جغتایی ماوراءالنهر جلوهگر سازند(گروسه،۵۶۲:۱۳۵۳). به هر حال پس از آن که تغلق تیمور توانست پایه های فرمانروایی خود را در مغولستان تحکیم نماید به فکر افتاد که حقوق خودش را در قسمت غربی یورت جغتاییان نیز مطالبه نماید. چنانکه پیش از این ذکر آن گذشت در آن زمان ماوراءالنهر کاملاً در هرج و مرجی نظامی غوطهور بود و هیچ نیروی مقاومتی در برابر یک تهدید خارجی وجود نداشت. بنابر فرصت پیش آمده تغلق تیمور در ربیعالثانی سال۷۶۱ ق به ماوراءالنهر یورش برد و چون مقاومتی سازمانیافته در برابر خود ندید به سهولت آنجا را مسخر نمود. برخی از امراء مقاومت را بیهوده دانسته خود را تسلیم کردند و برخی دیگر همچون امیر حاجی برلاس، که ابتدا تصمیم بر مقاومت داشت، امّا چون نیروی خود را در برابر کثرت سپاه و تجهیزات تغلق تیمور ناکافی دید فرار را بر قرار ترجیح داد و ایل و طایفه را در شهر کش(شهر سبز) باقی گذارد و خود به خراسان گریخت. در همین مهاجرت تاریخی بود که اقبال تیمور درخشیدن گرفت. وی که در آن زمان جوانی حدوداً ۲۵ ساله بود؛ همراه امیر حاجی برلاس به سر میبرد. او با"رأی ثاقب و شجاعتی کامل” خطاب به عمو زادهی خویش امیر حاجی برلاس اظهار نمود اگر ایل و طایفه بدون حاکم بماند آسیب های جبران ناپذیری به مردم و اولوس میرسد:
“صواب آن است که چون شما به جانب خراسان خواهید رفت من به طرف کش بازگردم و اولوس را استمالت داده از آنجا به خدمت خان روم و امراء و ارکان دولت را ببینم تا ولایت خراب نشود و رعایا که ودایع حضرت آفریدگارند به زحمت و تشویش نیفتند"(یزدی،۱۳۳۶: ۱/۳۴).
به هر تقدیر تیمور با کسب اجازه از عموزادهی خویش و تأیید خان جغتایی توانست جایگاه خود را به ریاست طایفهی برلاس در شهر کش ارتقاء دهد.امّا این وضع به زودی تغییر کرد. چون تغلق تیمور به مغولستان بازگشت ماوراءالنهر دوباره به وضع سابق گرفتار شد و ماوراءالنهر در چنین اوضاعی گرفتار بود که تغلق تیمور ناچار شد دوباره برای برقرار ساختن نظم و امنیت در سال۷۶۲ق/۱۳۶۱م به ماوراءالنهر بازگردد. در موقع ورود وی به خجند امیر بایزید جلایر مقدم او را گرامی داشت و خود را مطیع و منقاد او معرفی کرد. امیربیان سلدوز نیز طاعت او را پذیرفته به رسم استقبال تا سمرقند رفت. امیر حاجی برلاس این بار به خدا توکل کرد و به پیشواز خان رفت. امّا در همین زمان خان جغتایی دستور کشتن بایزید را صادر کرد و در روستای جوین از ولایت سبزوار او را به قتل رساندند. این واقعه سبب شد که تیمور با تأیید تغلق تیمورخان صاحب بلامعارض شهر سبز(کش) و رئیس قبیلهی برلاس شناخته شود. تغلق تیمور برای ایجاد نظم و امنیت در ماوراءالنهر امیرحسین قزغنی را سرکوب کرد و تا هندوکش پیش رفت و شهرهای آن نواحی را نیز غارت کرد و بهار و تابستان را در آن سرزمین گذرانید. او سپس به سمرقند بازگشت و پسرش الیاس خواجه را به آن شهر منصوب کرد. امیربیکجیک و امیر تیمور را مشاور و ملازم او قرار داد و خود به مغولستان بازگشت. و به قول نطنزی
” چون از فحاوی گفتار و کردار پادشاه کامکار یعنی امیر تیمور گورکان آثار رشد و اقبال و علامت ترفع و جلال مشاهده فرمود، رتق و فتق و مهم آن مملکت را به رأی زرین و فکر دوربین او مفوض گردانیده خود در عین ظلمت و حشمت به مستقر سریر سلطنت مراجعت نمود"(نطنزی،۹۶:۱۳۵۶).
بدین گونه در ظاهر وحدت خانات سابق جغتایی تحت ادارهی یک خان جدید و رعبانگیز بار دیگر تجدید شد. امّا ۹سال بعد، یعنی سال۷۷۱ ق همین تیمور که به عنوان مشاور نایبالسلطنه سمرقند منصوب شده بود به عمر خاندان جغتایی پایان داد، و عصر جدیدی را در تاریخ سیاسی- اجتماعی ماوراءالنهر و ایران به وجود آورد(رفیعی،۱۰۹:۱۳۸۴).
فصل سوم
روند اسلام پذیری در قلمرو جغتاییان
۳-۱- ورود اسلام به ماوراءالنهر
ماوراءالنهر سرزمینی بوده است در شمال رود جیحون بین رود سیحون و جیحون شامل بخارا، سمرقند، خجند، اُشروسنه و ترمذ که مدت پنج قرن بزرگترین مهد تمدن اسلامی ایران و مرکز حکومتهای ایرانی بوده است. اعراب مسلمان ماوراءالنهر را در سالهاى پایانى قرن اول هجرى در دوران خلافت ولید بن عبدالملک اموى (۸۶-۹۶ ق)، تحت فرماندهی قتیبه بن مسلم باهلى تصرف کردند. با گرایش روزافزون مردم به این دین آسمانی، ماوراءالنهر پس از گذشت یک قرن به یک جامعه کاملاً دینی و مسلمان تبدیل شد و مطالعات دینی در زمینههای حدیث و علوم قرانی و فقه به صورتی جدی و پویا شکل گرفت به طوری که از قرن سوم هجری علمای بزرگی از آن دیار برآمدند و تألیفات بسیاری که حاصل تلاش های علمی آنان بود از خود به یادگار گذاشتند(غفرانی،۲۱:۱۳۸۷).
در دوره حاکمیت خاندان دانش دوست و دانش پرور سامانی (نیمه دوم قرن سوم تا اواخر قرن چهارم هـ) شهرهایی چون سمرقند و بخارا و نَسَف و کش از مراکز اصلی مطالعات اسلامی به شمار میرفتند و در سایه حمایت این خاندان، دانشمندان زیادی در آنجا گرد آمدند و بخارا عنوان پرافتخار «قُبَّه الاسلام» گرفت(همان:۲۲).
توسعه تمدن اسلامی در آسیای مرکزی با توسعه این تمدن در ایران ارتباط نزدیکی داشت. فتح ایران و ماوراءالنهر توسط اعراب، سفرهای تجاری مسلمانان به مناطق استپی و مهاجرت ترکان آسیای مرکزی به ایران (از قرن اول تا چهارم هجری) سه عاملی بودند که باعث ورود و گسترش اسلام در آسیای مرکزی گردیدند(شیخ نوری،۹۷:۱۳۸۸). در جریان دو قرن چهارم و پنجم مردمان قارلوق و اغوز که از جمله ساکنان آسیای مرکزی بودند به اسلام گرویدند و امپراطوری قراخانیان و سلجوقیان را تشکیل دادند. در دوران قراخانیان مکتب فقهی حنفی و مکتب کلامی ماتریدی در ماوراءالنهر توسعه یافتند و ادبیات ترکی جدیدی که از ادبیات اسلامی فارس الهام گرفته بود در این منطقه پا به عرصه وجود گذاشت. قراخانیان همچنین اسلام را از ماوراءالنهر وارد حوزه تاریم و استپهای شمالی کردند. مبلغان صوفی به ویژه شیخ احمد یاسوی(متوفی۵۵۴هجری)در گسترش اسلام بین مردمان چادر نشین این منطقه نقش مؤثری داشتند(لاپیدوس،۵۸۹:۱۳۸۱).
۳-۳- اسلام پذیری در اولوس جغتای
نمونههایی از اسلامپذیری سران مغول در دیگر قلمروهای مغولی گزارش شده است. این نمونه های اسلامپذیری که بیشتر در شخصیتهای مغولی محدود بود و به اسلام پذیری گستردهی مغولان یا چیرگی حکومت اسلامی بر مناطق نمیانجامید، از تأثیرگذاری فرهنگ و مدنیت اسلامی و مدارای اعتقادی مغولان در این زمینه، حکایت می کند(رضوی،۵۵:۱۳۹۲).
اولوس جغتای بلاد ترکستان را از حد ختای تا ماوراءالنهر و حدود جیحون (از حدود بلاد ایغور تا سمرقند و بخارا) در برمیگرفت(جوینی،۱۳۸۲: ۱/۳۱). جغتای در اجرای مفاد یاسا به سختگیری معروف بود:«یاسای باریک که بر امثال مردم تازیک، تکلیف ما لایطاق بودی دادی»، امّا او نیز برای ادارهی اولوس خود به افراد کاردان نیاز داشت و از همین روی، پیشههای مهمی را به مسلمانان واگذار کرد. برای نمونه، «حَبَش عمید» منصب وزارت را بر عهده داشت. خاندان یلواج پدر و پسر، بر قلمرو مسلماننشین حکم می راندند و در رعایت حال مسلمانان و تعدیل رفتار مغولان درباره آنان، تأثیرگذار بودند(بارتولد،۲۱۷:۱۳۷۶). افزون بر تأثیر این افراد بانفوذ، عامل دیگر اسلام پذیری برخی از سران اولوس جغتای و اکتای، شمارفراوان مسلمانان قلمرو ایشان بود که بر پایه فقه و مبانی اسلامی میزیستند. به ویژه با توجّه به اینکه ماوراءالنهر از پایگاههای مهم فرهنگ و مدنیت اسلامی به شمار میرفت و زندگی تجاری پررونقی داشت، آشنایی مغولان با اسلام و مسلمانی، پدیدهای غریب نمینماید. حاصل این اوضاع، مسلمان شدن برخی از خانزادگان مغول بود. مانند «قرا هولاکو بن ماتیکان» نوهی جغتای که پس از مسلمان شدنش، خود را احمد نامید که اوّلین فرد از فرزندان جغتای بود که مسلمان شد(بیانی،۲۲۷:۱۳۵۳).
وی را منگو قاآن به فرمانروایی اولوس جغتای گمارده بود، امّا او در نیمهی راه درگذشت و خاتونش «ارغنه» (اورغنه) ساماندهی ایل و اولوس او را به دست گرفت. وی که زیبایی شگفتانگیزش زبانزد خاص و عام بود، در ترویج دین و تقویت مسلمانان و بخصوص حفظ آن از گزند قوانین مغولی، کوشش فراوان کرد(جوینی،۱۳۸۲: ۱/۲۳۰؛ همدانی،۱۳۷۳: ۱/۵۳۹). ارغنه خاتون در پی مرگ همسرش به نیابت از پسر خویش«مبارکشاه» تاج خانی بر سر نهاد و رعایت حال مسلمانان پرداخت و ایل و اولوس را استمالت داد و در نتیجه اسلام رونقی افزونتر یافت، ولی چون در عنفوان جوانی و به هنگام وضع حمل از همسری دیگر درگذشت، دشمنان اسلام از هر فرصتی برای ضربه زدن به آن سود میجستند بخصوص روحانیون مغولی و بودایی، اسلام آوردن آن را نامبارک و بدیمن قلمداد کردند و آن را سبب مرگ زودرس این خاتون زیبا و محبوب دانستند(حیدر دوغلات،۹۳:۱۳۸۳). بدین جهت کار مسلمانان بخارا و سمرقند به سستی گرایید(خواندمیر،۱۳۶۲: ۳/۸۱). وصّاف نیز از میل و رغبت این خاتون به مسلمانان گزارش می دهد(وصّاف،۱۳۳۹: ۱/۱۴- ۱۵). حَبَش عمید که مدّتی از مقامش برکنار شده بود، هنگام نیابت این خاتون همراه با پسرش ناصرالدین دوباره بر منصب وزارت نشست. «آلغو» به فرمان قوبیلای به فرمانروایی اولوس جوچی منصوب شد و کوتاه زمانی، حکومت را از ارغنه خاتون گرفت، امّا پس از مرگ او(۶۶۲ ق/۱۲۶۴م)، همه امیران مبارکشاه پسر قراهولاکو و ارغنه خاتون را بر تخت سلطنت نشاندند(۶۶۵ ق)(وصّاف،۱۳۳۹: ۱/۱۶؛ خواندمیر،۱۳۶۲: ۳/۸۲). انتخاب مبارکشاه، شاهزادهی مسلمان در سال ۶۶۵ ه . ق دلیل این مدعاست. مبارکشاه یک سال و اندی حکم راند. او نخستین فرمانروای مسلمان اولوس جغتای بود و “پادشاهی مؤمن، حلیم و کمآزار بود و همواره مغولها از حیف و تعدی منع مینمود"(خواندمیر،۱۳۶۲: ۳/۸۲).
۵-۲-۶. سؤال ششم تحقیق
میانگین فعالیت ایجاد و تثبیت دانش در میان فعالیت های هفت گانه ی الگوی بوکویتز و ویلیامز، در کتابخانه های دانشگاهی شهر شیراز، در مرتبه ی دوم قرار دارد. یافتههای مربوط به سؤال ششم تحقیق در ارتباط با میزان این فعالیت در این کتابخانه ها همان گونه که در جدول ۴-۱۶ و ۴-۱۷ ارائه شد، حکایت از آن دارد که میزان به دست آمده در بین کتابداران کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز، از حد متوسط پایینتر است و در بین کتابخانه ها، بیشترین میانگین به کتابخانه ی دانشگاه صنعتی و کمترین میانگین به کتابخانه ی دانشگاه پیام نور تعلق دارد. لذا، میتوان نتیجهی بدست آمده را این گونه توجیه کرد که برای رسیدن به وضعیت مطلوب کسب دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز با وجود اقداماتی که صورت پذیرفته هنوز جای کار بیشتری وجود دارد که این موضوع در کتابخانه ی دانشگاه پیام نور باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
این یافته با پژوهشهای محمدی استانی، شعبانی و رجایی پور (۱۳۹۰)، عطاپور (۱۳۸۸) و ابزری و کرمانی القریشی ( ۱۳۸۴ )، در یک راستا میباشد. ماپونیا (۲۰۰۴) نیز در بررسی فعالیتهای مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی دانشگاه ناتال به نتایجی هم سو دست یافت.
خلق دانش شامل مجموعه فعالیتهایی است که از طریق آن دانش جدید در سازمان خلق و تولید میشود، فعالیتهایی مانند پاداش دهی و تشویق نوآوریها و ایدههای جدید کارکنان، بحث آشکار در مورد تجارب و شکست های سازمان و تشکیل گروههای یادگیری در سازمان، (الوانی، ناطق و فراحی، ۱۳۸۶) لذا به نظر میرسد با توجه به نتایج به دست آمده لزوم به کارگیری امور فوق برای نیل به شرایط مناسب ایجاد و تثبیت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز ضروری میباشد که استفاده از فن آوری، میتواند به عنوان عاملی مؤثر در این ارتباط در نظر گرفته شود. ولی، ایجاد و خلق دانش بیشتر با عاملهای انسانی سر و کار دارد که مسئولان باید به این مسئله توجه بیشتری داشته باشند …
هم چنین توجه به زیر ساخت های فن آوری و ایجاد بستر و ابزارهای مناسب برای نگهداری دانش و خلق دانشهای جدید. حمایت و توجه سیاستها، دستورالعملها و فرهنگ سازمانی، از تعامل بین بخشهای مختلف کتابخانه و نیز میان کتابداران که به نظر میرسد در کتابخانههای شهر شیراز مورد بی توجهی قرار گرفته است، میتواند شرایط مناسبی را برای رسیدن به شرایط مطلوب اجرا و پیاده سازی فعالیت ایجاد و تثبیت دانش در این کتابخانهها فراهم سازد.
۵-۲-۷. سؤال هفتم تحقیق
میانگین فعالیت استفاده ی بهینه از دانش در میان فعالیت های هفت گانه ی الگوی بوکویتز و ویلیامز، در کتابخانه های دانشگاهی شهر شیراز، در مرتبه ی هفتم قرار دارد. یافتههای مربوط به سؤال هفتم تحقیق در ارتباط با میزان این فعالیت در این کتابخانهها همان گونه که در جدول ۴-۱۸ ارائه شد، حکایت از آن دارد که میزان به دست آمده در بین کتابداران کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز، از حد متوسط پایینتر است و در بین کتابخانه ها، بیشترین میانگین به کتابخانه ی دانشگاه صنعتی و کمترین میانگین به کتابخانه ی دانشگاه پیام نور تعلق دارد. لذا، میتوان نتیجهی بدست آمده را این گونه توجیه کرد که برای رسیدن به وضعیت مطلوب کسب دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز با وجود اقداماتی که صورت پذیرفته هنوز جای کار بیشتری وجود دارد که این موضوع در کتابخانه ی دانشگاه پیام نور باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد و بیشترین توجه باید به این مقوله معطوف گردد چرا که برون داد مدیریت دانش محسوب می شود ولی درمیان سایر فعالیت ها در مرتبه ی آخر قرار دارد.
محمدی استانی، شعبانی و رجایی پور (۱۳۹۰) و شعبانی؛ محمدی استانی و فروگذار (۱۳۹۱) هم در پژوهش های خود در ارتباط با بررسی وضعیت این فعالیت در کتابخانه های دانشگاهی شهر اصفهان و کتابخانههای دانشگاه علوم پزشکی شیراز، به نتایجی مشابه و هم سو با این پژوهش دست یافتهاند.
فعالیت استفادهی بهینه از دانش استفاده کامل و بهینهی سازمان از دانش موجود در زمانی که فرصت و موقعیت جدیدی برای سازمان به وجود میآید، قبل از این که از منابع برون سازمانی استفاده شود، میباشد؛ لذا کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز براساس یافتههای این تحقیق در وضعیت مناسبی به سر نمیبرند که این امر میتواند با در نظر گرفتن یک شیوهی برنامه ریزی شده برای استفادهی بهینه از دانش موجود و راهکارهایی برای تشخیص موجود بودن دانش راهبردی و حیاتی و افراد دارای این دانش در سازمان، به نتیجهی مطلوبتری نائل گردد.
هم چنین در این فرایند، دانشهایی که از نظر راهبردی و کاربرد دیگر، بی معنی هستند باید از سیستم حذف یا در جایی دیگر انبار شوند و دانشهایی که در حال حاضر بی ارزشند، ولی در آینده احتمال استفاده از آنها وجود دارد، به صورت دسته بندی، بایگانی شوند.
۵-۲-۸. سؤال هشتم تحقیق
یافتههای مربوط به سؤال هشتم تحقیق در ارتباط با میزان فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شیراز همان گونه که در جدول ۴-۲۰ ارائه شد، حکایت از آن دارد که میزان به دست آمده در بین کتابداران کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز، از حد متوسط پایینتر است و در بین کتابخانه ها، بیشترین میانگین به کتابخانه های دانشگاه آزاد و کمترین میانگین به کتابخانه ی دانشگاه پیام نور تعلق دارد. لذا، میتوان نتیجهی بدست آمده را این گونه توجیه کرد که برای رسیدن به وضعیت مطلوب کسب دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز با وجود اقداماتی که صورت پذیرفته هنوز جای کار بیشتری وجود دارد که این موضوع در کتابخانه ی دانشگاه پیام نور باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
این امر نشان دهندهی توجه کم کارمندان و مدیران نسبت به اهمیت و ارزش دانش و اشتراک آن است که باعث کاهش بهره وری و خدمت رسانی مناسب به مراجعان میباشد و هم چنین نشان دهندهی نقصان توجه مدیریت و کتابداران کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز نسبت به برنامههای مدیریت دانش است.
این یافته با نتایج تحقیقات ابزری و کرمانی القریشی ( ۱۳۸۴ )، عطاپور ( ۱۳۸۸ )، حسین زاده ( ۱۳۸۹ ) و محمدی استانی، شعبانی و رجایی پور (۱۳۹۰)، ماپونیا (۲۰۰۴) در یک راستا قرار دارد و با تحقیقات انجام گرفته توسط، شاکری، میر غفوری، شاکری (۱۳۸۹)، تقی زاده، سلطانی و مهدی لوی (۱۳۸۹)، لاریجانی و نوری اصل ( ۱۳۸۷ )، شعبانی؛ محمدی استانی و فروگذار (۱۳۹۱) و راماچاندران، چنگ و اسماعیل ( ۲۰۰۹ ) هم سو نمیباشد.
براساس تحقیقات انجام گرفته در خصوص علل ناکامی در اجرای طرح ها و برنامه های سازمانی، نتایج حاصل حکایت از آن دارد که یکی از عوامل اصلی در این رابطه عدم تعهد و حمایت عملی مدیران ارشد بوده است. سازمان یا شرکتی که نظام مدیریت دانش داشته باشد، مدیریت دانش را در اولویت راهبردهای دراز مدت خود قرار میدهد. نشستهای به اشتراک گذاری دانش در چنین سازمانهایی نه به عنوان فعالیت فرعی بلکه به عنوان فعالیت اصلی کارکنان در آمده است و کارکنان به سبب مشارکت در تبادل اطلاعات و دانش تشویق میشوند و فن آوری اطلاعات و ارتباطات در این راستا به خدمت گرفته میشود. (کوان[۷۵]، ۲۰۰۳).
هم چنین سازمانهایی که با کارکردهای مدیریت دانش سازگارند نتایج بهتری را نسبت به رقبای خود کسب میکنند؛ و این کارکردها تأثیر مثبتی را در عملکرد سازمان خواهد داشت. (مارکوس و گاریکوس[۷۶]،۲۰۰۶) مدیریت دانش شامل مدیریت و دانش است که هر دو این دو مفهوم قلب توسعهی منابع انسانی را تشکیل میدهند. (اکدر[۷۷]، ۲۰۰۹).
مدیریت دانش آخرین درخشش فن آوری میباشد که به نظر میرسد یک مفهوم ساده است حداقل برای کتابداران، این دیدگاه جدید شامل بدست آوردن دانش و دانایی و ارزش افزوده تجارب شخصی در سازمان است. استفادهی مجدد دانش را آسان میکند و آن را به عنوان یکی از جنبههای سازمانی حفظ میکند. مدیریت دانش بر ذخیره و باز استفاده از اطلاعات ویژهای تکیه دارد که قبلاً در مورد دیگری به کار گرفته شده است و این چیزی است که کتابداران سالها در مورد آن صحبت کردهاند. (پرز[۷۸]، ۱۹۹۹).
لذا، با توجه به اهمیت روز افزون دانش در سازمانهایی هم چون کتابخانههای دانشگاهی، مدیریت دانش ابزاری بسیار سودمند برای بهره مندی از مزایای آن خواهد بود. کتابخانههای دانشگاهی در حال گذار از مراکز سنتی به مراکز اطلاعاتی مدرن میباشند. این کتابخانهها با توجه به نیازها و شرایط باید به صورتی طراحی شوند که نیازها را برطرف کرده و انتظارات کاربران خود را درک کند. مدیریت دانش به عنوان وظیفه و مدیریت، یک فرایند است که این گذار را تسهیل و حمایت میکند این عمل از طریق اجرای سیاست فکورانه اتفاق میافتد. (متقی فر[۷۹]، ۲۰۱۲).
در کتابخانهها در یک محیط متفاوت غنی از اطلاعات، بیشتر کارها شامل تولید و توزیع اطلاعات خواهد بود. (مارین[۸۰]، ۱۹۸۴). لذا، کتابخانههای دانشگاهی با بهره گرفتن از برنامههای مدیریت دانش میتوانند از دانش کتابداران، اطلاعات و دانش موجود در مخزنهای سازمانی بهترین سود را ببرند. یکی از بهترین بخشهای کتابخانه که میتواند از برنامههای مدیریت دانش استفاده کند، بخش مرجع و خدمات فنی (فهرستنویسی و رده بندی) است زیرا در این بخش به علت کارهای تخصصی بیشتر میتوان با اعمال فعالیتهای مدیریت دانش، موجب تسهیل اشتراک دانش شد. (محمدی استانی، شعبانی و رجایی پور، ۱۳۹۰).
کارکنان کتابخانه نیاز دارند که دانایی خود را گسترش دهند، تفکر سنتی خود را تغییر دهند و برای به کار گیری مدیریت دانش بر هر دو دانش آشکار و نهان تمرکز داشته باشند. (راکتوزمان و اممتو[۸۱]، ۲۰۰۹) کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز، با اجرای صحیح برنامههای مدیریت دانش میتوانند ارائه خدمات خود را بهبود داده و نیازهای اطلاعاتی مراجعه کنندگان را بهتر برآورده سازند.
۵-۲-۹. نتایج پژوهش
فعالیت کسب دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز دارای میانگین ۲۱/۳، و در حد متوسط میباشد.
فعالیت کاربرد دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز دارای میانگین ۸۶/۲، و پایینتر از حد متوسط میباشد.
فعالیت یادگیری از فرایند دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز دارای میانگین ۶۳/۲، و پایینتر از حد متوسط میباشد.
فعالیت تسهیم و مبادلهی دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز دارای میانگین ۷۰/۲، و پایینتر از حد متوسط میباشد.
فعالیت ارزیابی دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز دارای میانگین ۷۹/۲، و پایینتر از حد متوسط میباشد.
فعالیت ایجاد و تثبیت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز دارای میانگین ۸۷/۲، و پایینتر از حد متوسط میباشد.
فعالیت استفادهی بهینه از دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز دارای میانگین ۶۱/۲، و پایینتر از حد متوسط میباشد.
فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز دارای میانگین ۸۱/۲، و پایینتر از حد متوسط میباشد.
۵-۲-۱۰. نتیجه گیری
یکی از مؤلفههای مهم مدیریت در یک جامعهی دانش محور مدیریت دانش میباشد. در قرن بیست و یکم، سازمانی که در مدیریت مؤثر دانش موفق نشود، در توسعه و رشد فعالیتهای خود با مشکل روبرو خواهد شد. یکی از سازمانهایی که اجرا و پیاده سازی برنامههای مدیریت دانش در آن ضروری به نظر میرسد کتابخانههای دانشگاهی میباشد. این کتابخانهها اهمیت روزافزون یافتهاند و به عنوان مرکز گردآوری و اشاعهی اطلاعات علمی و نیز تأمین امکانات تحقیق برای پژوهش گران، بسیار مورد توجه اند. گرداندگان واقعی این کتابخانهها کتابدارانی میباشند که با توجه به ماهیت رشته خود که با نامی جدید یعنی علم اطلاعات و دانش شناسی جلوه گر است، باید نقش مهم و خاصتری را در مقولهی مدیریت دانش ایفا کنند.
باتوجه به یافتههای این پژوهش، فرایند مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز بر اساس الگوی بوکویتز و ویلیامز در وضعیت مناسبی قرار ندارد. بنابراین، نیاز به توجه بیشتر به امکانات و زیرساختهای مناسب و هم چنین سیاستها و برنامه ریزیهای بلند مدت در این کتابخانهها به منظور بهره مندی از مزایای غیره قابل انکار مدیریت دانش وجود دارد. لذا، این کتابخانهها با انجام راهکارهایی از جمله، ایجاد و تقویت فرهنگ دانایی محوری میتوانند در توسعهی مدیریت دانش مؤثر باشند. هم چنین، آشنایی این کتابخانهها با مفاهیم مدیریت دانش و تلاش آنها در پیاده سازی و اجرای آن از اهمیت زیادی برخوردار میباشد. البته موفقیت در مدیریت دانش نیاز به تغییر اساسی در فرهنگ سازمانی و تعهد در تمام سطوح سازمانی دارد. علاوه بر این، وجود محیط یادگیری و آموزشی، فعالیتهای تحقیقاتی، فن آوری مبتنی بر دانش و شبکهی ارتباطی دانش محور برای این کتابخانهها میتواند به عنوان عوامل ضروری به شمار آیند. بنابراین بررسی وضعیت موجود کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز از لحاظ میزان برخورداری از مدیریت دانش یک فعالیت مقدماتی و مهم میباشد. تحقیق حاضر، در راستای این امر صورت گرفت تا اینکه مسئولان و دست اندرکاران این کتابخانهها را نسبت به وضعیت موجود مدیریت دانش آگاه و با ارائه راهکارهایی مناسب آنها را در حرکت به سمت بهبود وضعیت مدیریت دانش یاری رساند.
۵-۳. پیشنهادها
در این بخش ابتدا پیشنهادهایی کلی برای بهبود وضعیت مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز بیان و در ادامه در ارتباط با هر کدام از فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش بر اساس الگوی بوکویتز و ویلیامز پیشنهادهایی ارائه و در نهایت موضوعات پیشنهادی برای پژوهشهای آتی مطرح میشود.
۵-۳-۱. پیشنهادهای پژوهش
از آنجا که برای اجرای مناسب مدیریت دانش وجود بسترهای مناسب الزامی میباشد، ابتدا پیشنهاد میشود که در این رابطه راهکارهای مناسب اتخاذ و به کارگرفته شود، از جمله در زمینهی راهبرد و رهبری، فرهنگ، ارزیابی (سنجش) و فن آوری. این راهکارها میتواند زمینهی مناسبی را برای اجرا و بهره برداری از مزایای مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز فراهم سازد؛ لذا پیشنهاد میشود:
باتوجه به این که موفقیت در اجرای برنامهها، تکنیکها، رویکردهای نوین و یا هر طرحی منوط به تعهد و حمایت عملی مدیریت ارشد سازمان میباشد؛ لذا اجرای مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز به عنوان سازمانهایی دانش محور نیازمند تعهد مدیران و مسئولان ارشد این کتابخانه ها در زمینه ی برنامه ریزی، سیاست گذاری، تأمین بودجه، ساختار و سایر منابع و امکانات لازم در این ارتباط، می باشد. لذا، مسئولین ارشد کتابخانهها میتوانند از طرق مختلفی از جمله: مشارکت فعال در مراحل مختلف فرایند اجرای مدیریت دانش؛ تأثیر دادن میزان عملکرد دانشی افراد در نظامهای ارزیابی عملکرد، ارتقا، پاداش دهی، تشویق و تنبیه؛ حسابرسی عملکرد دانشی کتابخانه های دانشکده ای در پایان هر دورهی مالی و سایر راهکارهایی که متناسب با موقعیت و شرایط خاص هر کتابخانه باشد، تعهد و حمایت عملی خود را از مدیریت دانش نشان دهند؛ هم چنین، پیش بینی نیروی انسانی و محرکهای لازم برای ایجاد روحیه اشتراک گذاری دانش در آن ها، برگزاری دورههای آموزشی، اعطای مأموریتهای برون سازمانی، تبادل کتابداران، و نظیر آن باید مورد توجه قرار گیرد. لذا، کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز برای نیل به مدیریت دانش مطلوب مقدم بر همه چیز، باید مدیریت دانش را در سیاستها و راهبردهای کلان سازمانی خود تعریف و برنامهای دراز مدت برای آن تدوین کنند.
اجرای فعالیت های مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز، یک حرکت جمعی و سازمانی است که همهی افراد در ردههای مختلف بایستی درگیر آن شوند. آن چه که همهی کتابداران کتابخانهها را به صورت خودجوش و یکپارچه به سمت اهداف خاصی هدایت می کند فرهنگ سازمانی است. فرهنگ سازمان باید پشتیبان حرکت دانشی کتابداران باشد. در چنین فرهنگی، یادگیری، یاددهی و آموزش، خلاقیت و نوآوری، به اشتراک گذاشتن دانش، انتقال تجربیات و مهارتها به سایر کتابداران، جریان آزاد اطلاعات، ابراز ایدهها و عقاید، فضای مساعد برای بحث و گفتگو، ارزش است. فرهنگ سازمانی که حامی مدیریت دانش است، به صورتی در نگرش، رفتار و عملکرد کتابداران خود تاثیر میگذارد که آنها معتقد میشوند فقط متناسب با میزان کارکرد مثبت خود در فرایند مدیریت دانش میتوانند ارتقا یابند و از سایر مزایای نقدی و امکانات رفاهی سازمان منتفع گردند. بنابراین، با فراهم آوردن بستر فرهنگی لازم، بنیانهای یک نظام دانشی که شامل ایجاد آرمان مشترک برای یادگیری مستمر، تشویق و ترغیب افراد در همهی سطوح برای یادگیری منظم از کارشان، توجه به قابلیتهای کارکنان، حرکت در جهت تغییر الگوهای ذهنی کارکنان، داشتن یادگیری گروهی و تعاملی میباشد، مهیا میگردد.
دانش سازمانی معیاری است کیفی و غیرملموس و اندازه گیری آن به سادگی امکان پذیر نمیباشد. اما آن چه مسلم است این است که تا نتوانیم عملکردی را اندازه گیری کنیم، اصولا نمیتوانیم بر آن به درستی مدیریت نماییم. کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز برای این که بتوانند مدیریت دانش را به منظور دستیابی به اهداف موردنظر خود توسعه داده و تقویت کنند، لازم است روشی را برای اندازه گیری آن تعیین و به مورد اجرا بگذارند. روش اندازه گیری و معیارهای انتخابی باید به گونهای باشند که نوسانات شاخصهای کلیدی عملکرد سازمان را طی دورههای مالی به درستی توجیه و تفسیر نمایند و از طرف دیگر نتایج شاخصهای کلیدی عملکرد رهنمود لازم را در جهت توسعه و بهبود نظام دانش سازمانی به مدیریت ارائه نماید. رضایت کاربران کتابخانه های که دانشجویان و استادان می باشند، از معیارهای کلیدی عملکرد کتابخانهها محسوب میشود. هم چنین میزان استفاده از موفقیتهای دیگران، میزان به کارگیری تجارب قبلی و فعلی، الگوبرداری از کتابخانههای موفق، سرعت انتقال دانش در سازمان، نرخ یادگیری و یاددهی و… از معیارهای اندازه گیری عملکرد دانش سازمان میباشد. لازم به ذکر است هر کتابخانه با توجه به وضعیت و شرایط خود میتواند تعدادی از معیارهای مناسب را انتخاب نماید و سپس شاخصهای اندازه گیری مرتبط با معیارهای برگزیده را تعریف و در دورههای مشخص زمانی (ماهانه، سه ماهه، شش ماهه و یا سالانه) آنها را اندازه گیری نماید. لذا، تعیین سنجه های کیفی و کمی ارزیابی دانش و تعیین شکل و نوع دانش مورد نیاز هر یک از بخشها از جمله فعالیتهایی میباشد که در رابطه با اجرا و پیاده سازی مدیریت دانش در کتابخانهها بسیار با اهمیت است؛ لذا، باید وضعیت مدیریت دانش به صورت منظم و پیوسته ارزیابی و در رفع نواقص و نقاط ضعف و همچنین تقویت نقاط قوت تدابیر لازم به صورت دائمی و پیوسته اتخاذ شود.
فن آوری اطلاعات و ارتباطات، به عنوان محملی مناسب برای ارتباطات درون و برون سازمانی یکی از عوامل زیرساختی مدیریت دانش است که باید در کتابخانهها از اولویت برخوردار باشد. راه اندازی و استفادهی بهینه از شبکههای داخلی در راستای به اشتراک گذاری دانش و انجام فرایند تبدیل دانش یکی از اقدامات مهمی است که باید مورد توجه کتابخانهها قرار گیرد.
هم چنین برای بهبود وضعیت فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی شهر شیراز پیشنهاد میشود:
-
- برای بهبود وضعیت فعالیت کسب دانش در این کتابخانهها پیشنهاد میشود :
مدیران این کتابخانهها به افراد و گروههای کاری که مایل به مدیریت دانش خود هستند، امکانات و منابع لازم را اختصاص دهند.
افراد معینی در این کتابخانهها، دانش سازمانی را شناسائی، جمع آوری، طبقه بندی، خلاصه سازی و منتشر کنند.
روشهای اجرائی برای مستند سازی و در اختیار قرار دادن اطلاعات به دیگران در کتابخانهها وجود داشته باشد.
برای بهبود وضعیت فعالیت کاربرد دانش در این کتابخانهها پیشنهاد میشود :
این امکان برای همهی افراد فراهم باشد تا ایدهها و نظرات خود را به صورت آزادانه مطرح کنند.
افرادی که دارای ایدههای جالبی هستند، مورد حمایت قرار گیرند تا پیگیر ایدههای خود باشند.
۲-۱۰-۲عوامل غیر مالی
که توسط سایر محققان بررسی و از عوامل غیر مالی موثر بر عملکرد کوتاه مدت یا پیشنهاد شده است را می توان به دو گروه تقسیم بندی کرد گروه اول آنهایی که جزء ویژگیهای شرکت جدیدالورود است و گروه دوم آن عوامل غیر مالی که شرایط بیرونی شرکت را در برگرفته و شرکت جدیدالورود تحت تاثیر این شرایط قرار می گیرد. که در این تحقیق شهرت موسسه حسابرسی از عوامل غیر مالی است که جزء شرایط بیرونی شرکت می باشد و نوع مالکیت دولتی و خصوصی نیز جزء خود ویژگی های خود شرکت می باشد.
در ذیل به تعدادی از این عوامل اشاره شده است:
سن شرکت، ساختار مالکیت (میزان مالکیت تملک سرمایه)، موسسه کارگزاری، شهرت موسسه حسابرسی رسیدگی کننده به صورتهای مالی، روش های انجام عرضه عمومی اولیه و …..
در بازار IPO همواره محققین گوناگونی تاثیر این عوامل را بر عملکرد کوتاه مدت سرمایه های مختلف مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرارداده اند. در تحقیق حاضر نیز سعی شده با توجه به شرایط حاکم در بورس اوراق بهادار تهران و موارد مهم از دیدگاه سرمایه گذار برای تصمیم گیری این عوامل مالی و غیر مالی انتخاب و در بورس اوراق بهادار تهران مورد بررسی قرار گیرد (یعقوب نژاد و تاجیک نیا ۱۳۸۸، ۵۹).
۲-۱۱- عرضه اولیه و مسئولیت ناشران در افشای اطلاعات
اطلاعات ارزشمندترین دارایی در بازار اوراق بهادار است به نحوی که برخورداری از اطلاعات صحیح، سریع و به موقع منجر به کسب بازده مناسب از بازار می شود و اعتماد سرمایه گذاران را به بورس دو چندان می کند. وجود اطلاعات کافی در بازار و انعکاس به موقع و سریع بر قیمت اوراق بهادار ارتباط تنگاتنگی با کارایی بازار دارد. در یک بازار کارا قیمت اوراق بهادار منعکسکننده تمام اطلاعات موجود در بازار است و به ارزش ذاتی آن اوراق نزدیک می باشد. به بیان دیگر ویژگی مهم بازار کارا این است که قیمت تعیین شده در بازار شاخص مناسبی از ارزش واقعی اوراق بهادار است.
همواره رابطه تنگاتنگی بین کارایی بازار سرمایه و قوانین و مقررات کشورها وجود دارد. قوانین و مقررات در کشورهایی مانند ایران که دارای نظام حقوقی موضوعه هستند در رسیدن به چنین بازاری بسیار موثر خواهند بود. در مواردی که نظام حقوقی ابزارهای نظارتی لازم را در اختیار دستگاه نظارتی بازار سرمایه قرار داده است، شاهد کارایی اطلاعاتی در بازار سرمایه و موفقیت در جلب اعتماد فعالان بازار سرمایه، افزایش پراکندگی مالکیت شرکتها و سهولت جمع آوری سرمایه لازم از طریق وجوه خرد سرمایه گذاران حقیقی هستیم.
قانون بازار اوراق بهادار به منظور دستیابی به یک بازار کارا، اولین و حداقل مقررات لازم جهت تحقق چنین هدفی را وضع نموده است. این قانون با توجه به منافع افشای اطلاعات، شرکتها را ملزم به انتشار اطلاعات ضروری در بازارهای اولیه و ثانویه نموده و دراین راستا مقرراتی توسط سازمان بورس و اوراق بهادار نیز تصویب شده است. هرچند تمام شرکتهای سهامی عام ثبت شده نزد سازمان بورس و اوراق بهادار ملزم به افشای اطلاعات می باشند اما اثرگذاری افشای مطابق با مقررات، درهنگام عرضه های اولیه بسیار مشهود است، از اهمیت به سزایی برخوردار است و منجر به قیمت گذاری صحیح و منطبق با واقع سهام عرضه شده در بورس می شود. عرضه اولیه مقطعی است که درآن برای اولین بار سهام در بورس عرضه میشود و قیمتی که در این مرحله کشف می شود اگر بر اساس تمام اطلاعات حاکم بر ورقه بهادار باشد موجب حفظ حقوق سرمایه گذاران می شود. در غیر اینصورت استفاده از اطلاعات نهانی توسط صرفاً برخی از افراد منجر به کاهش اعتماد به بازار سرمایه و تضرر بسیاری از خریداران سهام در عرضه های اولیه میشود (ابراهیمی ۱۳۸۹، ۲۴).
۲-۱۲- اعضای تیم IPO
گروه های درگیر در یک فرایند عرضه عمومی اولیه شامل مدیریت شرکت، مشاوران حقوقی، پذیره نویسان و مشاوران حقوقی آنها، حسابداران مستقل، مشاوران مالی و در برخی از موارد یک شرکت روابط عمومی فعال در زمینه مالی می باشند.
تیم مدیران شرکت از عوامل مهم موثر در موفقیت عرضه عمومی اولیه است؛ مدیریت خوب باید بتواند برای شرکت خود جایگاه مطلوبی در بازار یافته و آن را تثبیت نماید.
انتخاب پذیره نویس مناسب نیز از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا پذیره نویس (بانک سرمایه گذاری) نقش هایی از قبیل استقرار اتحادیه پذیره نویسی برای فروش اوراق بهادار، تعیین قیمت عرضه، بازاریابی و تبلیغات، توزیع سهام و تثبیت قیمت ها را بر عهده دارد .غالبا، شرکت ها یک بانک سرمایه گذاری را به عنوان پذیره نویس اصلی انتخاب می کنند؛ برای انتخاب یک پذیره نویس باید به اعتبار، تجربه، توانایی بازارسازی و توزیع، میزان کارمزد درخواستی و میزان اهمیت دادن به تحقیق و بررسی و خدمات پس از فروش توجه نمود.
پذیره نویس نیز پس از انجام تحقیق مختصری در رابطه با شرکت، تصمیم می گیرد که آیا مبادرت به عرضه سهام آن شرکت بنماید یا خیر؛ اگر نتیجه مثبت بود با شرکت مزبور در زمینه نوع عرضه (تضمین فروش یا با حداکثر کوشش)، دامنه قیمت و تعداد سهامی که باید عرضه شود، به توافق می رسند، سپس بانک سرمایه گذاری این توافقات را که در آینده تبدیل به موافقت نامه پذیره نویسی خواهد شد، به صورت مدون در می آورد؛ باید توجه نمود که امضای این توافقنامه نشانه آغاز دوره سکوت است.
نقش حسابداران در فرایند ipo بسیار مهم است؛ بسیاری از اطلاعات مالی که در تقاضای پذیرش در بورس، ارائه میشود، از محل گزارشهای مالی حسابرسی شده به دست می آید که تایید آن ها بر عهده حسابداران مستقل است.
انتخاب مشاوران حقوقی و وکیل در زمینه تشکیل جلسات سهامداران، بررسی اسناد شرکت، قراردادها و اجاره ها، وضعیت مالکیت دارایی های شرکت و حل کردن مشکلات ناشی از اجرای قوانین و مقررات، بسیار مهم است.
عضو دیگر تیم عرضه عمومی اولیه، چاپ کننده اطلاعات مالی و آگهی تقاضای پذیرش در بورس است که توسط سایر اعضای گروه انتخاب می شود.
هم چنین، شرکتی که سهام خود را برای اولین بار، عرضه می نماید، بهتر است از خدمات یک شرکت تبلیغاتی فعال در زمینه مالی استفاده نماید که با کمک آن ها می توان بر محدودیت های دوران سکون غلبه و از طریق رایزنی گسترده با نشریات، تصویر مطلوبی از شرکت را به افکار عمومی ارائه نمود.
آخرین عضو تیم ipo کارگزار انتقال دهنده سهام است که خدماتی نظیر انتقال سهام، ثبت نمودن معاملات، ارسال گزارش از فعالیت های شرکت به سرمایه گذاران و اطلاعرسانی در مورد جلسات مجمع به سهامداران را بر عهده دارد (حق بین ۱۳۸۷، ۱۹و۲۰).
۲-۱۳- روش های انجام عرضه عمومی اولیه
اولین عرضه عمومی، به روش های مختلفی صورت می پذیرد که مهمترین آنها (ثبت دفتری، عرضه عمومی به روش حراج، عرضه عمومی به قیمت ثابت[۱۰] و روش های نوین اینترنتی) میباشند که انتخاب هرکدام از آن ها، بسته به قوانین، در کشورهای مختلف، متفاوت است اما به طور کلی روش ثبت دفتری نسبت به بقیه رواج بیشتری دارد؛ یک دلیل این امر، بالا بودن امکان نظارت شرکت منتشر کننده سهام/پذیره نویس در تعیین قیمت مناسب، عدم تخصیص سهام به کارکنان شرکت یا افراد نزدیک به شرکت، عدم نگهداری سهام به منظور انتفاع از نوسانات آتی قیمت سهام و به طور کلی مشتری مدار بودن این روش (نقطه مقابل قیمت های بسیار بالا یا بسیار پایین روش حراج) است که استفاده از آن را با اقبال بیشتری مواجه نموده است (حق بین ۱۳۸۷،۲۱ و ۲۲).
الف) روش ثبت دفتری[۱۱]
که در آن کارگزاران متعهد پذیره نویسی، تبلیغات پیرامون سهام جدید را انجام داده و سپس سفارشات را قبل از تعیین قیمت عرضه، از سرمایه گذاران دریافت می نمایند.
این روش که برای اولین بار در انگلستان و به منظور اجرای برنامههای خصوصیسازی استفاده شد دارای مزایا و معایبی میباشد که برخی از آنها به قرار زیر است:
این روش منجر به استفاده بهتر از اطلاعات شده و در صورت وجود روابط مناسب میان بانک سرمایهگذاری (بعنوان واسطه میان شرکتها و سرمایهگذاران) و سرمایهگذار، از کارایی بالایی برخوردار است. درمقابل برای فروش سهام در ipo از کارایی اندکی برخوردار بوده و از دید بسیاری از سرمایه گذاران پرهزینه تلقی میشود.
ب) روش حراج [۱۲]
اصولاً از روش مزایده در هنگام عرضه اوراق دولتی و نیز خصوصی سازی های مبتنی بر تغییر بافت مالکیتی سهام استفاده شده و در عرضه های عمومی اولیه شرکتها به ندرت، به کار گرفته میشود زیرا عقیده عمومی بر این است که در ipo استفاده از روش ثبت دفتری کارآیی بیشتری دارد (حق بین ۱۳۸۷، ۲۱ و ۲۲).
۲-۱۴- روش انجام عرضه عمومی اولیه در ایران
در سایر نقاط دنیا ipo به روش ثبت دفتری انجام می شود اما در ایران کشف قیمت، به روش حراج صورت میگیرد، البته بورس در دستورالعمل جدیدی پیشنهاد داده است که روش عرضه اولیه از حراج به ثبت دفتری تغییر دهند. میشود معمولاً این امر به کارآمد شدن عرضه های اولیه میانجامد و به واسطه آن کشف قیمت بهتری انجام می شود. بورس تهران با مطالعاتی که در زمینه عرضه اولیه در سایر بورس های دنیا انجام داده به این نتیجه رسیده است که باید روش کشف قیمت در عرضه اولیه تغییر کند و کارآمدتر شود.
روش دفتری فرصتی را فراهم می کند تا تقابل بهتری بین عرضه و تقاضای سهام بوجود آید. در روش حراج ممکن است در کشف قیمت عجله شود، چراکه در یک جلسه معاملاتی بایستی به سرعت خرید و فروش سهام صورت گیرد.
در بررسیهایی در سالهای مختلف انجام شده، تجربه نشان داده که روش حراج علیرغم اینکه برای شرکتهای کوچک کم هزینه است ولی روش بهینه ای برای شرکت های بزرگ در بازار سرمایه نیست، زیرا شرکتهای تامین سرمایه در تعیین قیمت عرضه دخالت نمی کنند و طبیعتا فرایند قیمتگذاری و یا حمایتهای بعدی از قیمت سهام مغفول میباشد.
همچنین تعداد زیادی سرمایه گذار حرفه ای و غیرحرفه ای وارد فرایند عرضه میشوند که در رقابت بین آنها ممکن است سرمایهگذاران غیرمطلع آسیب ببینند (قالیباف و سنگینان ۱۳۸۹، ۳۶ و ۳۷).
۲-۱۵- ارزش گذاری زیر قیمت [۱۳]
ارزشگذاری زیر قیمت که در برخی کشورها به رقمی معادل ۳۸۸% % میرسد عبارت از” مابه تفاوت قیمت فروش سهام اولین عرضه عمومی به سرمایه گذاران (قیمت پایانی عرضه به روش بورس) و قیمت نهایی آخرین معامله در اولین روز عرضه “و یا ” تغییر ایجاد شده در قیمت پایانی عرضه به روش بورس در بازار در پایان اولین روز معامله سهام ” است.
به بیان ساده، ارزان فروشی به حالتی اطلاق میشود که در آن شرکت انتشار دهنده سهام، قیمت عرضه سهام را به طور تعجب آوری بسیار پایین تر از قیمت بازار آن تعیین می نماید، به گونه ای که نخستین سرمایه گذاران ipo تنها از مبادله سهام در روز اول خریداری آن بازده قابل توجهی به دست می آورند؛ از همین رو، عرضه عمومی اولیه با بازده غیرمعمول اولیه از محل ارزشگذاری زیر قیمت، توصیف میشود. سودبرندگان از محل ارزان فروشی سهام، نخستین سرمایهگذاران ipo و بازندگان این عرصه سهامداران قبلی شرکت (پیش از عرضه عمومی اولیه) هستند زیرا به این ترتیب از یک سو سهام شرکت ارزانتر فروخته میشود و از سوی دیگر قدرت کنترل خود در امور شرکت را از دست میدهند (حق بین ۱۳۸۷، ۳۱).
لازم به ذکر است که ارزان فروشی الزاماً به معنی تعیین قیمت عرضه پایین تر برای سهام نیست؛ ممکن است قیمت عرضه سهام الف نسبت به قیمت عرضه سهام ب بالاتر باشد ولی سهام گرانتر، بیشتر ارزان فروشی شود. در این حالت، نسبت قیمت عرضه به قیمت بازار الف، کمتر از مقدار این نسبت در رابطه با سهام ب است. وقتی اطلاعات خوبی در مورد بنگاه توسط بازار انتشار یابد، قیمت پیش بینی شده بازار آن سهم بالا میرود. در این حالت بانک سرمایه گذار هم قیمت عرضه سهام را بالا میبرد ولی درصد افزایش قیمت عرضه توسط بانک سرمایه گذار کمتر از درصد افزایش قیمت پیش بینی شده بازار برای سهام است لذا منجر به ارزان فروشی می شود. از طرف دیگر، در صورتی که اخبار منفی در رابطه با بنگاه در بازار منتشر گردد، قیمت عرضه سهام پایین آورده می شود که این درصد کاهش قیمت، کمتر از درصد کاهش قیمت پیش بینی شده بازار برای آن سهم است، پس منجر به کاهش میزان ارزان فروشی می شود (حق بین ۱۳۸۷، ۳۲).
۲-۱۶- فرضیه های توجیه کننده ارزش گذاری زیر قیمت
تا کنون فرضیه های بسیاری برای پدیده ارزا نفروشی سهام ذکر شده است که مانند اکثر فرضیات در زمینه مالی و حسابداری، هیچ یک به تنهایی قادر به توضیح کامل آن نمی باشند؛ در برخی دوره های زمانی، یک فرضیه با درصد احتمال بالاتری توضیح دهنده این پدیده است و در دوره های دیگر ممکن است همان فرضیه تنها توضی حدهنده بخش اندکی از آن باشد. درذیل به شرح مختصردر باب هر یک از این فرضیات خواهیم پرداخت:
-
- فرضیه عدم تقارن اطلاعاتی
این فرضیه دو ادعای زیر را بیان می دارد:
الف) شرکت ناشر سهام جدید نسبت به سرمایهگذاران از اطلاعات بیشتری برخوردار است، در این حالت سرمایه گذاران بیم آن دارند که شرکت ناشر، سهامی که دارای کیفیت پایین تر از صنعت است را به قیمتی کمتر از ارزش واقعی عرضه نماید.
ب) سرمایه گذاران در عرضه عمومی اولیه نسبت به شرکت ناشر از اطلاعات بیشتری برخوردار هستند. در این حالت شرکت ناشر اطلاعاتی از قیمت بازار سهام خود ندارد، از این رو برای افزایش احتمال موفقیت در فروش، سهام جدید را ارزان قیمتگذاری میکنند (عباسی و بالاورد ۱۳۸۸، ۱۹۹و۲۰۰).
-
- فرضیه نفرین برنده
در این فرضیه ، بازده کوتاه مدت سهام عرضه های اولیه پاداشی جهت جذب سرمایه گذاران کم اطلاع و مبتدی، به مشارکت مستمر در عرضه های اولیه محسوب می شود، زیرا سرمایه گذاران با اطلاع در مقایسه با سرمایه گذاران بی اطلاع و شرکت عرضه کننده سهم و بانک سرمایهگذار، اطلاعات بیشتر و بهتری درباره ارزش ذاتی سهم عرضه شده در اختیار دارند. لذا می توانند عرضه های اولیه خوب را از عرضه های اولیه بد تشخیص دهند. بنابراین متقاضی خرید سهام عرضه های اولیه با قیمتهای کمتر از واقع می شوند در حالیکه سرمایهگذاران بی اطلاع، متقاضی خرید کلیه سهام (چه خوب و چه بد) می شوند. از این رو، اگر اگر سهام عرضه شده بیش از واقع قیمتگذاری شوند، منحصرا عاید سرمایه گذاران بی اطلاع شده و در نتیجه برای آنها بازده منفی ایجاد میکند. این موضوع برای سرمایه گذاران بی اطلاع “نفرین برنده” را ایجاد می کند (یعقوب نژاد و تاجیک نیا ۱۳۸۹، ۶۱).
- فرضیه ابهام یا ریسک آتی