فصل اول
کلیات تحقیق
۱-۱- مقدمه
امروزه هوش هیجانی به عنوان نوعی هوش تبیین شده است که هم شامل درک دقیق هیجانهای خود شخص و هم تعبیر دقیق حالات هیجانی دیگران است (پورافکاری، ۱۳۸۵). هوش هیجانی به دلیل کاربردهایی که دارد، جایگاهی بسیار مهم پیدا کرده است. هوش هیجانی به افراد کمک می کند تا در موقعیتهای تهدید کننده و خطرناک، عکس العمل مناسبتری برای نجات خود انجام دهند. همچنین با کمک هوش هیجانی میتوانند به ریشه های غم و شادی در خود پی ببرند و آن را مدیریت کنند. حساسیت و هوش هیجانی بالاتر به افراد کمک می کند تا نیازهای دیگران را درک کنند و با کنترل بر احساسات خود، حس مسئولیت پذیری[۱] در خود را تقویت کنند (کاروسو، ۱۹۹۹).از طرف دیگر انسان از زمانی که خطر و ناامنی جانی و مالی را شناخته همواره سعی کرده است که یا خطر را از بین ببرد یا اینکه به تدابیر راه حلی پیدا نماید که در صورت وقوع خطر و حادثه جلوی ضرر و زیان بیشتر را بگیرد و بنابراین همیشه به فکر تأمین برای خود و اموالش بوده است (کریمی، ۱۳۷۲). بیمه عمر که به موجب آن بیمه گر تعهد می کند که در رأس مدت معینی، سرمایهای به استفاده کننده بپردازد. چنانچه بیمه گذار قبل از انقضای مدت مزبور فوت کند، علاوه بر قطع پرداخت حق بیمه، مستمری[۲] سالیانهای هم تا انقضای مدت بیمه مثلاً ده درصد سرمایه در وجه استفاده کننده پرداخت می شود. بیمه عمر نوعی عملیات بیمهای است که تعهدات مربوط به آن تابع طول عمر انسان است (لوک، ۱۳۸۰). بیمه عمر قرار دادی است که به موجب آن یکی از طرفین تعهد می کند در ازای دریافت وجه یا وجوهی از طرف دیگر سرمایهای را یکجا یا به اقساط در صورت حیات شخص معینی بپردازد.خطری که در این نوع بیمه تضمین می شود عبارت است از: ۱-فوت شخص ۲-حیات شخص در زمان معین (بیگی، ۱۳۸۶). در این فصل تلاش شده است تا شرح مختصر و کوتاهی از کلیات این پژوهش ارائه شود. ابتدا تعریف مسأله و بیان سوالهای اصلی تحقیق مطرح شده، در ادامه اهمیت و ضرورت انجام تحقیق ارائه شده است. در بخش بعدی فرضیه های پژوهش، اهداف، قلمرو تحقیق توضیح داده شده است.
۱-۲- بیان مسأله
اولین بار در سال ۱۹۹۰ روانشناسی به نام سالوی، اصطلاح هوش هیجانی را برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو بهکار برد. در حقیقت این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است. به عبارتی عاملی است که به هنگام شکست، در شخص ایجاد انگیزه می کند و به واسطه داشتن مهارت های اجتماعی[۳] بالا منجر به برقراری رابطه خوب با مردم
می شود (خدا پناهی، ۱۳۸۴). هوش هیجانی، فرد را از نظر هیجانی ارزیابی می کند، به این معنی که فرد به چه میزانی از هیجانها و احساسهای خود آگاهی دارد و چگونه آنها را کنترل و اداره می کند (دانیل و همکاران، ۲۰۰۳). نکته قابل توجه در راستای هوش هیجانی این است که تواناییهای هوش هیجانی ذاتی نیستند، آنها میتوانند آموخته شوند (هوپر[۴]، ۱۹۹۹). سالوی و مایر در پی پاسخ این مسئله بودند که چرا برخی افراد باهوش نمی توانند موفق باشند. آنان دریافتند که بسیاری از این افراد به خاطر فقدان حساسیت و مهارتهای میان فردی ـ که از مؤلّفههای اصلی هوش هیجانی است ـ دچار مشکل میشوند(ترسی، ۲۰۰۱). هوش هیجانی شامل تواناییهایی است که شخص بتواند
انگیزهاش را حفظ نموده و در مقابل مشکلات و استیصال استقامت کرده در شرایط بحرانی و
تکانشها خود را کنترل و خونسردیاش را حفظ نماید و با دیگران همدلی کرده و امیدوار باشد(افروزو همکاران، ۱۳۷۵). در سال ۱۳۱۰ خورشیدی، فعالیت جدی ایران در زمینه بیمه آغاز شد. در این سال بود که قانون و نظامنامه ثبت شرکتها در ایران به تصویب رسید و متعاقب آن بسیاری از شرکتهای بیمه خارجی از جمله گستراخ، ایگل استار، یورکشایر، رویال، ویکتوریا و… به تأسیس شعبه یا نمایندگی در ایران پرداختند(معزی، ۱۳۸۶). بیمه عمر یکی از رشته های بسیار مهم بیمه اشخاص است. از نظر حقوقی، بیمه عمر قراردادی است که به موجب آن بیمهگر در مقابل دریافت حق بیمه متعهد می شود که در صورت فوت بیمهشده یا زنده ماندن او در زمان معینی مبلغی (سرمایه یامستمری) به بیمهگذار یا شخص ثالث تعیین شده از طرف او بپردازد. از نظر فنی، بیمه عمر نوعی عملیات بیمهای است که تعهدات مربوط به آن تابع طول عمر انسان است(بیگی و همکاران، ۱۳۸۶). چنانچه منظور بیمه گذار از انعقاد قرارداد بیمه عمر، تأمین سرمایهای برای خانواده یاشخص ثالث در صورت فوت بیمهشده باشد، عملیات بیمهگر صرفاً بیمه خواهد بود، زیرا خطر موضوع بیمه تابع قانون احتمالات و اعداد بزرگ است(ثبات، ۱۳۸۷). در صورتی که بیمهگذار به تأمین سرمایه یا مستمری برای دوران پیری یا بازنشستگی خود تمایل داشته باشد، عملیات بیشتر جنبه پسانداز دارد. از این بحث دو نتیجه حاصل می شود: الف) پرداخت حق بیمه در بیمههای عمر اجباری نیست زیرا عمل پسانداز اختیاری است. ب) بیمهگران برای اینکه قادر به پرداخت سرمایهها و مستمریهای کلانی در آینده دور باشند، ناچارند ذخایر معتنابعی نگهداری کنند. این ذخیرهها را ذخیره ریاضی
میگویند (کریمی، ۱۳۷۲). وجه بیمه عمر که باید از فوت پرداخته شود به ورثه قانونی متوفی پرداخته می شود مگر اینکه در موقع عقد بیمه یا بعد از آن اسم برده شده است(بیگی و همکاران، ۱۳۸۰).
در پژوهش حاضر از یک سو، هوش هیجانی دستاوردی تازه در علم روانشناسی است و افراد دارای هوش هیجانی، افرادی هستند که از هیجانها و احساسهای خود آگاهی دارند و آنها را تحت کنترل خود درآوردهاند و رفتار و نگرش آنها بر دیگران اثر می گذارد. شور و شوق این افراد موجب بهبود عملکردشان میگردد. این افراد به دلیل توانایی آگاهی از عواطف خود و دیگران کمتر تحت اضطراب و استرس هستند. البته گروهی از افراد هستند که فاقد هوش هیجانی میباشند و یا به میزان کمی از آن بهره بردهاند که این افراد میتوانند با آموزش مهارت های اجتماعی، هوش هیجانی را در خود ایجاد و یا پرورش نمایند از جمله این آموزشها عبارتند از: حل مسأله و مشکل، تصمیم گیری صحیح و به موقع، تعیین هدف، برقراری ارتباط و کنترل خشم. بنابراین افراد مختلف از لحاظ میزان بهره هوش عاطفی متفاوتند و این تفاوت به شیوه های گوناگون در زندگی آنها نمود پیدا می کند و کل زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد. از سوی دیگر بیمه عمر یکی از رشته های بسیار مهم بیمههای اشخاص است و نوعی آیندهنگری و پشتوانه مالی برای فرد بیمهگذار(بیمهشده) در صورت حیات و یا برای افراد تحت پوشش فرد بیمهشده در صورت فوت آن ایجاد مینماید. البته لازم به ذکر است که هدف بیمه عمر درمان نمی باشد بلکه نوعی پسانداز و سرمایه گذاری برای سالهای آتی است. افراد میتوانند با پرداخت مبلغی در طول مدت بیمه و تعیین مدت حداقل ۵ سال و حداکثر ۳۰ از مزایای بیمه عمر بهرهمند شوند. فروش این بیمه نه تنها درایران بلکه درتمامی جهان با مشکلات زیادی همراه است بنابراین برای فروش و توسعه آن نیاز به کادری قوی ومجرب و اطلاع رسانی گسترده داریم تا بتوانیم با برانگیختن احساس نیاز فرد به این پوشش، چنین بیمهنامه هایی را به او عرضه نماییم سپس بتوانیم از طریق او افراد دیگر و بیشتری تشویق به خرید این بیمه نامه نموده البته این تنها یک طرف مسأله است طرف دیگر مسأله عدم آشنایی و آمادگی اکثر افراد نسبت به موضوع
بیمهها خصوصاً بیمههای عمر و .. همچنین مسائل و مشکلات مختلف بازاریابان و فروشندگان که همه آنها موانعی است در راه توسعه و فراگیر شدن بیمههای عمر و زندگی که میبایست مورد بررسی قرار گیرد. لذا محقق در پژوهش حاضر با توجه به مسائل فوق سعی بر آن دارد به بررسی تأثیر هوش هیجانی به عنوان دستاوردی تازه درعلم روانشناسی بر استفاده از بیمه عمر به عنوان یکی از رشته های بسیار مهم بیمههای اشخاص بپردازد.
سوالات اساسی که دراین پژوهش مطرح میشوند عبارتند از:
آیا هوش هیجانی بر استفاده از بیمه عمر تأثیر دارد؟
کدام یک ازمؤلفههای هوش هیجانی بر استفاده از بیمه عمر می تواند بیشتر تأثیر داشته باشد؟
۱-۳- اهمیت و ضرورت تحقیق
یکی از پدیدههایی که در دهه اخیر مورد استقبال زیادی قرار گرفته است، پدیده هوش هیجانی بوده است، که دلیل این امر توانایی فرضی هوش هیجانی بالاتر در حل بهتر مسائل، کاستن از میزان تعارضات بین آنچه که فکر می کند با تقابل قدیمی «عقل» و «دل» و مشاهده زندگی شاد و موفقیت آمیز کسانی بوده که از تحصیل عالی برخوردار نیستند ولی به دلیل هوش هیجانی بالا به این خوشبختی دست یافتهاند. پژوهشهای متعددی نشان دادن که هوش هیجانی می تواند سبب افزایش میزان سلامتی، رفاه، ثروت، موفقیت وعشق وشادی گردد(ریچارد، ۱۹۹۹). گلمن چارچوب هوش هیجانی را از این نظر بررسی کرد که چگونه توانایی بالقوّه فرد برای اداره مهارتهای مربوط به خودآگاهی[۵]، خودنظمدهی، آگاهی اجتماعی و مدیریت در روابط، میتواند به پیشرفت در شغل بینجامد(کیاروچی، ۲۰۰۱). هوش عاطفی، هوش احساسی یا هوش هیجانی که ضریب آن با EQ نشان داده می شود شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود است. به عبارت دیگر شخصی که EQ بالایی دارد سه مؤلفه هیجانها را به طور موفقیتآمیزی با یکدیگر تلفیق می کند: مؤلفه شناختی، مؤلفه فیزیولوژیکی، مؤلفه رفتاری (ابراهیمی، ۱۳۸۵). بیمه عمر یکی از علمیترین شاخه های بیمه است. این موضوع را میتوانیم با مطالعه فنی بیمه عمر دریابیم. به همین دلیل شرکتهای بیمهای
بینیاز از خدمات ریاضیدانان بیمه عمر نیستند(بیگی و همکاران، ۱۳۸۶). در بیمه نامه عمر بیمهگر متعهد است در قبال دریافت حق بیمه و در صورت وقوع خطر مبلغی پرداخت کند که منظور نهایی آن جبران خسارت نیست (به ویژه در انواع معینی مثل بیمه عمر، پس انداز یا ازدواج) بلکه تأمین آینده است(معزی، ۱۳۸۶).
با توجه به اهمیت و ضرورت هوش هیجانی و بیمه عمر از دیدگاه های مختلف، میتوان گفت که امروزه نه تنها روانشناسان بلکه اکثر افراد توجه ویژهای به هوش هیجانی دارند و اهمیت زیادی برای آن قائل میشوند زیرا هوش هیجانی پیش بینی کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برخورد مناسب با استرسها میباشد. برخی از افراد دارای اعتماد به نفس زیادی هستند و برخی دیگر در یاری رساندن به دیگران توانایی دارند که همه اینها حتی بدون اینکه خود فرد بداند نشأت گرفته از هوش هیجانی میباشد. شایان ذکر است که ۲۰ % از موفقیت افراد به IQ و بقیه آن بسته به هوش هیجانی و هوش اجتماعی میباشد همچنین یکی دیگر از دلایل با اهمیتتر بودن EQ نسبت به IQ دارا بودن بعد اکتسابی آن میباشد که براحتی قابل یادگیری و اصلاح میباشد. هوش هیجانی با توجه به اینکه بر سلامت حافظه، نیروی عقل و تصمیم گیری صحیح تأثیر دارد از سوی دیگر مورد توجه و اهمیت قرار گرفته است. در صنعت بیمه یکی از مهمترین پوشش های بیمهای موجود، بیمههای اشخاص و بالاخص بیمه عمر میباشد. افرادی که در زندگی خود به نوعی احساس مسئولیت دارند و نگران آینده زندگی خود و خانواده خویش میباشند همیشه بدنبال راه حلی جهت رفع یا کاهش این نگرانی هستند. از جمله مزایای بیمه عمر عبارتند از: حقوق بازنشستگی در صورت حیات، دریافت وام[۶] به میزان نود درصد ارزش بازخرید[۷]، هزینه های پزشکی امراض خاص ( سکته قلبی، سکته مغزی، سرطان، پیوند اعضاء، جراحی قلب باز)، امکان بازخرید و همچنین حمایت از خانواده در صورت فوت فرد بیمهگذار میباشد. بیمه عمر از جنبه های مختلف حائز اهمیت میباشد از جمله اینکه این نوع بیمه در ارتباط مستقیم با انسان است در صورتی که در سایر بیمهها این ارتباط غیرمستقیم
میباشد از جنبه دیگر در بیمههای غیر اشخاص نظیر اموال احتمال وقوع خطر وجود دارد در حالیکه در بیمههای زندگی برای مسأله فوت به هر علت هیچگونه احتمالی وجود ندارد بلکه قطعی است و فقط زمان آن نامشخص میباشد. بنابراین به وضوح میتوان بیان کرد که مهمترین دلیل اهمیت بیمه عمر حمایت از فرد زمان حیات و بازنشستگی و یا حمایت از خانواده او در صورت فوت وی
میباشد. محقق در پژوهش حاضر با توجه به اهمیت هوش هیجانی و کاربردی بودن آن در مقاطع و زمانهای مختلف زندگی و همچنین اهمیت بیمه عمر به عنوان راهی جهت کاهش نگرانی از مسائل مالی آینده به بررسی و تأثیر هوش هیجانی به استفاده از بیمه عمر می پردازد.
۱-۴- فرضیه های تحقیق
۱-۴-۱- فرضیه اصلی تحقیق
هوش هیجانی بر استفاده از بیمه عمر تأثیر دارد.
۱-۴-۲- فرضیه های فرعی تحقیق
توجه به مهارت های درون فردی (خودآگاهی[۸] هیجانی، جرأت، خودتنظیمی، خودشکوفایی، استقلال) بر استفاده از بیمه عمر تأثیر دارد.
توجه به مهارت های میان فردی (روابط میان فردی[۹]، تعهد اجتماعی، همدلی[۱۰]) بر استفاده از بیمه عمر تأثیر دارد.
توجه به سازگاری (مسئلهگشایی، آزمون واقعیت[۱۱]، انعطافپذیری[۱۲]) بر استفاده ازبیمه عمر تأثیر دارد.
توجه به کنترل استرس (توانایی تحمل استرس، کنترل تکانه) بر استفاده از بیمه عمر تأثیر دارد.
توجه به خلق عمومی ( شادی، خوش بینی) بر استفاده از بیمه عمر تأثیر دارد.
۱-۵- اهداف تحقیق
۱-۵-۱- هدف اصلی تحقیق
تحلیل اثر هوش هیجانی بر استفاده از بیمه عمر.
۱-۵-۲- اهداف فرعی تحقیق
تحلیل اثر مهارت های درون فردی (خودآگاهی هیجانی، جرأت، خود تنظیمی، خود شکوفایی، استقلال) بر استفاده از بیمه عمر.
تحلیل اثر مهارت های میان فردی (روابط میان فردی، تعهد اجتماعی، همدلی) بر استفاده از بیمه عمر.
تحلیل اثر سازگاری (مسئله گشایی، آزمون واقعیت، انعطاف پذیری) بر استفاده از بیمه عمر.
تحلیل اثر کنترل استرس (توانایی تحمل استرس، کنترل تکانه) بر استفاده از بیمه عمر.
تحلیل اثر خلق عمومی ( شادی، خوشبینی) بر استفاده از بیمه عمر.
۱-۶- قلمرو پژوهش
۱-۶-۱- قلمرو موضوعی
تحقیق حاضر تأثیر هوش هیجانی به استفاده از بیمه عمر در جزیره کیش را مورد بررسی قرار
میدهد. بنابراین قلمرو موضوعی در حیطه مطالعات هوش افراد و در بخش تئوریهای هوش
میباشد.
۱-۶-۲- قلمرو زمانی
قلمرو زمانی تحقیق حاضر از نیمه دوم سال ۱۳۹۲ آغاز و تا پایان نیمه اول سال ۱۳۹۳ میباشد.
۱-۶-۳- قلمرو مکانی
قلمرو مکانی این تحقیق، دفاتر بیمه در جزیره کیش میباشد.
۱-۷- مراجع استفاده کننده از نتیجه پایان نامه
دانشگاهها و سازمانهایی که در آن ارتقاء هوش هیجانی با بهره گرفتن از بیمه عمر از اهداف آن سازمان میباشد.
مدیران و بازاریابان شرکتهای بیمه که فروش بیشتر بیمه عمر از اهداف آنها میباشد.
۱-۸- روش تحقیق
این پژوهش از حیث هدف یک تحقیق کاربردی است. تحقیق کاربردی تحقیقی است که با بهره گرفتن از نتایج تحقیقات بنیادی به منظور بهبود و به کمال رساندن رفتارها، روشها، ابزارها، وسایل، تولیدات، ساختارها و الگوی مورد استفاده جوامع انسانی انجام می شود. این تحقیق نیز از نوع تحقیق توصیفی – پیمایشی عمیق میباشد، چرا که به بررسی یکی از دلایل و انگیزه های استفاده از بیمه عمر در میان مشتریان که همانا هوش هیجانی میباشد پرداخته است. روشهای گردآوری داده ها به دو صورت کتابخانه ای و میدانی می باشند و ابزار گردآوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه با سوالات بسته و طیف پنج گزینه ای لیکرت می باشد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات نهایی از آزمون های t با دو نمونه مستقل، تحلیل واریانس یکطرفه (ANOVA)، ضریب همبستگی پیرسن و رگرسیون خطی چندگانه (چند متغیره) استفاده شده است.
به منظور حفظ جانب عدالت معافیتها باید برای یک دوره از پیش تعیین شده تدوین شوند و علاوه بر این درصد معافیت به صورت سالانه کاهش یافته و در نهایت به صفر برسد. اگر معافیت مالیاتی برای دورهای طولانی (همانند وضعیتی که امروزه در نظام مالیاتی ما وجود دارد) اعطاء شود نه تنها اثر مثبتی به همراه نخواهند داشت بلکه نهایتاً باعث ایجاد تبعیض خواهد شد.[۴۳۵]
ب: معافیتهای مالیاتی در قانون مالیاتهای مستقیم
ما در این قسمت به معافیتهای مالیاتی صرفاً از منظر رعایت اصول عدالت و برابری خواهیم نگریست. بنابراین معافیتهای مالیاتی از منظر انطباق یا افتراق با اصول عدالت مالیاتی همانند اصل برابری همگان در پرداخت مالیات، قانونی بودن معافیتها، اصل گستردگی و عمومیت مالیاتها و سایر اصول مرتبط مورد ملاحظه و بررسی قرار خواهد گرفت. بر این اساس سایر موارد دخیل در امر معافیتها و نیز نوع رویکرد و سیاست مالیاتی قانونگذار مورد نظر نخواهد بود. چرا که استفاده از این سیاست در هر مورد توجیهات اقتصادی و اجتماعی خاص خود را به همراه دارد که در هر حال معافیتها برای حمایت از منطقه یا فعالیتی خاص و یا به منظور کمک به قشری خاص به کار گرفته می شود. مطابق قانون مالیاتهای مستقیم فعالیتهای بسیاری از معافیت مالیاتی برخوردارند که در زیر به آنها اشاره خواهد شد.
۱: معافیتهای مالیاتی بخش کشاورزی
بخش کشاورزی زنجیره وسیعی از فعالیتهای تولیدی را شامل می شود که شامل دامداری، دامپروری، پرورش ماهی و زنبور عسل، و پرورش طیور، صیادی و ماهیگیری، نوغانداری، احیاء مراتع و جنگلها، باغات اشجار از هر قبیل و نخیلات میباشد.
این معافیت با هدف تشویق و ترغیب سرمایه گذاری و فعالیت در بخشهای جانبی کشاورزی ایجاد شده است. در حال حاضر زنجیرهای بعد از بخش تولید محصولات کشاورزی به نحوی از دادن مالیات واقعی خود طفره میروند. عدم تصریح دلیل و هدف اعطای این معافیت مشخص در قانون، این توقع را برای صاحبان مشاغل مرتبط با بخش کشاورزی و سایر بخشهای همردیف آن، بوجود آورده که آنها نیز در زمره اشخاص معاف قرار گرفتهاند که این امر باعث گریز مالیاتی خواهد شد.
نکته دیگر در خصوص این نوع معافیتها، جنبه دائمی و غیر موقت بودن آن است. چنانچه از ماده مزبور مستفاد است، قانونگذار نسبت به تعیین محدوده زمانی مشخص برای اینگونه معافیتها ساکت است. چنانچه سابق بر این ذکر شد اعطای این معافیت ناشی از سیاستهایی است که به دنبال ایجاد امنیت غذایی، رونق فعالیتهای تولیدی و کاهش نرخ بیکاری است تا با حمایت از این فعالیتها انگیزهای برای حضور اشخاص در این بخش فراهم آید.[۴۳۶]
حال چنانچه لزوم حمایت از بخش کشاورزی به منظور افزایش امنیت غذایی و ایجاد انگیزه سرمایه گذاری در این بخش باشد، اعطای معافیت امری صحیح و مبتنی بر عدالت اقتصادی خواهد بود چرا که در نهایت منتفعین چنین حمایتی در نهایت اقشاری خواهند بود که بخشی از اهداف مالیاتستانی در حمایت از آنان میباشد بنابراین عدالت توزیعی را به همراه خواهد داشت.
بنا به مراتب فوق، در مواردی که فعالیتهای کشاورزی کسب درآمد مناسبی را تضمین نمایند و منجر به کسب منافع فراوانی برای صاحبان آن شوند، ضرورت حمایت مالیاتی از آنان منتفی خواهد بود که در نتیجه درآمدهای حاصل از آن می تواند مشمول مالیات قرار گیرد.
البته مراتب فوق نافی سیاستهای حمایتی حتی از نوع معافیتهای مالیاتی نخواهد بود، بر این اساس در بحث معافیتها باید به گونه ای عمل کرد که ضمن دریافت مالیات از اشخاصی که در این بخشها فعالیت می کنند و درآمد بالایی نیز دارند، وضع مالیات اثر منفی بر انگیزه تولید این افراد نداشته باشد.[۴۳۷]
یکی از پرسشهای موجود در حیطه معافیت درآمد کشاورزی این است که آیا معافیت درآمد حاصل از فعالیتهای کشاورزی مندرج در ماده (۸۱) قانون با توجه به احصاء دامپروری، دامداری، پرورش ماهی و … شامل سایر فعالیتهای مشابه همچون مرغداری، پرورش میگو و کرم ابریشم نیز میگردد یا خیر؟
مطابق گزارش دفتر فنی مالیاتی[۴۳۸] در این خصوص دو نظریه قابل ارائه میباشد که یکی از آنها بر قصد مقنن به اعطاء معافیت مالیاتی صرفاً به فعالیت مزبور در ماده (۸۱) اشاره دارد با این توضیح که ماده مذکور در مقام بیان مصادیق مورد بحث بوده است و اگر غیر از این مراد بود شرایط تعلق آن را نیز بیان مینمود نه آنکه به ذکر مصادیق اکتفا کند. در مقابل این نظر بیان شده است، باعنایت به تعریفی که از فعالیت کشاورزی در ماده یک آئیننامه اجرائی لایحه قانونی واگذاری و احیاء اراضی در حکومت جمهوری اسلامی ایران مصوب ۳۱/۲/۱۳۵۹ شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران به عمل آمده بر این نکته اشاره دارد که فعالیت کشاورزی عبارتست از بهره برداری از آب و زمین به منظور تولید محصولات گیاهی و حیوانی (از قبیل زراعت، باغداری، درختکاری، جنگلداری، دامداری، پرورش طیور و زنبور عسل و آبزیان) لذا با قید “فعالیتهای کشاورزی” در صدر ماده (۸۱) قانون، احصاء فعالیتهای بعدی مذکور در آن، قید اضافی و تأکیدی بوده و در صورت عدم درج آنها نیز جملگی در قالب فعالیتهای کشاورزی تلقی میگردیدند.
هیأت عمومی در رأی صادره[۴۳۹] پیرامون موضوع مورد بحث بشرح آتی اعلام نموده است؛ “با وجود عبارت” کلیه فعالیتهای کشاورزی” مذکور در صدر ماده (۸۱) قانون مالیاتهای مستقیم مصوب اسفند ماه ۱۳۶۶مجلس شورای اسلامی درج کلمات “دامپروری، دامدار، پرورش ماهی و زنبور عسل” بعد از آن قیود اضافی و تمثیلی به نظر میرسند.”
مطابق آنچه گفته شد اگر چه اعطای چنین معافیتی مغایر با اصول برابری در پرداخت مالیات به نظر میرسد لیکن بر فرض پذیرش چنین معافیتهایی رعایت اصل برابری اقتضاء دارد تا نسبت به تمامی فعالیتهایی که حداقل در یک حوزه کاری قرار میگیرند نظیر مصادیق مقرر در ماده (۸۱) قانون و فعالیتهای مشابه آن، یک حکم مالیاتی اتخاذ شود و بر این اساس حکم عادلانه آن است که فعالیتهای نظیر مرغداری و تولید کرم ابریشم نیز جزو مشمولین معافیتهای مقرر واقع شوند.
۲: معافیتهای مالیات بر درآمد حقوق
معافیت مالیات بر درآمد حقوق به منظور حمایت از اشخاص حقیقی با درآمدهای پایین در جهت توزیع عادلانه ثروت و درآمد ایجاد شده است. از اهداف اعطای این معافیت میتوان به حفظ حداقل سطح معشیت و عدالت اجتماعی و یکسانسازی معافیت پایه، اجتناب از اخذ مالیات مضاعف و نیز حمایت اجتماعی از قشر بازنشسته و تسهیلات پرداختی به آنان، حمایتهای اجتماعی و منطقهای و جذب نیروهای متخصص و جذب و نگهداری نیرو در مناطق کمتر توسعه یافتهتر نام برد.
حکم اصلی در خصوص مالیات بر درآمد حقوق به استناد ماده (۸۲) قانون، چنین است که “درآمدی که شخص حقیقی در خدمت شخص دیگر (اعم از حقیقی یا حقوقی) در قبال تسلیم نیروی کار خود بابت اشتغال در ایران بر حسب مدت یا کار انجام یافته به طور نقد یا غیر نقد تحصیل می کند، مشمول مالیات بر درآمد حقوق است.” چنانچه واضح است حکم این ماده صراحت در عدم هرگونه تبعیض مالیاتی و نیز تحت پوشش قرار دادن کلیه درآمدهایی دارد که کلیه اشخاص بابت هرگونه فعالیت در ایران دریافت میدارند. بنابراین ماده مزبور اصل برابری در پرداخت مالیات را مورد شناسایی قرار داده است.
بر اساس حکم این ماده، کلیه درآمدهای اشخاص حقیقی در ایران مشمول مالیات بر درآمد حقوق خواهند بود، لیکن بر اساس سایر احکام قانونی مندرج در فصل مالیات بر درآمد حقوق، درآمد بخشی از اشخاص از شمول مالیات خارج شده اند. بخش عمده این اشخاص کسانی هستند که سطح درآمد آنان از میزان تعیین شده پایینتر است.
پرسنل نیروهای مسلح، جانبازان، آزادگان و مشمولان قانون استخدامی وزارت اطلاعات، اشخاص دیگری هستند که درآمد آنها مورد معافیت مالیاتی قرار گرفته است. همچنین درآمد مأموران و نمایندگان سیاسی کشورها، رؤسا و اعضای مأموریتهای کنسولی خارجی در ایران، کارشناسان خارجی، کارمندان محلی سفارتخانهها و کنسولگریها ایران در خارج بر اساس احکام جداگانه ای از شمول مالیات بر درآمد خارج شده اند.
در خصوص معافیت مورد اول که اشاره به معافیت سطح معینی از درآمدهای اشخاص حقیقی دارد، عنایت به این نکته ضروری است که با قبول تفاوت در میزان درآمدهای اشخاص جامعه، میزان مطلوبیت درآمد برای هر یکی از آنان متفاوت است. به عبارتی میزان بهره و استفاده هر یک از اشخاص، از هر واحد درآمد و دارایی یکسان نیست.
عمده اشخاصی که دارای درآمدهای پایین هستند همواره در گذران امورات زندگی خود با کمبودهایی روبرو میشوند لزوم حمایت از این اشخاص ضرورتی است انکارناپذیر. قانونگذار با عنایت به این دو موضوع نسبت به معافیت سطحی از درآمدهای اشخاص اقدام نموده است. اساساً این اقدام جزئی از اهداف نظام مالیاتستانی، مورد قبول اکثر اندیشمندان میباشد که تحت عنوان عدالت توزیعی و باز توزیع ثروت مورد شناسایی قرار گرفته است.
بنابراین بخشی از معافیتهای مالیات بر درآمد حقوق که به منظور حمایت قرار دادن درآمدهای پایین در جهت توزیع عادلانه ثروت و درآمد ایجاد شده است، از آنرو که به دنبال جلوگیری از شیب تند اختلاف طبقاتی میباشد عدالت را به همراه دارد.
همانطور که در بخشهای سابق ذکر آن رفت رعایت برابری مطلق همواره مفید و عادلانه نخواهد بود. البته چنانچه مفهوم مخالف اصل برابری را در معنای رفتار نابرابر با نابرابرها بکار ببریم، معافیت مذکور بدان جهت که با هدف برابر نمودن وضعیت مالی و اقتصادی اشخاص در جامعه پیش بینی شده است، مطابق با اصول عدالت مالیاتی است و میتوان این تبعیض را تبعیض مثبت دانست.
مستنبط از مطالب فوق، سطح مناسب درآمد به منظور فراهم نمودن حداقلهای زندگی با توجه به مناطق مختلف نیز قابل ارزیابی است. چنانچه در بالا اشاره شد سطح زندگی افراد در جامعه به میزان قابل توجهی به محل زندگی آنان بستگی دارد. به عنوان مثال سطح درآمد لازم جهت بهرهمندی از یک زندگی حداقلی در شهری مثل تهران به مراتب بالاتر از سطح درآمد یک شخص در شهری کوچک است. بنابراین به نظر میرسد به منظور عادلانه نمودن معافیتها، لازم باشد تا میزان معافیت بر درآمد بر اساس منطقه سکونت و میزان مطلوبیت درآمد در آن منطقه در نظر گرفته شود.
چنانچه در باب شرایط اعطای معافیت مالیاتی گفته شد، یکی از مهمترین شرایطی که یک معافیت باید دارا باشد تا ناقض اصول عدالت مالیاتی نگردد و به اصل برابری مالیاتی لطمهای وارد نکند، موقتی بودن یا معین بودن مدت زمان اعطای آن است. با ملاحظه متن ماده (۸۲) و سایر مواد مربوط به مالیات بر درآمد حقوق، چنین شرطی مورد اشاره واقع نشده است و به عبارتی برای معافیت مزبور، محدوده زمانی مشخصی تعیین نشده است. لیکن باید به این نکته توجه نمود که اساساً در خصوص معافیت مالیات بر درآمد حقوق برای اشخاصی که درآمد آنها از سطح معینی پایینتر است، علیالاصول مدت زمان استفاده از این معافیت، از فحوای آن مشخص است، بدین معنا که پس از عبور میزان درآمد هر شخص از سقف درآمد تعیین شده، خود به خود این معافیت منقضی می شود. بنابراین ذکر مدت زمان تخصیص این معافیت در قانون ضرورتی ندارد و اساساً لزومی به تصریح آن احساس نمی شود.
گفتنی است تا قبل از تصویب قانون بودجه کل کشور سال ۱۳۹۳، معافیت مالیات بر درآمد حقوق بر اساس ماده (۸۴) قانون،[۴۴۰] اعمال میشد. این ماده مقرر میداشت “تا میزان یکصد و پنجاه برابر حداقل حقوق مبنای جدول حقوق موضوع ماده (۲) قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت مصوب ۱۳۷۰، درآمد سالانه مشمول مالیات حقوق کلیه حقوق بگیران از جمله کارگران مشمول قانون کار، از یک یا چند منبع، از پرداخت مالیات معاف میباشد.”
معافیت سالانه موضوع ماده (۸۴) قانون، مربوط به کلیه حقوق بگیران اعم از حقوقبگیران بخش دولتی و خصوصی میشد که بر اساس آن تمامی این حقوقبگیران مشمول معافیت مالیات بر درآمد حقوق به طور یکسان و مساوی میشدند که البته تا قبل از اصلاحیه سال ۱۳۸۱ قانون مالیاتهای مستقیم، میزان معافیت سالانه حقوق حقوق بگیران بخش دولتی، بیشتر از حقوق بگیران بخش خصوصی بود.
رویه قانونی سابق برای محاسبه معافیت مالیات حقوق هر سال، بدینصورت بود که بایستی ابتدا، حداقل حقوق مبنای جدول حقوق موضوع ماده (۱) قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت برای سال مربوطه را محاسبه نموده و سپس یکصد و پنجاه برابر آنرا به عنوان معافیت سالانه حقوق سال مذکور تعیین نمود. که البته با توجه به تغییر قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت به قانون مدیریت خدمات کشوری، ماده (۸۴) قانون، عملا کارایی خود را از دست داده بود، بنابراین جهت رفع مشکل، طی سنوات اخیر میزان معافیت سالانه حقوق بگیران در قانون بودجه کل کشور تعیین میگردید.
پس از تصویب قانون بودجه مزبور، عملاً ماده فوق و مندرجات آن، کارایی خود را از دست داد. بر اساس تبصره (۹) قانون بودجه کل کشور سال ۱۳۹۳،[۴۴۱] و طی ابلاغ بخشنامه جدید از سوی سازمان مالیاتی، مالیات بر درآمد حقوق کلیه شاغلان کارمند و کارگر در بخشهای خصوصی، دولتی و سایر دستگاههای اجرایی موضوع ماده (۵) قانون مدیریت خدمات کشوری و ماده (۵) قانون محاسبات عمومی کشور، تا سقف مبلغ سالانه یکصدو بیست میلیون (۱۲۰٫۰۰۰٫۰۰۰) ریال از پرداخت مالیات معاف میباشد؛ همچنین نسبت به مازاد آن تا هفت برابر به نرخ ۱۰ درصد و مازاد بر این، به نرخ ۲۰ درصد مشمول مالیات بر درآمد حقوق خواهد بود.
بر اساس این تبصره چنانچه حقوق ماهیانه کارگر یا کارمندی کمتر از یک میلیون تومان باشد، این میزان مبلغ از پرداخت مالیات بر درآمد حقوق معاف خواهد بود و اگر بالاتر از این رقم باشد به نرخ ۱۰ درصد وصول خواهد شد.
یکی دیگر از معافیتهای مالیات بر درآمد حقوق مربوط به درآمد حقوق پرسنل نیروهای مسلح، جانبازان، آزادگان و مشمولان قانون استخدامی وزارت اطلاعات است.
مطابق بند (۱۴) ماده (۹۱) قانون،[۴۴۲] درآمد حقوق پرسنل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران اعم از نظامی و انتظامی، مشمولان قانون استخدامی وزارت اطلاعات و جانبازان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و آزادگان مشمول معافیت مالیات بر درآمد حقوق شده است که از نقطه نظر عدالت مالیاتی موجه به نظر نمیرسد.
اگر چنانچه مبنای عدالت مالیاتی را بازتوزیع ثروت با اولویت اقشار کم درآمد فرض کنیم، وضع معافیت برای این دسته از اشخاص قابل توجیه نخواهد بود و اگر این مبنا را عدم تقدم گروهی بر گروه دیگر بواسطه وجود برخی شرایط خاص نوع فعالیت یا شخص مورد اشاره بدانیم، بازهم به نظر موجه نمیرسد. پرسش این است که کارکنان زحمتکش نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و مشمولین قانون استخدامی وزارت اطلاعات دارای چه ویژگی میباشند که قانونگذار آنها را از سایر کارکنان دولت مستثنی نموده است؟
با نظر به مبانی و اهداف بحث حاضر، کاملاً روشن و مبرهن است که وضع این نوع معافیت برای چنین کارکنانی که دارای ویژگی خاصی نبوده و در تناسب مالی با سایر کارکنان در وضعی مشابه قرار دارند، منطقی به نظر نمیرسد. شاید چنین به نظر رسد این معافیت بهجهت نوع فعالیت آنها میباشد و در نتیجه باید مورد توجه ویژهای قرار گیرند که در جواب باید بیان کرد، اگر چنانچه این کارمندان در شرایط سخت کاری هم به سر میبرند و از حیث نوع فعالیت در معرض آسیبپذیری بیشتری هستند دولت می تواند با افزایش حقوق سختی را به کام آنها شیرین نماید. به نظر میرسد قانونگذار قصد دارد، قصور و کوتاهی دولت در پرداخت حقوق مکفی به این کارمندان را با اعمال چنین معافیتهایی جبران نماید.
در این بند همچنین جانبازان و آزادگان مشمول معافیت مالیاتی قرار گرفتهاند. افراد جانباز و آزاده بنا بر مفاد قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران، ذیل مفهوم ایثارگر قرار میگیرند و ایثارگر به کسی اطلاق میگردد که برای استقرار و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و دفاع از کیان جمهوری اسلامی ایران و استقلال و تمامیت ارضی کشور، مقابله با تهدیدات و تجاوزات دشمنان داخلی و خارجی انجام وظیفه نموده و شهید، مفقودالاثر، جانباز، اسیر، آزاده و رزمنده شناخته شود.
مطابق ماده (۵۶) قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران صددرصد حقوق و فوقالعادههای شغل و سایر فوقالعادهها اعم از مستمر و غیر مستمر شاهد، جانبازان و آزادگان از پرداخت مالیات معاف میباشد.
معافیت مالیات بر درآمد حقوق جانبازان و آزادگان از منظر دیگر قابل توجه است. چنانچه واضح است بنا بر ماده (۸۲) قانون، درآمد آن دسته از جانبازان و آزادگانی که به عنوان شخص حقیقی و در قبال تسلیم نیروی جسمی و فکری خود حاصل می شود، مشمول مالیات بر درآمد حقوق میباشد که بر اساس بند (۱۴) ماده (۹۲) از شمول مالیات خارج شده است. همچنین بخش دیگری از جانبازان و آزادگانی نیز وجود دارند که دارای درآمد از بخشهای دیگر اقتصادی هستند به عنوان مثال دارای حرفه و شغل خاصی هستند که علیالاصول مشمول مالیات بر درآمد مشاغل یا مالیات بر درآمد اشخاص حقوقی میباشند.
با توجه به مراتب فوق و ملاحظه فصول مربوط به مالیات بر درآمد حقوق، مالیات بر درآمد مشاغل و مالیات بر درآمد اشخاص حقوقی، صرفاً آن دسته از جانبازان و آزادگانی که به عنوان مشمولین مالیات بر درآمد حقوق هستند، صددرصد درآمد آنها مشمول مالیات بر درآمد حقوق قرار گرفته است و مابقی جانبازان و آزادگانی که مشمول مالیات بر درآمد اشخاص حقوقی یا مشاغل قرار دارند، از این معافیت برخوردار نیستند.
اگر چه اعطاء معافیت برای این دسته از اشخاص حقیقی، آن هم بدون اعمال هیچگونه محدودیت و ضوابطی با اما و اگرهایی روبرو است لیکن اصل برابری اقتضاء دارد تا کلیه اشخاصی که در وضعیت مشابهی قرار دارند مورد رفتار برابری نیز قرار گیرند و در این این مورد نیز از آنجا که هدف قانونگذار حمایت از جانبازان و آزادگان است، نباید میان این دسته از اشخاص فرق گذاشته شود.
۳: معافیتهای مالیاتی بخش گردشگری
حمایت از صنعت ایرانگردی و جهانگردی، هدفی است که بواسطه آن نسبت به وضع معافیت برای صنعت گردشگری، اقدام شده است.
بر اساس بخشنامه سازمان امور مالیاتی، معافیت مالیاتی پنجاه درصدی موضوع تبصره (۳) ماده (۱۳۲) قانون،[۴۴۳] برای کلیه تاسیسات گردشگری (ایرانگردی و جهانگردی) واحدهای موضوع ماده یک تصویب نامه شماره ۳۸۶۲۱/ت /۳۳۵۴ هـ مورخ ۱۰/۵/۸۴ هیات وزیران، متعلق به اشخاص اعم از حقیقی و حقوقی که دارای پروانه بهره برداری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری میباشند، قابل اعمال خواهد بود .
به موجب این بخشنامه، تاسیسات گردشگری (ایرانگردی و جهانگردی) موضوع ماده مذکور شامل هتل، واحدهای خدماتی رفاهی بین راهی، مهمانپذیرها، مراکز خودپذیرایی شامل هتل آپارتمان، پانسیون، زائرسرا و از این قبیل، مراکز اقامتی جوانان، تفرجگاهها، اردوگاه گردشگری، محوطههای کمپینگ و کاروانها، مراکز سرگرمی و تفریحی (مراکز تعطیلات)، دفترهای خدمات مسافرتی و جهانگردی، مناطق نمونه گردشگری و اقامتگاهها با مالکیت زمانی میباشد.
با توجه به گستردگی فعالیتهایی خدماتی که در حوزه صنعت گردشگری و ایرانگردی قرار میگیرند، مشاغل فراوانی مورد معافیت مالیاتی مزبور قرار خواهند گرفت. در حالیکه هیچگونه دلیل موجهی جهت اعطای معافیت برای این مشاغل و فعالیتها در دسترس نیست. نه میتوان صاحبان این مشاغل را جزء اشخاص کمتر بهرهمند جامعه قرار داد و نه این فعالیتها دارای چنان سود پائینی است که به جهت ضرورت انجام آن، نیازمند حمایت از سوی دولت باشد. بنابراین از آنجا که قاعده اصلی در پرداخت مالیات، رعایت اصل برابری و پرداخت برابر همه اشخاص است، اعطای معافیت برای اینگونه فعالیتها، نوعی تبعیض منفی به شمار میرود.
علاوه بر این و در فرض ضرورت اعطای معافیت برای این بخش از صنعت، لازم است تا شرایط اعطای معافیت مورد لحاظ قرار گیرد. چنانچه پیشتر گفته شد یکی از شرایط کلیدی معافیتها، مشخص بودن بازه زمانی آنها میباشد که در خصوص معافیت مزبور قانونگذار محدوده زمانی مشخصی را تعیین نکرده است. بر فرض پذیرش چنین معافیتی و عادلانه بودن آن، لازم است تا ضرورت حمایت از چنین فعالیتهایی مشخص شود و در فرض وجود ضرورت، مدت زمانی که رفع ضرورت تا آن تاریخ محتمل است مشخص گردد.
برای تمام مسائل که تا به این حال درباره شرکت در جرم بیان شده باید گفت که مجازات شریک در جرم، مجازات فاعل مستقل آن جرم خواهد بود، لذا هر شریک یک مباشر توصیف و علی الاقاعده مجازات مباشر جرم دارد و از طرفی هر شریک عهده دار مسئولیت کامل اقدامات انجام شده توسط خود را داشته و با او به همان نحو عمل می شود که با مباشر جرم باید عمل شود.
مسئولیت کیفری شریک در جرم، کاملاً مشخص بوده و به هیچ وجه ارتباطی با مسئولیت کیفری سایر شرکاء پیدا نخواهد کرد و به همین جهت هر شریک می تواند به تنهایی مورد تعقیب قرار گیرد. [۱۷۰]
در یک جمع بندی کلی باید به صراحت گفت که به موجب قانون مجازات اسلامی مجازات شریک در جرم مجازات فاعل مستقل است لیکن اگر تاثیر مداخله و مباشرت شریکی در حصول جرم ضعیف باشد، دادگاه مجازات او را به تناسب تاثیر عمل او تخفیف می دهد ماده (۴۲) ق.م.ا و در عین حال اثر همین فرد سردستگی ۲ یا چند نفر در ارتکاب جرم به عهده گیرد از علل مشدده مجازات محسوب خواهد شد (ماده ۴۵ ق.م.ا) [۱۷۱]
و اینک بعد بررسی و مطالعه در باب مشارکت در جرم نوبت به بررسی مشارکت در جرم آدم ربایی خواهد رسید که در مطالب زیر به آن می پردازیم :
و حال اگر همین تفسیر ماده ۴۲ در رابطه با جرم آدم ربایی می توان مصداق داشته باشد و اینطور بیان شود که اگر بزه آدم ربایی از سوی ۲ یا چند نفر عالماً و عامداً انجام شود و شخص را بربایند، به طوری که عمل ربودن مستند به عمل آنان باشد شریک در جرم محسوب می شوند.
البته لازم به ذکر است که باید در عملیات مادی ربایش انسان علم و عمد دخالت داشته باشند و حتی باید این قید عبارت که قانون مجازات اسلامی بیان داشته «عالماً و عامداً» حتی نیز در ربایش وجود داشته باشد و مجازات شریک در آدم ربایی به موجب ماده ۴۲ قانون مجازات فاعل مستقل خواهد بود که دادگاه نظر به اوضاع و احوال و مراتب خاص و تاثیر عمل هریک از شرکاء در حصول نتیجه می تواند در میزان مجازات تخفیف را مبذول دارد . در ادامه شرکت در جرم آدم ربایی لازم نیست که حتماً به نتیجه کامل برسد و این جرم تا به آخر انجام شود حال اگر بخواهد فقط در مرحله عملیات اجرایی جرم قرار گیرد، می تواند برای عنوان شرکت کافی باشد.
مثل این که شخص دست به ربودن فردی بزند و در مرحله شروع به اجرا نتیجه معلق بماند؛ شریک در شروع به جرم محسوب می شود و برعکس اگر کاملاً به نتیجه برساند، شریک در جرم آدم ربایی خواهد بود.
و باید ذکر کرد که شرکت در جرم آدم ربایی همانطور که گفته شد دارای ۳ عنصر قانونی، مادی، روانی اسا مانند سایر جرایم در قانون. م. ا.
عنصر قانونی شرکت ماده ۲ و ۱۲ و ۴۲ ق.م. ا می باشد که در بالا گفته شد و از بیان مجدد آن پرهیز می شود.
عنصر مادی بزه، آدم ربایی، فعل ربودن است که باید به صورت فعل مثبت انجام گیرد و ترک فعل آن مشمول عنوان دیگری در قانون مجازات اسلامی است و شامل ماده ۶۲۱ بزه آدم ربایی نمی شود.
عنصر روانی شرکت در جرم آدم ربایی باید حتماً عالماً و عامداً بودن قصد و عمد است که باید هر کدام از شرکاء عالماً و عامداً به ربودن انسان اقدام نمایند.
به عنوان مثال : اگر ۲ نفر شخصی را وادار به سوار شدن به داخل ماشین شخص سومی کنند و اگر شخص سوم (راننده) اطلاعی از این ربودن نداشته باشد و نیز ممکن است بدون سوءنیت، فقط اجبار و اکراه شود که نمی توان او را به شرکت در این جرم مجازات کرد. [۱۷۲]
در آخر می توان گفت که موضوع جرم آدم ربایی فاعل این جرم می تواند هرکس باشد که به صورت مباشرت یا مداخله و غیر مستقیم قابل تحقق است.
هرکس شخصاً یا با شرکت دیگری به قصد یا سرقت اموال و یا هتک ناموس، مرتکب ربودن شخص یا اشخاص که در آن وسیله نقلیه است بشود، در صورت وقوع قتل محکوم به اعدام و دادرسان حق ندارند مجازات را حتی تا یک درجه تخفیف دهند و در صورت وقوع سرقت و یا هتک ناموس به عنف به حبس ابد.
در صورت شروع به قتل و یا شروع به هتک ناموس به عنف به حبس با اعمال شاقه (حبس جنایی درجه یک)، از ۵ تا ۱۵ سال مجازات خواهد شد. [۱۷۳]
آنچه که در بالا گفته شد لازم به توضیح است که قانونگذار خواسته جرم شرکت در آدم ربایی را مشدد اعلام دارد و غیرقابل تخفیف ولو یک درجه و علت آن هم این است که خواسته با ربایندگان اشخاص چه از طریق معاونت و شرکت در آن مبارزه کند و به نوعی باعث عدم تحقق آن شود.
«قانونگذار براساس ماده ۲۵۷ قانون العقوبات لبنان مقرر داشته که اگر :
جرم به قتل گروهی یا به وسیله ۲ شخص و یا بیشتر واقع شود، در حین ارتکاب جرم «همگی مسلح بوده باشند» و این حالت مستلزم تعداد اشخاص است که در عملیات آدم ربایی دست داشتند و در نتیجه عمل گروهی آنان، باعث رعب و وحشت شده و یا به هر سبب دیگری که به شکلی با حادثه ارتباط دارد موجب مرگ انسان را فراهم آورند، مشمول تشدید مجازات قرار خواهد گرفت به موجب مصوبه قانونی شماره ۲۷ تاریخ ۵/۳/۱۵۵۹
(که مجازات آنان محدود شده، به کارهای طاقت فرسا و اعمال شاقه)
در واقع جرم شرکت در لبنان به مانند ایران باید توسط ۲ نفر یا چند نفر انجام شود و عمل مستند به همگی آنان باشد.
خواه کار آن مساوی یا متفاوت و هرکدام به تنهایی و جداگانه مستحق مجازات خواهد شد.
شرکت در جرم آدم ربایی در لبنان ، چون فرد آدم ربا باعث رعب و وحشت شده و یا به هر سبب دیگری که گویی فرد ربوده شده در اثر آن حالت رعب و وحشت که دچار شده و آن هم در سایه ربایش که برایش بوجود آمده، فوت شده و این مسئله شرکت در جرم را تشکیل می دهد که هر فردی که به نوعی در گروه شرکت داشته و سبب این حادثه شده شامل می شود و اعمال هریک به تنهایی در حد ذات برای تحقق و اثبات ظرف مشدد کافی است.» [۱۷۴]
فصل دوم : عوامل موثر در تعیین مجازات
در این فصل، عوامل موثر در تعیین مجازات بررسی می شود که خود مشتمل بر ۲ مبحث است. مبحث نخست : عوامل مشدده و مبحث دوم : اقدامات ارفاقی که هرکدام لازم است، در جایگاه خود مختصراً توضیحی داده شود.
مبحث نخست : عوامل مشدده
این مبحث ۲ گفتار جداگانه تقسیم می شود : گفتار نخست : عوامل مشدده عام گفتار دوم : عوامل مشدده خاص
گفتار نخست : عوامل مشدده عام
در گفتار نخست در قسمت الف به تکرار جرم و در قسمت ب به تعدد جرم خواهیم پرداخت:
الف: تکرار جرم
کسی را مرتکب تکرار جرم گویند که سابقه ی محکومیت جزایی داشته باشند. تکرار جرم بر طبق قانون از موجبات تشدید مجازات محسوب [۱۷۵] می شود اما ایرادی که می توان به ماده ۴۸ قانون مجازات اسلامی وارد کرد این است که به موجب نظریه شماره ۱۰۲۳۵/۷ - ۲۵/۹۷۱: قانونگذار از نحوه تشدید مجازات را در خصوص تکرار جرم مشخص ننموده و در سایر قوانین نیز حکم خاصی در این خصوص وجود ندارد بنابراین در اجرای قسمت اخیر ماده ۴۷ قانون م.ا تشدید مجازات را در اختیار دادگاه است که با توجه به شرایط و کیفیت جرائم ارتکابی و اوضاع و احوال شخص مرتکب مجازات تعزیری را تشدید نماید، بدیهی است که در این مورد تناسب جرم و مجازات باید رعایت گردد. [۱۷۶]
قبل از هر چیز، ابتدا باید در این قسمت تکرار جرم را با توجه به انواع مورد بررسی قرار داد.
تکرار جرم برحسب برحسب تشابه به جرم اول و دوم یا فاصله زمانی بین ارتکاب جرم اول و دوم و غیره متفاوت است، به انواع مختلف تقسیم می شود و بر همین مبنا از تکرار جرم دائم و موقت تکرار جرم عام و خاص و تکرار جرم ساده و تصاعدی، مطلبی ارائه می دهیم :
۱- تکرار جرم دائم و موقت : در تکرار جرم دائم برای تشدید مجازات بین جرائم ارتکابی و محکومیت های متوالی فاصله زمانی لحاظ نمی شود، برعکس در تکرار جرم موقت برای تشدید مجازات بین جرائم ارتکابی و محکومیت ها فاصله زمانی در نظر گرفته شده است، مثلاً مدت ۵ سال یا ۱۰ سال.
در مورد تکرار جرم موقت چون مدت زمانی بین این جرائم ارتکابی فاصله وجود دارد، ارتکاب جرم توسط مجرم، حاکی از اصرار وی برای فعالیت مجرمانه سابق نیست تا مقتضی تشدید مجازات باشد و در مورد چنین فردی باید گفت چون مدتی «بین جرائم ارتکابی فاصله وجود دارد، عود متهم به ارتکاب جرم دلالت نمی کند که در فعالیت جنایتکارانه سابق که مستلزم مجازات شدید است لجاجت ورزیده است. چنین متهمی را با یک بیمار مقایسه کرده و می گویند ارتکاب جرم از طرف او در حکم عود به وضع سابق نیست بلکه مانند بیماری است که ناخوشی جدید بر او عارض شده و محتاج مداوای خاص است. [۱۷۷]
۲- تکرار جرم عام و خاص : در تکرار جرم، ارتکاب جرم متوالی از یک نوع، برای تشدید مجازات ضروری و لازم نیست اما در تکرار جرم خاص لازم می شود مجازات، ارتکاب جرائم از یک نوع و شبیه به هم می باشد. مثلاً در تکرار جرم خاص ضروری که مرتکب ضرب و جرح می شود و بعداً مرتکب جرم کلاهبرداری شود مشمول قواعد تکرار جرم نمی باشد[۱۷۸] ولی عکس این قضیه در جرم آدم ربایی اینگونه است که آدم ربا مشدد چه عام و یا خاص باشد، عام به واسطه تکرار جرم و خاص به واسطه که جرم است آدم ربایی تشدید پیدا می کند فرقی میان عام و خاص نیست.
و از این حیث اختلاف نظر است که در این که آیا تکرار خاص موجب تشدید مجازات می شود یا فقط تکرار عام موثر در شدید است[۱۷۹]، اما با بررسی انجام شده فهمیده شده که در آدم ربایی فرقی میان عام و خاص در تشدید نیست و حکم یکسان است.
۳- تکرار جرم ساده و تصادی (به عادت) :هرگاه شدت مجازات متناسب با دفعات تکرار جرم باشد تشدید تصادی است در مقابل هرگاه مرات و دفعات تکرار موثر در تشدید نباشد تشدید ساده است در قانون مجازات اسلامی به طور کلی در تعزیرات و بازدارنده سیستم تشدید ساده و در حدود سیستم تصاعدی پذیرفته شده است.[۱۸۰] در نتیجه در جرم آدم ربایی چون جزء مجازات تعزیری و بازدارنده است باید از سیستم تشدید ساده تبعیت کرد به بیانی بهتر دفعات و مرات تکرار موثر در تشدید مجازات آدم ربایی نخواهد بود.
علاوه بر انواع تکرار باید متذکر شد که برای تحقق تکرار جرم شرایطی لازم است در زیر به آن اشاره خواهیم داشت و از بررسی جداگانه آن احتراز خواهد شد.
محکومیت قبلی مرتکب (از جنس تعزیری و بازدارنده باشد)
قطعی بودن محکومت سابق (یکی از شرایط تشدید کیفر لزوم اجرایی حکم قطعی است)
اجرای محکومیت (برای تحقق جرم نه تنها لازم است که فرد سابقه محکومیت جزائی داشته باشد. بلکه ضرورت دارد محکومیت مذکور را اجرا شده نیز باشد.
ارتکاب جرم جدید پس از اجرای حکم مزبور
ولازم است گفته شود که ضرورت دارد ارتکاب جرم جدید حتماً و مجدداً تعزیری باشد هرچند که جرم جدید مشابه جرم سابق نباشد. [۱۸۱]
در آخر، باید گفت که میزان تشدید مجازات بواسطه تکرار جرم با سکوت قانون نظر به اصل قانونی بودن مجازات ها به تشخیص و نظر دادگاه تا حداکثر مجازات قانونی خواهد بود. [۱۸۲] و همین مساله درباره بزه آدم ربایی نیز می توان به جرات بیان کرد که در بزه ربودن طفل تازه متولد شده ماده ۶۳۱ ق.م.ا و ۶۲۱ مندرج در قانون به این دلیل که از جمله جرایمی هستند که به عنوان جرم تعزیری محسوب می شوند و دادگاه در مواجه با آن اشخاصی را که بعد از اجرای حکم دادگاه که تعزیری و بازدارنده بوده و دوباره مرتکب جرم مذکور شوند دادگاه حسب مورد می تواند مجازات آنان را تشدید نماید.[۱۸۳]
ب) تعدد جرم :
تعدد جرم بنا به تعریف عبارت است از ارتکاب جرایم متعدد بدون آنکه متهم برای اتهامات متعدد پیشین خود به محکومیت قطعی رسیده باشد، خواه جرایم متعدد در فواصل کوتاهی ارتکاب یافته باشد، چندانکه زمان برای تعقیب و محکومیت متهم کافی نبوده، خواه متهم متواری بوده و یا جرائم او به دلیل گوناگون کشف نشده باشد.
تعدد جرم از جهات تشدید عام مجازات است و همچنین تعدد جرم صورت های گوناگون دارد[۱۸۴] که خود به ۲نوع تقسیم می شود الف) تعدد مادی یا واقعی ب) تعدد معنوی یا اعتباری
تعداد شرکتهایی که نماد معاملاتی آنها بیش از ۴ ماه متوقف بوده است.
۱۵۳
تعداد شرکتهایی که اطلاعات آنها برای کل دوره تحقیق در دسترس نیست.
۴۷
مجموع شرکتهای حذفشده
(۳۹۸)
تعداد شرکتهای منظور شده در جامعه آماری
۱۲۵
نمونه آماری
شرکتهایی که اطلاعات موردنیاز جهت محاسبه متغیرهای تحقیق را ارائه ننمودهاند، از جامعه مطالعاتی حذف و درنهایت ۱۲۵ شرکت بهعنوان جامعه مطالعاتی تحقیق برای یک دوره ۵ ساله انتخاب شدند. سپس با توجه به جدول مورگان، تعداد نمونه موردنظر ۹۴ شرکت میباشد که با بهره گرفتن از روش تصادفی ساده، نمونه تحقیق را به دست آوردیم.
بنابراین حجم نهایی نمونه ۴۷۰ سال-شرکت بوده است که بهعنوان دادهها در آزمون فرضیهها استفاده شده است.
حجم نمونه و کفایت آن
حجم نمونه موردنظر با بهره گرفتن از جدول مورگان بهدستآمده است. جدولی که به نام جدول مورگان معروف است یکی از پرکاربردترین روشها برای محاسبه حجم نمونه آماری است. جدول مورگان درواقع حاصل زحماتی است که Robert v. Krejcie و Daryle w. Morgan کشیدهاند و به ازای مقادیر مختلف از اندازههای جامعه با بهره گرفتن از فرمول کوکران نمونه را برآورد کردهاند.
روش نمونهگیری و دلیل انتخاب
به جهت عدم استفاده از متغیرهای کنترلی در تحقیق، روش نمونهگیری در این تحقیق، روش تصادفی ساده بوده است. بدین منظور جامعه آماری به شرح تعریفشده در بند ۳-۴ با اعداد ۱ تا ۱۲۵ کدگذاری شده و با بهره گرفتن از شبیهسازی کامپیوتری در این بازه، ۹۴ عدد انتخاب گردید. در انتها بر اساس فهرست کدگذاری شرکتها، شرکتهای متناظر با کدهای انتخابشده بهعنوان نمونه تصادفی آماری انتخاب و دادههای خام عملکردی در ارتباط با آنها گردآوری شد.
روش گردآوری دادهها
۱) روش مطالعه کتابخانهای: از این روش برای تبیین مبانی نظری تحقیق و گردآوری پیشینه تحقیق استفاده میشود. در این راستا کتابها، پایاننامهها و مقالههای فارسی و انگلیسی موردبررسی و استفاده قرارگرفته است.
۲) روش مطالعه اسناد و مدارک: بهمنظور دستیابی به دادههای موردنیاز برای پردازش فرضیههای تحقیق، از روش مطالعه اسناد و مدارک با توجه به اطلاعات ارائهشده شرکتها استفاده شده است. در این راستا، صورتهای مالی و یادداشتهای توضیحی شرکتها مورداستفاده قرارگرفته است.
۳) کاوش اینترنتی: برای تبیین بخشی از مبانی نظری تحقیق و گردآوری پیشینه تحقیق استفاده شده است.
ابزار گردآوری دادهها
الف) فیش: برای ثبت و ضبط مطالب بهدستآمده در بررسی اسناد و مدارک در مطالعات کتابخانهای که اعتبار و پایایی خود را در سطح بالایی حفظ میکند، استفاده شده است.
ب) جدول: جهت تلخیص دادهها با بهره گرفتن از اطلاعات شرکتها و با توجه به اسناد و مدارک ارائهشده توسط آنها به سازمان بورس اوراق بهادار تهران از جداول تلخیص دادهها استفاده شده است.
پایایی و اعتبار ابزار تحقیق
الف ) پایایی ابزار تحقیق: پایایی یعنی تکرارپذیری نتایج اندازهگیری؛ یعنی اگر اندازهگیری تکرار شود همان نتایج قبلی به دست آید. بهطورکلی اگر مبدأ زمانی یک متغیر، تغییر کند و میانگین و واریانس و کوواریانس آن تغییری نکند، در آن صورت متغیر پایاست و در غیر این صورت متغیر، نا پایا خواهد بود. در پژوهش حاضر برای تشخیص پایایی آزمون ADF فیشر استفاده شده است.
ب ) اعتبار ابزار تحقیق: برای تعیین اعتبار محتوایی، در تحقیقات پس رویدادی از منابع یا مدارک ممیزی شده و نیز استفاده از منابع موازی که همدیگر را تائید کنند استفاده میشود که این کار دقت و اعتبار را بالا میبرد. در این تحقیق هم برای تعیین اعتبار به مطالعه و بررسی صورتهای مالی و یادداشتهای پیوست صورتهای مالی شرکتهای بورسی استناد شده است.
روشها و ابزار تجزیهوتحلیل دادهها
در این تحقیق جهت تجزیهوتحلیل دادهها به ترتیب از ابزار و روشهای زیر استفاده شده است:
۱) روشهای آماری:
که در چهار دسته روشهای توصیفی، روشهای تحلیل پیشفرضها، روشهای تعیین ارتباط بین متغیرها و نهایتاً روشهای تعمیمیافتهها از نمونه به جامعه آماری تقسیم میشوند.
الف) روشهای توصیفی:
که در این تحقیق از جدول توزیع فراوانی، نمودار میلهای و هیستوگرام، نمودار پراکندگی، شاخصهای آماری میانگین، انحراف معیار، حداقل و حداکثر، ضرایب چولگی و کشیدگی استاندارد برای توصیف نمونه آماری و توصیف دادهها استفاده شده است.
ب) روشهای تحلیل پیشفرضها:
کاربردهای دانش: شیوهای که دانش سازمانی پیادهسازی حمایت، و پرورش داده میشود، از مباحث اصلی هر سازمان در بخش مدیریت دانش است. ایجاد چارچوبی اساسی برای دانش بنیادی سازمان، ایجاد و مدیریت مخازن دانش، توسعه اثربخشی خدمات دانش، کشف شیوههایی که کاربران دانش را به ادغام دانش با فعالیتهایی بنیادی سازمان تشویق میکنند، از جمله مسائلی هستند که در بکارگیری دانش میبایست مورد توجه قرار گیرند. علاوه بر این یادگیری و توسعه سازمانی که به مطالعه شیوههای یادگیری کاربران دانش در گروههای دانشی میپردازد از جمله مباحثی هستند که در مطالعه کاربردهای دانش در سازمان مورد مطالعه قرار میگیرند.
ارتقای دانش و بازنگری: مدیریت دانش، مبحث جدیدی در مدیریت است که همچنان نیازمند توسعه وارزیابی هم از نظر مالی و هم از نظر سازمانی دارد. بررسی و بکارگیری شیوههایی که مدیریت دانش بتواند روند رو به توسعه خود را در سازمان حفظ کند، نیازمند نظارت همیشگی بوده و به طور دائم با شرایط که در آن بکار گرفته میشود انطباق
داده شود. در راستای بعد سازمانی، خط مشیهای دولتی نیز به عنوان عواملی اثرگذار بر توسعه و پیشرفت مدیریت دانش نیز نباید نادیده انگاشته شوند.
۲-۱۱-۶- مدل استراتژی زنجیرهدانش
مدیریت دانش در سازمان، به شکل الگویی از مراحل مختلف نشان داده میشود (Johnson, 1991). هر یک از مراحل مدیریت دانش با شناخت یک نیاز (یا فرصت) دانش آغاز شده و وقتی که این نیاز برطرف شد پایان مییابد. مراحل مدیریت دانش میتوانند مستقل یا وابسته باشند. هریک از این مراحل مدیریت دانش میتواند مراحل دیگر را تحت تأثیر قرار دهد. در هر یک از مراحل مدیریت دانش، برخی زیر مجموعههایی پردازشگران مدیریت دانش سازمان میتوانند فعالیت های مختلفیق را بپذیرند که بر مبنای منابع مرتبط عمل میکنند تا نیاز دانش را بر طرف کرده یا فرصت دانشی بدست آمده را حفظ کنند. این پردازشگران دانش ممکن است انسان، اجتماع، کامپیوتر و یا ترکیبی از این عناصر باشد. این الگوها نشان میدهد که در هر مرحله از مدیریت دانش چه اتفاقی میافتد. هر یک از این مراحل میتوانند در تعامل متقابل به یک تنظیم هماهنگ برسند. این تنظیم هماهنگ، فعالیتهای فرعی که بر فعالیتهای اصلی مدیریت دانش تأثیر میگذارند را حذف میکند.
این مدل در روند تکمیلی خود به تدریج دارای مراحلی جدیدتر شده است. مدل زنجیره دانش، از یک هستیشناسی مدیریت دانش بوسیله ۳۰ فعال مدیریت دانش بوجوده آمده است. این هستی شناسی، پنج طبقه فعالیتهای اولیه را تعریف میکند: کسب دانش، انتخاب، تولید، جذب و درونی سازی و انتشار. این فعالیتهای اولیه، دانش را در یک مرحله شامل چهارطبقه از فعالیتهای ثانویه که مراحل مدیریت دانش را هماهنگ میکنند، بوجود میآورند: اندازهگیری، کنترل، هماهنگی و رهبری که شکل ۲-۷ این مدل را نشان می دهد.
بر طبق این مدل، بکارگیری ترکیبی از فعالیتها در ۹ طبقه، منجر به یادگیری و تبلور سازمانی میشود. یادگیری بیان کننده تغییرات در وضعیت منابع دانش بوده و تبلور بیانکننده ظهور و جلوهگری دانش سازمانی در دنیای واقعی است (مانند محصولات خدمات، فعالیتها).
شیوههایی که فعالیتهای مدیریت دانش بکار گرفته میشوند. میتواند بر موقعیت رقابتی سازمان تأثیر گذارد. به بیان دیگر بهرهوری، چالاکی، نورآوری، و اعتبار، چهار جنبه رقابتی هستند که هر کدام از آنها میتوانند سازمان را به نوعی از طریق انجام هر یک از ۹ فعالیت بیان شده منتفع سازند (Johnson, 1991).
همانگونه که در شکل دیده میشود، مدل زنجیره دانش، نشان میدهند که منابع و محیط پیرامون سازمان میتواند بر یادگیری و تبلور سازمان و در نهایت بر توان رقابتی سازمان تأثیر بگذارند.
شکل۲- ۱۰ مدل تکمیل شده زنجیره دانش
کسب دانش: منظور از کسب دانش در این مدل فعالیت یک پردازشگر در بدست آوردن دانش از منابع خارجی و متناسب سازی آن برای استفاده زیرمجموعههای دیگر است.
انتخاب دانش: به معنی انتخاب دانش مورد نیاز از منابع داخلی و متناسبسازی آن برای استفاده زیرمجموعههاست.
تولید دانش: به معنی بوجود آوردن دانش از دانش موجود است. تولید دانش میتواند از طریق کشف (خلاقیت یا بینش) یا از طریق استخراج (رویهها، منطق) صورت گیرد.
جذب دانش: به فعالیتهایی برمیگردد که وضعیت منابع دانشی سازمان را از طریق ذخیرهسازی و توزیع داخلی دانش کسب شده، انتخاب شده یا تولید شده تغییر می دهند.
انتشار دانش: به معنی وارد کردن دانش در خروجیهای سازمان برای ورود به محیط است. این خروجیها صرفا خروجیهای سنتی یعنی کالا و خدمات نیستند، بلکه شامل خود دانش نیز میشود.
اندازهگیری دانش: یک فعالیت ثانویه یا یک فعالیت هماهنگ تنظیم شده است که به ارزیابی ارزشهای منابع دانش و پردازشگران و چگونگی صفآرایی فرایندها در مراحل مختلف مدیریت دانش سازمان میپردازد.
کنترل دانش: به فعالیتهایی بر میگردد که از وجود منابع لازم دانش از نظر کیفی و کمی اطمینان حاصل میکند. اصولاً دو نوع از فعالیتهای کنترل دانش وجود داد: بیمه کیفیت و حمایت.
هماهنگی دانش: به مدیریت وابستگیهای بین فعالیتهای مدیریت دانش گفته میشود که به دنبال حصول اطمینان از این امر است که فرایندها و منابع مناسب دانش به اندازه کافی و در زمان مناسب موجود باشند.
رهبری دانش:
منظور از رهبری دانش، بوجود آوردن شرایطی است که ایجاد مدیریت دانش را تسهیل و تسریع کند. انواع فعالیتهایی که درگیر در رهبری دانش هستند وضعیت کسب و کار را برای ابتکار عملهای مدیریت دانش تجزیه و تحلیل میکنند. مدیریت دانش را برای استراتژیهای سازمان همراستا کرده، خطو راهنمایی برای مدیریت دانش بوجود آورده، یک فرهنگ منسجم و خلاق مدیریت دانش خلق کرده فعالیتهای مدیریت دانش را تفویض کرده و دانش را تسهیم میکنند (Johnson, 1991).
۲-۱۱-۷- مدل استراتژی چهار حلقهای مدیریت دانش
با توجه به ابعاد مختلف مدیریت دانش که در کنار هم آمدهاند، جاشاپارا، مدیریت دانش را در قالب یک چرخه حلقهای این گونه تعریف میکند: فرایندهای یادگیری اثربخشی که توأم با خلق، سازماندهی، تبادل دانش (اعم از ضمنی و آشکار که با استفاده مناسب از تکنولوژی و محیط فرهنگی پژوهشگر است) و به کار بستن آن میباشد که سبب ارتقای سرمایه عقلانی سازمانی و بهبود عملکرد آن میشود (Jashapara, 2004). شکل زیر این مدل را نشان میدهد.
شکل۲- ۱۱ مدل چهار حلقه ای مدیریت دانش
۲-۱۱-۸- مدل استراتژی چند عاملی توسعه نظامهای مدیریت دانش
یک سیستم مدیریت دانش باید فعالیتهای مدیریت دانش شامل خلق، ذخیرهسازی و بازیابی، انتقال و بکارگیری دانش را انجام دهد. مدل چند عاملی توسعه سیستمهای مدیریت دانش نشان میدهد که کدام یک از فعالیتهای مدیریت دانش باید پشتیبانی شوند. سه مرحله اول در بیشتر مدلهای پیشنهادی چرخه مدیریت دانش ارائه شدهاند.
اما در این مدل، انتقال و تکامل نیز اضافه شده است. انتقال از این جهت که دانش باید در بین افرادی که به آن دانش نیاز دارند. انتشار یابد و تکامل از این جهت اضافه شده است که دانش همیشه باید به روز باشد تا مورد استفاده قرار گیرد (Vizcaino et al, 2009).
شکل۲- ۱۲ چرخه پنج مرحلهای زندگی د انش
اکتساب دانش: که یکی از اجزای کلیدی معماری سیستمهای مدیریت دانش است.
ذخیره سازی و رسمی سازی دانش، مرحله ای است که تمامی فعالیت هایی که بر سازماندهی ساختاردهی، ارائه و کدگذاری دانش تمرکز دارد را با هدف تسهیل کاربرد آن گروه بندی می کند(Davenport & Prusak, 1998).
استفاده از دانش، یکی از مراحل اصلی در بین فعالیت های مدیریت دانش است، زیرا دانش زمانی مفید خواهد بود که مورد استفاده قرار گیرد. اصلی ترین دشمن استفاده از دانش، ابهام است. کارکنان معمولاً از این امر شکایت دارند که به آنها در رابطه با منابع دانش مشاوره داده نمی شود و نمی توانند از مزایای دانشی که سازمان در اختیار دارد
استفاده کنند. سیستم های مدیریت دانش باید امکان جستجوی اطلاعات را برای کارکنان فراهم کنند و حتی پیشنهادهایی با هدف کمک به کاربران برای انجام وظایف شان به وسیله درس هایی که از قبل گرفته اند ارائه کنند.
انتقال دانش: یکی از فعالیت هایی است که در بین فعالیت های مدیریت دانش بیشترین پژوهش در مورد آن انجام گرفته است. در این مرحله، تمرکز بر انتقال دانش ضمنی و صریح است. مرحله انتقال می تواند بوسیله استفاده از مکانیزم هایی برای اطلاع رسانی افراد در باره دانش جدیدی که به منابع دانش سازمان اضافه شده است، استفاده کند.
تکامل دانش: مرحله ای است که مسئول نظارت بر دانش است تا اطمینان حاصل شود که دانش هر روز در سازمان به روز شده و تکامل می یابد.
۲-۱۱-۹- مدل استراتژی چرخه حیات دانش
بهترین راه برای تفکر در مورد ساختار دانش، درک سیکل زندگی آن است و باید فرایندهایی که توسط آن دانش ایجاد شده، توزیع گشته و بکار گرفته شود. اگر چه اندیشمندان مختلف مراحل متعدد و مختلفی را در این باره بیان کرده اند. اما در اینجا سیکل مرحله ای دانش نشان داده می شود.
شکل۲- ۱۳ چرخه زندگی دانش
خلق دانش: خلق دانش معمولاً در قالب فرایندی پیچیده و غیر قابل مدیریت دیده می شود. در حالی که، آرزوی بسیاری از سازمان ها، پشتیبانی این فرایند خاص است، و تلاش بسیاری در زمینه انتقال دانش صورت گرفته است تا این آزادی را برای کارکنان به وجود بیاورد که امکان خلاقیت بیشتری داشته باشند. دانش سازمان نیز از خلق دانش، محدود به برخی جنبه های محدود است.
فرایند خلق دانش می تواند بوسیله سیستم های مدیریت دانش مانند ابزارهای همکاری و شبکه های متخصصان صورت گیرد که برای مرتبط کردن افرادی که ممکن است علاقه ای مشترک در رابطه با یک ایده در حال پیدایش داشته باشند، بسیار مفید است.
انجمن های مباحثه نیز به عنوان ابزاری مفید برای یافتن ایده ها و نظرات افراد مختلف بکار گرفته
می شوند (Benbya, 2008).
توزیع دانش: همانطور که در جدول زیر دیده می شود، نگرش های متعددی برای گردآوری دانش وجود دارد. با وجود این تعداد نگرش مختلف، حتی اگر شرکت ها زمان زیادی را صرف کدگذاری دانش کرده و آن را در دسترس کارکنان دیگر قرار دهند، به این معنی نیست که دانش به طور صحیح تفسیر شده یا ارزشگذاری مناسبی روی آن صورت می گیرد. در حال حاضر حجم بالایی از اطلاعات و اسناد و مدارک در بایگانی های شرکت ها وجود دارد که زمان مصرف آنها گذشته است. در واقع آنچه که در توزیع دانش مهم است این است که تنها یکسری دیدگاه ها و ارزشمند و قابل دسترس را تولید کنند تا به راحتی به دیگران نیز قابل انتقال باشد.
جدول۲- ۶ تکنیک های کسب اطلاعات
دسته | نمونه |